اکران قسمت چهارم از مجموعه فیلمهای ثور (Thor) و نقدهای ضدونقیضی که با وجود موفقیت تجاری تضمینشدهاش درباره آن منتشر شده، مخاطب را به یاد اکران فیلم «زن شگفتانگیز ۱۹۸۴» میاندازد. این دو فیلم ابرقهرمانی شباهت جالبی دارند که شاید هواداران متوجهش نشده باشند.
فیلم «ثور: عشق و آذرخش» (Thor: Love and Thunder) بالأخره منتشر شد و نتیجه تا حدی با آنچه مردم توقع داشتند متفاوت بوده است. با اینکه استقبال از فیلم آنچنان سرد نبوده، قطعاً بعد از فیلم «ثور: رگناروک» (Thor: Ragnarok) انتظار مخاطبان از فیلمهای مجموعه سینمایی ثور بالا رفته است؛ انتظاری که عشق و آذرخش ظاهراً برآورده نکرده. بهخصوص که این فیلم همان گروه خلاق رگناروک را به عنوان عوامل سازنده در اختیار داشته است.
با این حال این وقایع چندان جدید نیستند. این چرخش وقایع شبیه اتفاقی است که همین چند سال پیش برای یک فرنچایز محبوب دیگر ابرقهرمانی رخ داد. در واقع شرایط این دو فیلم تا حد بسیار زیادی یکسان است: دنبالهی یک غول بلاکباستری با وجود همان گروه خلاق که موفقیت فیلم اول را به ارمغان آوردند، با استقبال کمجانی روبهرو میشود و آن موفقیت برای بار دوم به دست نمیآید. به عبارت دیگر، «ثور: عشق و آذرخش» به همان مسیری قدم گذاشته که زمانی «زن شگفتانگیز ۱۹۸۴» پیموده بود.
هر دو فیلم «ثور: رگناروک» و اولین فیلم «زن شگفتانگیز» به طور تصادفی در سال ۲۰۱۷ اکران شدند و هر دو هم تحسین منتقدان و استقبال مخاطبان را به همراه داشتند. این دو فیلم نه تنها حال و هوای تازهای به دو ابرقهرمان فیلمها دادند (این تازگی به خصوص در «ثور: رگناروک» خوشایند بود، چرا که دو فیلم قبلی ثور تمهای تیرهای داشتند و میتوان گفت جدیتر بودند؛ و همچنین چندان محبوب نشدند)، بلکه نوید مسیری هیجانانگیز و جدید را برای فرنچایزهایشان ارائه کردند. دنیای سینمایی دیسی (DC Extended Universe) پیش از فیلم «زن شگفتانگیز» موفقیت زیادی کسب نکرده بود و به نظر میرسید که در رقابت با سینمای مارول (mcu) حرفی برای گفتن ندارد. اما وقتی «زن شگفتانگیز» با کارگردانی پتی جنکینز (Patty Jenkins) منتشر شد، اوضاع تغییر کرد. تحسین منتقدان به کنار، فیلم به قدری در باکس آفیس داخلی موفق شد که از «بتمن علیه سوپرمن» (Batman v Superman) هم پیشی گرفت و بهتر فروخت. استودیو مارول هم در همین زمان قانع شده بود که فرنچایز ثور بعد از «ثور: دنیای تاریک» (Thor: The Dark World) نیاز به تغییر و تولد دوباره دارد، بنابراین مسیر کاملاً متفاوتی را انتخاب کردند و کارگردانی مثل تایکا واتیتی (Taika Waititi) را برای فیلم جدید خدای آذرخش استخدام کردند.
با دو فیلم بسیار موفق پشت سرشان، طبیعی بود که مارول و دیسی تصمیم بگیرند کارگردانها را برای دنبالههای ثور و زن شگفتانگیز بازگردانند. واضح بود که موفقیت این دو فیلم بیش از همه به خاطر سبک منحصر به فرد واتیتی و جنکینز بوده. بنابراین در تولید دنبالهها هر دو کارگردان در کارهای خلاقانهشان آزادی عمل بیشتری پیدا کردند. «زن شگفتانگیز ۱۹۸۴» با کارگردانی پتی جنکینز در سال ۲۰۲۰ منتشر شد و «ثور: عشق و آذرخش» به کارگردانی تایکا واتیتی همین اخیراً در سال ۲۰۲۲ منتشر شده است.
اما اینطور که پیداست صاعقه هیچوقت دو بار به یک جا نمیزند! چرا که هر دو فیلم دیسی و مارول در مقایسه با قسمتهای قبلی خود توجه بسیار کمتری از جانب منتقدها دریافت کردند. البته این موضوع مایه تأسف است، چون به نظر میرسید هر دو فیلم میتوانند به آسانی موفقیتهای بزرگی هم در گیشه و هم از منظر کیفی کسب کنند و استودیوها را یک بار دیگر سربلند کنند. اما در نهایت هیچ راه مطمئنی برای پیشبینی نظر منتقدان وجود ندارد. نتیجه اینطور شد که فیلم «زن شگفتانگیز ۱۹۸۴» با امتیاز ۵۸ و فیلم «ثور: عشق و آذرخش» با امتیاز ۶۸ کاهش قابل توجهای نسبت به امتیاز قسمتهای قبلی خود پیدا کردند: امتیاز خوب ۹۳.
در آخر ماجرای «ثور: عشق و آذرخش» و «زن شگفتانگیز ۱۹۸۴» ماجرایی است که در هالیوود زیاد دیدهایم. فیلمهایی که از قبل به عنوان موفقیت تضمینشده شناخته میشوند، با کارگردانهایی که در اوج خود به سر میبرند، درنهایت بیش از آنچه انتظار میرود سقوط میکنند و ضعیف از آب درمیآیند. این نکته یک یادآوری هشیارکننده از ماهیت پیشبینیناپذیر صنعت سینما است و اینکه فرمولهایی که تعداد زیادی از فیلمها را موفق کردهاند، لزوماً برای فیلمهای دیگر موفقیت نمیآورند و هیچ تضمینی در کار نیست.