وقتی بعد از یک سال درس خواندن مستمر در انتظار نتایج کنکور بودیم، اوقات فراغتی بسیط حاصل شده بود که گاهی با دوستان میگذشت. یک روز عصر با دو نفر از آنان به سینما رفتیم و به تماشای فیلمی نشستیم که سوپر استارهای روی پرده، مشوق خرید بلیط آن شده بودند. سناریویی بس آبکی و عاشقانهای حوصله سر بر. نیم ساعت که از فیلم گذشت، دوستانم را ترغیب کردم از سالن خارج شویم. آنان استدلال کردند که برای فیلم پول دادیم و پولمان حیف می شود. پاسخ دادم پولمان که رفته است، الان باید خودمان را هم زحمت بدهیم و فیلم مزخرفی چون این را تحمل کنیم؟ قانع شدند و از سالن بیرون آمدیم.
این اقتصاددان می گفت، سالها بعد متوجه شدم آن چه من انجام دادم یکی از مثالهای کلاسیک اقتصادی برای عقلایی عمل کردن است و مدرسان اقتصاد رفتاری بدان اشاره میکنند.
هزینههای برگشت ناپذیر نباید معیار انتخاب افراد باشد و متاسفانه اغلب افراد، تصمیمگیرندگان و سیاستگذاران در دام این هزینهها می افتند. برای انتخاب و تداوم باقی ماندن بر آن انتخاب، منافع و هزینههای کنونی و آتی باید ملاک قرار گیرد، اگر منافع بیشتر از هزینهها بود باید بر آن انتخاب استوار بود. در کتاب های درسی اقتصاد، گفته می شود باید هزینه نهایی (حاشیهای) با منفعت نهایی مقایسه شود، توجه به هزینههای انجام شده برگشت ناپذیر قبلی، به انتخابها و تصمیمهای نامعقول منجر میشود. در سالن سینما، معلوم بود که تحمل دیدن ادامه فیلم منفعتی برای ما ندارد و زیان خستگی را هم بدنبال دارد پس باید بیرون می آمدیم. توجه به هزینه بلیط منجر به تصمیم نامعقولی می شد.
تداوم زندگی مشترک تنها وقتی معقولانه است که فرد مطمئن باشد، در باقی مانده زندگی خود، لذت زندگی مشترک بیش از مجردی است. اگر وی فقط به خاطر مثلا دو دهه زندگی مشترک، نخواهد آن را پایان دهد و می داند در ادامه لذتی از زندگی نخواهد برد، بنابراین انتخاب او بر خلاف عقلانیت است.
اگر یک استراتژی را فقط به خاطر آن که چند دهه است وجود داشته ادامه دهیم و نپرسیم منافع نهایی آن بیشتر از هزینه نهایی آن است و یا به عبارت دیگر خالص منافع نهایی آن مثبت است، رفتاری غیرمعقول را از خود بروز داده ایم.
توجه به خالص منافع نهایی (حاشیهای) کلید معقول عمل کردن آدمی است و در انتخاب خود نباید به هزینه های انجام یافته غیرقابل بازگشت توجه کرد.