امروزه الگوی کلاسیک شخصیت شرور حتی در فیلمهای علمی-تخیلی، با ارائهی جزئیات بیشتر در داستان سرایی کاملا تغییر کرده است. در حال حاضر، به ندرت شخصیتی وجود دارد که کاملا «شر» باشد. لبههای سخت شخصیتی آنها، ویژگیهایی که با آن به عنوان شخصیتی شرور معرفی میشوند، اغلب در داستان کمرنگ میشود و با درکی که از شخصیت پیدا میکنیم تقریباً جایی برای نفرت باقی نمیماند. داستانهایی که از زاویهی دید آنتاگونیستها بیان میشوند، طرفداران زیادی پیدا کردهاند. با این داستانها، شرورهای بیوجدان داستانهای قدیمی را که همواره از آنها متنفر بودیم بهتر میشناسیم و متوجه میشویم انگیزههایشان کمی قانعکنندهتر از شکست دادن خوبی است. همین شناخت باعث میشود تا این شخصیتها جذابیت بیشتری پیدا کنند.
با وجود همهی اینها، در ژانر علمی-تخیلی هنوز هم شحصیتهای شرور بیوجدان پیدا میشوند. آدمهای واقعاً بد پایه و اساس فیلمهای انتقامجویانه، جنایی، ماجراجویی و بهویژه ابتداییترین فیلمهای سفر قهرمان هستند. گاهی اوقات، یک شرور بیوجدان برای کل داستان کافی است.
۱۰. رد اسکول، دانشمند نازی بیرحم
تصور آزمایشهای علمیای که آنقدر وحشتناک باشند که حتی حزب نازی را آزار دهد، دشوار است. اما رد اسکول حتی از این هم فراتر رفت. در دنیای سینمایی مارول ، او رهبر هایدرا، بخش علمی نازی است. به فرمان او است که ابر-سلاحهایی با منبع انرژی بینهایت مبتنی بر سنگ تولید میشود.
رد اسکول رحم ندارد. در اولین صحنهی حضور خود، او پس از یافتن تستراک تمام ساکنان بیگناه یک دهکده را بیرحمانه قتلعام میکند. رد اسکول خود را آخرین بازمانده از نبرد استاد هیتلر میداند که از پس عبور از آتش، فوق بشر بیرون آمده. او حاضر است برای رسیدن به اهدافش دست به هر کاری بزند، حتی کشتن مافوقش.
۹. امیل هارتینگ، تبدیل افراد به قاتلان قابل کنترل
دکتر امیل هارتینگ مدیر اجرایی Rising Spirit و شرور اصلی فیلم علمی-تخیلی «بلاد شات» (Bloodshot) است. در ابتدا او به عنوان شخصیتی قهرمان معرفی میشود که شرکتش را وقف پیشرفت در حوزهی سایبرنتیک با کارایی بالا برای سربازان معلول کرده است.
بلادشات به لطف دکتر قادر به تعقیب قاتل همسرش، مارتین آکس است. ولی همسر ری اصلاً به قتل نرسیده است. او هنوز زنده است و مارتین آکس هم هرگز او را ندیده است. هارتینگ نه تنها قهرمان نیست که یک هیولا است. او از فناوری خود برای کاشت خاطرات دروغین در ذهن بلادشات استفاده کرده است، او را به ابرانسانی غیرقابل توقف تبدیل کرده و از او به عنوان قاتل شخصیاش استفاده میکند.
۸. اوون داویان، روشی خاص برای کشتن گروگانها
با وجود اینکه که چند فیلم اول مجموعه «ماموریت غیرممکن» (Mission: Impossible) مانند فیلمهای بعدی این مجموعه محبوب نیست، ماموریت غیرممکن ۳ (Mission: Impossible 3) یکی از جذابترین شخصیتهای شرور این مجموعهی علمی-تخیلی را معرفی کرده است. اوون داویان مانند آنتاگونیستهای دیگر مجموعه واقعا به شرارت اعتقاد ندارد. او فقط تاجری سرد و بیعاطفه است.
