نباید فراموش کرد که مسوولیت ها در زمینه تغذیه خانواده میان بخشهای گوناگون دولت یعنی وزارتخانههای متولی تولید و واردات غذا، سیاست گذاران غذایی، مسوولان تنظیم بازار و قیمتها، جامعه علمی و رسانهها که متولی فرهنگ سازی هستند، مشترک است اگرچه به نظر می رسد انتخاب سبد غذایی خانواده و تبدیل آن به سفره به وسیله زن خانواده صورت می گیرد
سبد غذایی یعنی انواع مواد غذایی که هر روز از بازار خریداری می کنیم تا با آن برای اعضای خانواده خود غذا تهیه کنیم.
سفره یعنی آنچه هر روز به عنوان یک وعده غذایی می خوریم یا بهتر بگویم یعنی چگونگی ترکیب و تولید غذای مورد علاقه مان از سبد خریداری شده. ایده آل این است که انتخاب موادغذایی درون سبد و غذای آماده شده بر سر سفره بتواند سلولهای ما را سیر کند تا سلول های متفاوت که هر کدام نقشی ویژه در ادامه حیات ما دارند، بتوانند با توانمندی و سرشاری وظیفه خود را انجام دهند،هدیه یک سبد و سفره متوازن، متعادل و متنوع، سلامت است.
دو واژه سبد و سفره همیشه ما را به یاد زن می اندازد؛ زنی به عنوان همسر یا مادر و یا مادربزرگ که نقش کلیدی در تغذیه افراد خانواده دارد. اگر چه اغلب مسئولیت سنگین مالی به عهده مرد خانواده است ولی در اغلب جوامع این زن است که با تولید و پخت غذا، انداختن سفره یا میزی با غذاهای لذیذ پیوند دارد.
انتخاب مواد غذایی که هر روز وارد این سبد می شود، به عواملی چون بودجه خانواده و سهمی از بودجه که برای خرید غذا اختصاص می یابد، از طرفی و از طرف دیگر به سلیقه و ذایقه فردی که از انواع مواد غذایی موجود در بازار انتخاب می کند، بستگی دارد. بنابراین دانش تغذیه ای این فرد که به طور معمول زن خانواده است، نقش مهمی در سلامت افراد خانواده ومهم تر از آن، چگونگی شکل گیری ذایقه افراد خانواده دارد.
نقشی که ما ممکن است از اهمیت آن غافل شویم.
آیا به این نکته فکر کرده اید که چرا بعضی از بیماریها در بعضی از خانوادهها بیشتر است و یا زن و شوهر که قرابت فامیلی نیز ندارند، بیماری های مشابه می گیرند.
ممکن است فکر کنید تنها سابقه فامیلی و زمینه های ارثی است که احتمال ابتلای افراد یک خانواده را به یک نوع بیماری مانند افزایش فشار خون، چاقی یا بیماری قلبی افزایش می دهد. بله، زمینه های ارثی از اهمیت برخوردار است ولی گاهی نوع تغذیه می تواند به فردی که زمینه ارثی یک بیماری را دارد، کمک کند که مبتلا نشود و یا دیرتر به آن بیماری مبتلا شود و عکس آن، ممکن است کسی سابقه فامیلی و ارثی ابتلا به یک بیماری را نداشته باشد و در اسارت عادات و ذایقه تحمیلی خانواده کم کم شرایط ابتلا به آن بیماری برایش فراهم شود.
اگر به نقش زن به عنوان فردی کلیدی که سبد غذایی را انتخاب می کند تاکید می کنیم، به این دلیل است که این انتخاب می تواند ذائقه افراد خانواده و به خصوص کودکان خانواده را بسازد؛ ساختنی که به دانش و اعتقاد مادر بستگی دارد، ساختنی که می تواند به نفع سلامت کودکان که بزرگسالان فردا هستند، عمل کند و یا احتمال ابتلای آنها را به بیماری فراهم کند.
این سبد هر روز با چه موادی به خانه می آید چه روغنی را برای خانه خود می خریم از چه نوع گوشتی بیشتر استفاده می کنیم چه انواعی از سبزی و صیفی جات را با چه میزانی در سبد غذایی خود جا می دهیم از لبنیات در سبد چه سهمی را اختصاص می دهیم. به چه میزان از غذاهای نیمه آماده، سوسیس و کالباس، نوشابه های گازدار، تنقلات شور، شیرینی های تازه و کیک های خامه دار استفاده می کنیم سبد هرروزه ما سهم نان های سفید بیشتر است یا نان سبوس دار و غلات و حبوبات به چه میزان در سبد جایگاه دارند. ماهی ها چه جایگاهی در سبد دارند آیا سبد جایی برای تخم مرغ روزانه برای همه بچه ها دارد یا پفک و یخمک جای آن را گرفته است آیا بچه ها هر روز میوه و سبزی می خورند یا شکم خود را با شکلات و چیپس و نوشابه سیر می کنند
و سفره...... مهم است بدانیم که اگر همسر جوان از مادرش پختن را آموخته باشد، ویژگیهای مثبت یا منفی تهیه سبد و یاسفره را به نسل بعدی منتقل می کند، چه بسا خوردن غذاهای شور عادت نامیمون خانوادهایی باشد که افزایش فشار خون دارند ولی می پندارند این بیماری در خانواده ارثی است. بله، ارثی است چون عادت پختن غذای شور نسل اندر نسل ادامه داشته است. غذایی که به ذائقه کسی که از کودکی غذای خوش نمک خورده است، شور نمی آید.
