در این مطلب نگاهی به تعدادی از حقایق دنیای سریال «مردگان متحرک» میاندازیم که دانستنشان بر هر بازماندهای واجب است!
سریال مردگان متحرک یکی از سریال های پر بیننده بود که هنوز هم فصل دهم آن در حال پخش است. البته پس از کشته شدن شخصیت ریک در این سریال، کمی محبوبیت خود را از دست داد. در ادامه نگاهیبه حقایق جالب سریال مردگان متحرک می اندازیم.
در این مطلب نگاهی به تعدادی از حقایق دنیای سریال «مردگان متحرک» میاندازیم که دانستنشان بر هر بازماندهای واجب است! پشت ساخت هر محصولی داستانها و نکاتِ جالب اما واقعی زیادی وجود دارد. چیزهایی که دانستنشان همیشه برای طرفداران آن محصول مهم بوده.
«مردگان متحرک»، یکی از پدیدههای صنعت سریالسازی هم از این قاعده جدا نیست. در این مطلب ۲۱ عدد از مهمترین نکات پشت صحنهی ساخت این سریال را فهرست کردهایم که هر بازماندهای باید آنها را بداند:
۱- همسایههای فضول
زمانی که فرانک دارابونت و گروهش در حال فیلمبرداری قسمت اول «مردگان متحرک» بودند، برخی از مردمی که آن اطراف زندگی میکردند، تصور کرده بودند مایکل روکر (مرل دیکسون) در سکانسی که او بالای پشتبام یک ساختمان گیر افتاده، تکتیرانداز است.
از همین رو، سریع با تیم ضربت پلیس تماس گرفته بودند. خوشبختانه، خیلی زود معلوم شد سوءتفاهمی اتفاق افتاده و کسی در آن روز دستگیر نشد. جدا از اینکه این همسایههای فضول چگونه این همه دوربین و دم و دستگاه را ندیده بودند، به نظر میرسد هنوز افرادی در قرن بیست و یکم هستند که نمیدانند برنامههای تلویزیونی چگونه تولید میشوند.
۲- مجازاتگر زامبیها
یکی از طرفداران تیزبین «مردگان متحرک» متوجه شده خون اولین واکری که ریک گرایمز میکشد، به شکل جمجمه بر روی لباس او پخش شده است. آیا این تصادفی است یا به یکی از قهرمانان مارول یعنی پانیشر مربوط میشود؟ در زمانی که شبکهی AMC قصد تولید «مردگان متحرک» را داشت، توماس جین قرار بود یکی از نقشهای اصلی سریال را برعهده بگیرد.
شاید به خاطر تجربهی کاری او با فرانک دارابونت بوده است. ماجرا از این قرار است که جین چند سال پیش از این، نقش پانیشر را در اقتباس سینمایی این شخصیت بازی کرده بود. شاید دارابونت این ارجاع کوچولو را به یاد همکار قدیمیاش در سریال قرار داده است.
۳- والتر وایت ناقلا
این یکی شاید عجیب به نظر برسد، اما خیلی از نظریهپردازانِ «مردگان متحرک» باور دارند، ریک گرایمز و والتر وایت از سریال «بریکینگ بد» متعلق به یک دنیای مشترک هستند و اگر تاکنون به این فکر میکردید که بالاخره منبع به وجود آمدن زامبیها چه بوده، باید گفت شیشهی آبی هایزنبرگ!
مدرک میخواهید؟ در اپیزود دوم «مردگان متحرک» گلن یک ماشین داج چلنجرِ قرمز میدزد. کسانی که «بریکینگ بد» دیده باشند، خیلی زود این ماشین را به یاد میآورد. در یکی از اپیزودهای فصل دوم هم دریل توضیح میدهد که برادرش قبل از آخرالزمان مواد فروش بوده است.
سپس، کیسهای پلاستیکی به بینندگان نشان داده میشود که در آن به راحتی متامفتامینِ آبی هایزنبرگ قابلدیدن است. در گفتگویی که دریل با بث دربارهی ساقی مواد مرل دارند، او ساقی مرل را «یه یاروی معتاد سفید کوچولو» توصیف میکند.
آیا کمی شبیه به خصوصیاتِ جسی پینکمن نیست؟! آیا شیشهی آبی دلیل اپیدمی زامبیها بوده است؟ از آنجایی که هر دو سریال توسط AMC تولید شدهاند، امکان حقیقی بودن این نظریه شدیدتر هم میشود.
۴- زامبی دیگه چیه؟
آیا تا حالا به ذهنتان خطور کرده در سریالی که کاملا دربارهی زامبیها ساخته شده، چرا هیچکس هرگز کلمهی «زامبی» را به زبان نیاورده است؟ در عوض، رایجترین اسم بین بازماندگان «واکر» است. درحالی که برخیها آنها را «گازگیر» و «گـله» هم صدا میکنند.