اوون داویان فروشنده اسلحهای فعال در سطح جهانی است که شهرتش در فروش سلاح به تروریستها است. او حاضر است برای اهدافش هر کاری که لازم است انجام دهد و متوجه شده است تهدید به مرگ معمولا موثر است. امضای داویان این است که یک ماده منفجره با کنترل از راه دور به جمجمه گروگان تزریق میکند تا آنها و هر کسی که به آنها اهمیت میدهند را کنترل کند.
۷. آماندا والر: دولت در سایه
بدون شک آماندا والر شرور «جوخه انتحار» است. در ابتدا به نظر میرسد تهدید در جزیره کورتو مالت به اندازه کافی بزرگ است که لزوم ماموریت این تیم نه چندان قهرمانانه را تضمین کند، هرچند که این ماموریت از نظر قانونی مشکوک باشد.
در پایان فیلم، شخصیت واقعی والر آشکار میشود که به مراتب بدتر از شخصیت خودخواهش در اولین حضور او است. مسئولیت تهدید اصلی فیلم، استارو بیگانه، کاملاً با والر بود. دلیل این ماموریت نجات افراد یا گسترش آزادی نیست، بلکه او فقط میخواست اشتباهات خود را بپوشاند.
۶. کن کسل، تبدیل قتل به بازی
کن کسل، شرور فیلم علمی-تخیلی «بازیکن» (Gamer)، نابغهای در زمینهی فناوری با مهارتهای بازاریابی عالی است. مانند بسیاری از تبهکاران داستانهای علمی-تخیلی، کسل از فناوری نانو برای کنترل ذهن استفاده میکند. اما تفاوت او با دیگر شروران این است که از طریق بازیهای ویدیویی خود، آسیبپذیرترین اقشار جامعه یعنی ورشکستگان و تهیدستان، زندانیان و کودکان را هدف قرار میدهد.
کسل دو بازی ویدئویی به نامهای Society و Slayerz اجرا میکند که هر دو به بازیکنان اجازه میدهند با فناوری خود انسانها را کنترل کنند. او از طریق شخصیت بازیهایش، سوژههای آزمایشی به دست میآورد و از طریق بازیکنانش، توجیه قانونی برای گسترش کارش پیدا میکند. این مرد ممکن است در ظاهر مدیری ظالم به نظر برسد، اما در اصل او نابغهای است که تمایل به تسلط بر جهان دارد.
۵. امپراطور، برنامهریزی برای مرگ و نابودی
پالپاتین که با نام امپراطور یا دارث سایدوس نیز شناخته میشود، علیرغم حضور در بسیاری از فیلمهای «جنگ ستارگان» (Star Wars)، شخصیتی نسبتاً مرموز است. چیزی که در مورد ارباب سیث مشخص است این است که او تمایل زیادی به توطئههای گسترده دارد، به هیچکس جز خودش وفادار نیست و از ایجاد درد و رنج لذت عمیقی میبرد.
میزان مرگ و میری که این شخصیت شرور در این فرنچایز علمی-تخیلی باعث آن بوده، به سادگی قابل شمارش نیست. پیدا کردن تعداد نسلکشیهایی که او مرتکب شده است بسیار سادهتر خواهد بود. کلیت جنگ کلونها (Clone Wars) ایدهی اوست و ستارهی مرگ مسلماً تاج موفقیت اوست که اگر خیانت دارث ویدر نبود، احتمالاً موفق هم شده بود.
۴. اوبادیا استن، سودجوی بیوجدان جنگی
اوبادیا استن شناخته شدهترین شخصیت شرور MCU نیست اما او کارش را برای شروع فرنچایز به درستی انجام داده است. استن شریک تجاری مورد اعتماد تونی استارک معرفی میشود، موقعیتی که او نزد پدر استارک نیز در فیلم اصلی مرد آهنی داشت.