بد نیست بدانیم که تنها افزایش فشار خون در جهان موجب هفت میلیون مرگ سالانه است. فشار خون موجب بروز سکتههای مغزی و معلولیت های پر هزینه و رنج آور است. در کشور ما براساس بررسی بار بیماری ها 222 هزار و 700 سال از دست رفته عمر به دلیل سکته های مغزی محاسبه شده است. بیش از ده هزار نفر سالیانه به دلیل افزایش فشار خون جان خود را از دست داده اند و این تنها مربوط به 23 استان کشور است که در سال 1382 به دست آمده است. بر اساس بررسی سلامت و بیماری، افزایش فشارخون به عنوان یک عامل خطر 5/11 درصد از جمعیت مارا مبتلا کرده است که در گروه سنی 40 تا 69 سال و بالای 70 سال به 15 و 33 درصد می رسد.
آیا تمامی زنان خانه دار ما به این گونه اطلاعات دسترسی دارند
آیا متولی خاصی در کشور برای آموزش تغذیه و دادن این آگاهیها به زوجهای جوان وجود دارد
آیا اهمیت آموزشهای تغذیه ای کمتر از سایر آموزشهایی است که به زوجهای جوان می دهیم
آیا 135 هزار مرگ سالیانه به دلیل بیماری های قلبی عروقی و یک میلیون و 144 هزار سال از دست رفته عمر برای سیاست گذاران و آگاهان کشور تکان دهنده نیست.
درصد زیادی از این خسران ها که به صورت مرگ زودرس و معلولیت جامعه را در معرض خطر قرار داده است، قابل پیشگیری است.
چاقی، دیابت، سکتههای قلبی، بیماریها و نارساییهای قلبی، افزایش فشار خون و عوارض زیاد آن، سکتههای مغزی و آسیبهای ناشی از آن، بیماری های اسکلتی استخوانی، پوکی استخوان و سرطان های گوناگون همه با بهبود تغذیه قابل پیشگیری هستند.
ولی آیا تمام تلاش یک زن به عنوان عنصر اصلی تغذیه خانواده برای تغذیه مطلوب کافی است.
این نقش کلیدی است ولی نباید فراموش کرد که مسئولیتها در زمینه تغذیه خانواده میان بخش های گوناگون دولت یعنی وزارتخانه های متولی تولید و واردات غذا، سیاست گذاران غذایی، مسئولان تنظیم بازار و قیمت ها، جامعه علمی و رسانه ها که متولی فرهنگ سازی هستند، مشترک است اگرچه به نظر می رسد انتخاب سبد غذایی خانواده و تبدیل آن به سفره به وسیله زن خانواده صورت می گیرد ولی نگرش و نگاه مسئولان و متولیان سیاست گذاری غذا و تغذیه در یک کشور به زندگی، به حیات انسان به نیازهای سلولی، به رابطه توانمندی های جسمی و ذهنی با تغذیه مناسب و اهمیت دوران پر نیاز رشد و آثار تغذیه مناسب بر سلامت خانواده ها، جامعه و توسعه کشور است که راه را برای تغذیه بهتر خانواده هموار می کند.
کشاورزی که از زراعت بدون سم یا مصرف حداقل سم بهره می برد، کشاورزی که از روشهای بیولوژیک برای مبارزه با آفات نباتی استفاده می کند و کشاورزی که به حیات خاک و ریز مغذیهای خاک توجه دارد و اجازه نمی دهد با کودهای نامناسب مواد غذایی کشور خود تهدید کننده سلامت باشند.
متولیانی که میزان بیماری معلولیت، ناتوانی و مرگ را که به دولت و مردم تحمیل می شود، در یک کفه ترازو می گذارند و واردات غذا و قیمتهای مناسب غذایی را برای زندگی سالم مقرون به صرفه تر از پرداخت هزینه های سنگین و طاقت فرسا بیماری ها و جراحی های گران و تدارک دارو و تجهیزات پزشکی میدانند
و نکته مهم دیگر اینکه گاهی سیاست گذاری ها و پایش وضع تغذیه ای جامعه، نگاه به شیوه های جدید تغذیه از سوی مسئولان غذا و تغذیه از آگاهی مادری جوان که فرصت فکر کردن به سبد و سفره را ندارد و خودش نیز برای هزینه های سنگین مجبور است پا به پای مردش کار کند، مهم تر است.
