چکیده ای از بیوگرافی مسیح مهاجری
نام:مسیح مهاجری
زاده:۱۳۲۶
زادگاه:تنکابن، ایران
ملیت:ایرانی
پیشه:مدیر مسئول روزنامه جمهوری اسلامی
دین:اسلام
بیوگرافی مسیح مهاجری
مسیح مهاجری فرزند شیخ علی محمد مهاجری در سال ۱۳۲۶ در روستای کاظم کلا که یکی از روستاهای عباس آباد است، دیده به جهان گشود. پدرش علیرغم درجه اجتهاد در این روستا تا آخر عمر( متوفی ۱۳۵۷) ماند و در مشاغلی مانند کشاورزی و سردفتری ثبت اسناد به فعالیت می پرداخت.
فعالیت های مسیح مهاجری
مسیح مهاجری با سخنرانی علیه رژیم، در سال های پیش از انقلاب ایران( ۱۳۵۷)، در مبارزات شرکت می کرد. او همچنین به مطالعه و تحقیق با نظارت محمد حسینی بهشتی می پرداخت. وقتی که انقلاب اسلامی پیروز شد، او به تهران رفت و بعنوان عضو شورای مرکزی و مسئول امور شهرستان ها در حزب جمهوری اسلامی مشغول به فعالیت شد. مسیح مهاجری با انتخاب میرحسین موسوی به وزارت، توسط حزب به مدیر مسؤولی روزنامه جمهوری اسلامی، که آن روز ارگان حزب محسوب می شد منصوب شد. وی در هفتم تیر ۱۳۶۰، در انفجار دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی مجروح شد.
روزنامه جمهوری اسلامی بعد از توقف فعالیت حزب جمهوری اسلامی، با صاحب امتیازی سید علی خامنه ای بعنوان یک روزنامه خصوصی منتشر می شد و مدیر مسئول این روزنامه تا به امروز، مسیح مهاجری می باشد. او همچنین بعنوان مشاور رییس جمهور در دولت هاشمی رفسنجانی و سید محمد خاتمی فعالیت داشته است. بعد از این که عطاالله مهاجرانی از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی استعفا داد، از مسیح مهاجری بعنوان یکی از گزینه های جایگزینی او نام برده شد. حجت الاسلام مهاجری بعنوان رییس هیئت مدیره خبرگزاری قدس( اولین خبرگزاری رسمی حوزه فلسطین در ایران) از ۱ آذر ۱۳۸۳ منصوب شده است.
مسیح مهاجری از ۲۸ شهریور ۱۳۹۲ بعنوان عضو هیئت امنا و استاد دانشگاه مذاهب اسلامی و با حکم حسن روحانی، به سمت نماینده رییس جمهور در این دانشگاه انتخاب شده است. او علاوهبراین ، به عنوان رئیس هیئت امنای مؤسسه فرهنگی خراسان با انتصاب رهبری انتخاب شده است و سابقه عضویت در اموری همچون شورای نظارت بر صدا و سیما، هیئت منصفه دادگاه مطبوعات و هیئت منصفه دادگاه مطبوعات ویژه روحانیت را در کارنامه خود دارد.
شایعهٔ درخواست رد صلاحیت احمدی نژاد
قبل از این که انتخابات شود، در اردیبهشت ۱۳۸۸ شایعه شده بود که مسیح مهاجری از شورای نگهبان تقاضا کرده تا به علت دروغگویی محمود احمدی نژاد، او را رد صلاحیت کند. وی از اینکه دروغ گفتن در دولت احمدی نژاد حکم« مستحب مؤکد» و حتی« واجب» پیدا کرده انتقاد کرده و امکانات رسانه ای دولت نهم برای تخریب و« بی آبرو کردن » افراد، روزنامه های کیهان، ایران و بخش خبری ۲۰:۳۰ صدا و سیما را معرفی کرده است. در پی انتشار این اظهارات، مسیح مهاجری، مدیرمسئول روزنامه« جمهوری اسلامی»، دربارهٔ رد صلاحیت احمدی نژاد گفت که احمدی نژاد طی یک سخنرانی، اعلام کرد هیچگونه سخنرانی در کشور در هفته های اخیر نداشته است.