زمانی که تونی تصمیم میگیرد تولید سلاح را متوقف کند تا انسان بهتری شود، موقعیت استن در خطر قرار میگیرد. او نه تنها سالها بود که تسلیحات استارک اینداستریز را میفروخت، بلکه در ماجرای دستگیری تونی در ابتدای فیلم نیز دست داشت. زمانی که برنامه استن برای کشتن تونی و سرقت فناوری مرد آهنی با شکست مواجه میشود، تصمیم میگیرد خودش دست بهکار شود و مردی را که مثل پسرش بود بکشد.
۳. سایفر، تروریست سایبری خائن
فرنچایز «سریع و خشن» (Fast and Furious) همواره کار سختی برای حفظ شروران خود در نقش منفی داشته است، البته بجز سایفر. این هکر بدنام هیچگاه هیچ مشکلی با حفظ شرارت خود نداشته است.
هیچ تاکتیکی وجود ندارد که سایفر برای رسیدن به هدفش یعنی تسلط جهانی، مایل به استفاده از آن نباشد. او در اولین حضور خود در فرنچایز، نوزادی را میرباید تا دام (وین دیزل) را تهدید کند. او معتقد است که با آغاز یک جنگ هستهای جهانی، میتواند تکههای گمشده را جمع کند و بر جهان حکومت کند. سایفر به ندرت خودش در خط مقدم میجنگد. او ترجیح میدهد از مهارتهای تکنولوژیکی و بیرحمی بیحد خود برای وادار کردن دیگران به کشتن در جهت اهداف او استفاده کند.
۲. ایمورتان جو، جنگسالار پسا آخرالزمانی
«مکس دیوانه: جاده خشم» (Mad Max: Fury Road) یکی از بهترین فیلمهای اکشن سینماست، اما این تنها نقطه قوت آن نیست. بازیهای بینظیر در نقش شخصیتهای اغراق شده مانند فیوریوسا، ناکس و شرور داستان، ایمورتان جو، ارباب سیتادل از دیگر نقات قوت فیلم است.
ایمورتان جو از طریق کنترل آب ارگ، که در محیط کویری پسا آخرالزمانی داستان کمیاب است، حکومت میکند. ظلم او به زنان هیچ حد و مرزی ندارد و تنها چیزهایی که به نظر میرسد دوست دارد، یا حتی واقعاً برایش ارزش قائل است، پسرانش هستند که همگی از طریق تجاوز جنسی به دنیا آمدهاند. قلعه ایمورتان جو اساساً تسخیرناپذیر است، بنابراین تنها از طریق فریب دادن این شرور با نقطه ضعفش، یعنی فرزندانش، میتوان بر او پیروز شد.
۱. آندری ساتور، نابودی دنیا با خودش
درست است که طرح داستان «تنت» (Tenet) عمیقاً گیجکننده است، اما یک چیز کاملاً واضح است: خشم خودخواهانه شرور داستان، آندری ساتور. اکثر شرورها برای قدرت یا پول یا حداقل برای به دست آوردن چیزی مبارزه میکنند اما ساتور فقط میخواهد خدا باشد یا تا جایی که میتواند به آن نزدیک شود.
ساتور دلال اسلحهی بینالمللی و بدنامی است که به نظر میرسد ثروت خود را با مواد رادیواکتیو بازیابی شده از سایتهای آزمایش شوروی سابق به دست آورده است. در واقع، او کلید آیندهی اسرارآمیز داستان برای نابود کردن جهان شناخته شده با معکوس کردن زمان است. انگیزهی شخصی او با تشخیص سرطانش قویتر میشود. ساتور از خشم برانگیخته میشود، بنابراین تنها پاسخ او به مرگ غریب الوقعش این است که سعی کند بقیه بشریت را هم با خود نابود کند.