بله، شیوه سنتی در حال تغییر است و اغلب جوامع شهری و به خصوص جوانان به جای انتخاب سبد و سفره، خود را در fast foodها، رستورانها، غذاهای خیابانی و سلف سرویس ها می یابند و در شیوه جدید زندگی شهرنشینی که ماشین و حرکت و کار بیش از حد را به خانوادههای جوان تحمیل می کند، روند انتخاب سبد و تولید غذاهای خانگی برای داشتن سفره کم رنگ شده است ولی آنچه قابل توجه و تعمق است، این است که همین غذایی که می خوریم، در هرکجا که باشد باید انرژی، املاح و ویتامین های مورد نیاز میلیون ها سلول متفاوت را تامین کند و یا شاید باید روش آموزش ما نیز تغییر کند.
نام بیماری هایی چون چاقی، دیابت، افزایش فشار خون و...، برای زوج جوانی که هر دو درگیر کار بیرون از منزل برای کسب درآمدی که بتواند چرخ زندگی آنان را بچرخاند هستند، واژههایی غریب نیستند ولی آنان این بیماری ها را مشکل پدر و مادرها و پیرها می دانند و جوانی خود را پاینده تر از آن می پندارند که درگیر چنین مشکلاتی شوند، غافل از اینکه بیماریهای غیرواگیر و یا بیماریهای مرتبط با شیوه نامناسب تغذیه خیلی زودتر از آنکه پدران و مادران شان به آن مبتلا شده اند آنها را درگیر می کند.
سازمان بهداشت جهانی از سال 2000 تلاش دارد به متولیان سلامت کشورها این نکته ظریف را در میان گذارد که همان طور که الگوی بیماری ها در حال تغییر است، باید تفکرها و سیاست ها و ساختارهای موجود را نیز برای مقابله با بیماری های جدید تغییر داد.
درست است که برای مبارزه با بیماریهای غیر واگیر، پیشگیری ها باید از دوران جنینی آغاز شود و تغذیه نامناسب جنین در دوران بارداری مادر می تواند آثار زیان باری در دوران بزرگسالی کودک داشته باشد، به طور مسلم دوران کودکی زمان ساختن ذایقه کودک است. آموزش تغذیه در تمام سطوح از کودکستان تا دانشگاه ها نقش موثری در پیشگیری از بیماری های دژنراتیو دوران میانسالی دارد. ولی سیاست های غذایی، دستورالعمل ها برای تغذیه در مهدهای کودک، دبستان ها، اقدام برای تغذیه صحیح در تمام اماکن عمومی مانند دانشگاه ها، خوابگاهها، ادارههای دولتی، سربازخانه ها، نظارت دقیق بر رستوران ها و مکان های پخت و توزیع غذا و توجه به صنایع غذایی و تشویق آنها به برچسب گذاری تغذیه ای، توجه به کلیه تبلیغات غذایی نیز باید مد توجه باشد.
تدوین راهنما های غذایی در کشورها، یکی از راه های مناسب آموزش تغذیه همگانی است. تلاش برای شناساندن راهنماها که اغلب با شکل های متفاوت مانند بشقاب، هرم یا رنگین کمان طراحی می شوند، شناساندن مفهوم دقیق تنوع و تعادل در تغذیه، استفاده از همه گروههای غذایی، توجه به کاهش مصرف نمک، چربیهای اشباع شده و اسیدهای چرب ترانس، محدود کردن مصرف قندها و مصرف بیشتر سبزیها، میوهها و حبوبات، استفاده از غلات کامل و نان کامل (سبوس دار) افزایش تعداد مواد غذایی مصرفی روزانه و تحرک و فعالیت های بدنی مناسب از جمله آموزشهایی است که هر چه برای جا انداختن آنها سرمایه گذاری شود، موجب توانمندی افراد، سلامت دورانهای سالمندی، کاهش بار بیماری ها و یا به عقب افتادن بیماری و در نهایت، به نفع اقتصاد کشور خواهد شد. مداخلههای هدفمند برای پیشگیری از بیماریهای غیرواگیر و همچنین پیشگیری از کمبودهای تغذیه ای به خصوص کمبود ریزمغذی ها به گونه ای شگفت آور هزینه های درمانی جامعه را کاهش می دهد.
فراموش نکنیم که دانسته های افراد در زمینه های گوناگون از جمله تغذیه ریشه در فرهنگ خانوادگی دارد. این دانش، فرهنگ و عادات از طریق خانواده در نسل ها گردش می کند و به دنبال خود عوارض و بیماری ها را از نسلی به نسل دیگر تسری می دهد. بیماریهای مرتبط با شیوه زندگی در طول سال ها ادامه می یابد. برای تغییر شیوه زندگی نیاز به تغییر نگرش داریم و اولین قدم، دادن آگاهی است. هرچه آگاهی ها ریشه های علمی داشته باشد و با زبانها و گویش های گوناگون تکرار شود، موثرتر است.
توجه کنیم که گروه هدف طیف وسیعی هستند از مردم عادی در هر گروه سنی تا سیاست مداران، نمایندگان مجلس، شوراهای مردمی ، متولیان صنعت غذا و قانون گذاران، کانون های تصمیم گیری درباره واردات غذا و محصولات کشاورزی، تولیدکنندگان کود و سم، مسئولان نظارت بر مکان های تولید و توزیع غذا، متولیان تدوین استاندارهای غذایی.
به امید روزی که همه به مسوولیتهای خود در قبال جامعه عمل کنیم.