خاطرات ناگفته ی مسیح مهاجری از روز بمب گذاری
مسیح مهاجری خاطراتی از روز بمب گذاری تعریف کرد:آن جلسه هر هفته برگزار می شد که آن روز مصادف با هفت تیر شد. در آن جلسه قرار بود یک بحث اقتصادی مطرح شود. به علت این که آقای بهشتی بر چنین مباحث مسلط و صاحب نظر بودند، ولی به علت فراری شدن رییس جمهور وقت، مبحث ریاست جمهوری پیش آمده بود و قرار شد دربارهی این موضوع بحث کنیم. ایشان گفت که باید کاری کنیم تا رییس جمهور بعدی ما یک مُهره آمریکا نباشد؛ من این جمله را شنیدم و دیگر متوجه نشدم چه اتفاقی افتاد و در این لحظه انفجار صورت گرفت و سقف سالن پائین آمد و عده زیادی در زیر سقف ماندند و بعضی شهید و برخی مجروح شدند، در واقع آقای بهشتی در لحظه شهادت خود به دنبال این بود که انسانی شایسته برای کشور پیدا کند.
مسیح مهاجری گفت:من پس از حادثه بمب گذاری در زیر آوار بودم و سر و صداهای زیادی را می شنیدم که بعضی زمزمه ی« یاحسین» می گفتند، بعضی ناله می کردند، بعضی هم زیارت عاشورا می خواندند و درخواست کمک می کردند. آقای محمد جواد باهنر در زمان نخست وزیری در سال ۶۰ به درجه شهادت نائل شد و بهمراه آقای شیبانی که از اعضای شورای مرکزی حزب محسوب میشدند، مسئولیت و مدیریت بحران را بر عهده گرفته بودند؛ ایشان قصد داشتند در جلسه حاضر شوند که برخی از افراد به وی گفتند شما خسته اید و وقتی که ایشان از آن جلسه خارج شد چنین حادثه ای اتفاق افتاد که او جلسه را ترک نکرد و به حل مسئله پرداخت.
آقای دکتر شیبانی بیرون از جلسه بودند و وقتی صدا را شنیدند، خود را به آن جلسه رساندند. ایشان یک پزشک بود و مسئله را از این لحاظ مدیریت کرد. عده ای نزد من آمدند و وقتی لباسم را دیدند، متوجه شدند که من روحانی هستم؛ من در آن هنگام هنوز به هوش بودم و از بقیه پرسیدم که آقای بهشتی چه شدند و چون نمی دانستند که آقای بهشتی در جلسه حضور داشته، از من سؤال کردند که مگر آقای بهشتی در این جلسه بود، من گفتم:بله و با دستم به یک طرف از آن جمع اشاره کردم و گفتم آقای بهشتی آن جا بودند؛ آنها مرا رها کردند و به آن سمتی که اشاره کردم، رفتند؛ پس از گذشت مدتی، عده ای آمدند و من را نجات دادند. سمت چپ صورتم در اثر این حادثه مجروح شده بود و چشم من اسیب دیده بود؛ من را از آن جا بیرون بُردند، در ان لحظه صدای دکتر شیبانی را شنیدم که میگفت مسیح مهاجری را به بیمارستان فیروزگر – که بیمارستان تخصصی چشم است – ببرید.
من بهمراه چند نفر دیگر در بیمارستان در اتاقی خوابیده بودیم که منافقین به سراغمان آمدند. منافقین سؤال کردند که مجروحین کجا هستند و چند بیمارستان را پیدا کرده بودند و قصد داشتند آن بیمارستان ها را از بین ببرند. سه یا چهار نفر در یک اتاق بودیم خوش بختانه وقتی که افراد در بیمارستان داستان را فهمیدند، سر و صدا کردند و منافقین فرار کردند و اطرافیان از مسئولین تقاضا کردند که بیمارستان را تحت حفاظت خود قرار بدهند و به همین خاطر بچه های پاسدار برای محافظت از مجروحین آمدند.
آقای دکتر ولایتی به دیدن من آمد و من دربارهی وضعیت جسمی آقای بهشتی سؤال کردم، که ایشان در جواب گفتند این چند روز که ما به ملاقات شما نیامدیم پیگیر کار آقای بهشتی بودیم؛ آقای ولایتی به گونه ای حرف زد که من فکر کردم آقای بهشتی زخمی شده است. وقتی که همسر و فرزندانم به ملاقات من می آمدند، از وضعیت آقای بهشتی هیچ خبری به من نمی دادند تا این که من با ویلچر از اتاقم در بیمارستان بیرون آمدم و دیدم که پاسداری روزنامه جمهوری اسلامی را می خواند و در صفحه اول آن چنین نوشته شده بود« شهید بهشتی» وقتی که خبر را دیدم، متوجه شدم که ایشان شهید شده اند؛ روی تخت دراز کشیدم و بر ایشان گریستم و از افرادی که به عیادت من می آمدند معترض شدم که به چه علت به من خبر شهادت آقای بهشتی را ندادند.