این به این دلیل است که رابرت کرکمن، خالق «مردگان متحرک» از روی قصد تصمیم گرفته داستانش را درون دنیایی روایت کند که مردمش هیچچیز دربارهی زامبیها نمیدانند. چون نه خبری از کمیکبوکهای زامبیمحور است و نه بازی و فیلمی از روی این موجودات ساخته شده. این یکی از پایهایترین تصمیمات هوشمندانهی کرکمن بوده که باعث شده «مردگان متحرک» با آثار همسبکش جدا شود و اتمسفر خاص خودش را داشته باشد.
۵- بهتره حساب نکنی!
درحالی که شخصیتهای اصلی سریال هر از گاهی کشته میشوند، اما بینندگان سریال فقط به این امید به تماشای سریال ادامه میدهند که شاید بالاخره موردعلاقهترین قهرمانانشان یک روز بدون ترس و هراس را تجربه کنند. اما احتمال وقوع چنین چیزی کمتر از آن است که فکرش را میکنید. طبق محاسباتِ طرفداران به ازای هر بازمانده، پنج هزار واکر وجود دارد. بنابراین، حتی اگر همهی بازماندگان زمین نیز به یکدیگر بپیوندند، آمار به نفعشان نیست.
تازه، در این مقایسه، تعداد آدمهای روانپریش و آدمخواری که از موقعیت آخرالزمان برای شکستن قوانین استفاده میکنند هم حساب نشده!
۶- مدرسه زامبیها
اگر فکر میکنید، زامبی شدن در «مردگان متحرک» کار آسانی است، اصلا اینطور نیست. در عوض، ظاهرا کسانی که میخواهند چگونگی بازی به جای یک زامبی را یاد بگیرند و شانسشان را برای گاز زدنِ ریک امتحان کنند، باید تمرینات زیادی را پشت سر بگذارند.
اولین چیزی هم که در کلاس درس یاد میدهند این است که تصور کنید ساعت دو نیمهشب بعد از نوشیدن یکعالمه الکل در حال پرسهزنی در خیابان هستید. نکتهی اخلاقی این داستان چیست؟ اینکه مست کردن نزدیک استودیوی AMC احتمال حضورتان در «مردگان متحرک» را بالا میبرد!
۷- زامبیهای کنه
اگر پایتان به عنوان زامبی سر صحنهی «مردگان متحرک» باز شد، مجبورید غذایتان را جدا از بازیگران انسان بخورید، تا به قول سازندگان فاصلهی بین این دو گروه در همه حال رعایت شود. شاید این مسئله در ظاهر به منظور بالا بردن جنبهی زیباشناختی بازی هر دو گروه باشد، اما میتواند به این دلیل هم باشد که ستارگان سریال از گرفتن عکسهای سلفی با زامبیها خسته شدهاند!
۸- داستانی بیانتها
چشمانداز رابرت کرکمن در خلق «مردگان متحرک» این بود تا کمیکبوکی بنویسد که بیانتها باشد. این مهمترین عنصری است که آن را از دیگر فیلم های همسبکش جدا میکند. قالب بیتوقفِ سریال این اجازه را به سازندگان میدهد تا زندگی بازماندگانشان را فراتر از حد معمولش دنبال کنند. شاید متوجه نشده باشید، اما سازندگان برای نمایش گذشت زمان، پوست و گوشت زامبیها را با گذشت هر فصل بهشکل گندیدهتر و فاسدتری به نمایش میگذارند و لوگوی سریال در تیتراژ ابتدایی سریال هم به همین شکل خرابتر میشود.
اینها شاید جزییات کوچکی باشند، اما مطمئنا تفاوت نحوهی حرکت و ظاهر زامبیها را میتوانید به وسیلهی آن احساس کنید. همین موضوع این سوال را به میان کشیده که: آیا روزی میرسد که زامبیها به حدی به فساد کشیده شوند که دیگر توانایی راه رفتن نداشته باشند؟
۹- تغییر جنسیت
به خاطر طبیعت اکشنِ «مردگان متحرک»، اگر گروه بازیگران بدلکار داشته باشند، چیز غافلگیرکنندهای نیست. اما امکان ندارد با شنیدن این حقیقت که بدلکارِ کارل گرایمز، زنی ۳۱ ساله است، تعجب نکنید!
در دوران حضورش در این پروژه این زن، نقش بدلکار سوفیا و دختر فرماندار، پنی را هم برعهده داشته است. خوشبختانه، چندلر ریگز باید خدا را به خاطر این شکر کند. اگر بدلکارش دختری هم سن و سال خودش بود که حسابی آبروریزی میشد!
۱۰- لیدی گاگا
نورمن ریداس در نقش دریل که این روزها یکی از محبوبترین قهرمانان سریال است، برای اولینبار برای نقش برادرش، مرل تست داد. الان که به قضیه نگاه میکنیم، تصور دیدن آنها در نقشی دیگر سخت است. پس، دم مدیر برنامههایشان گرم که تصمیم درستی در این زمینه گرفتند. این درحالی است که این بازیگر ۴۵ ساله قبل از پیوستن به «مردگان متحرک» در یک سری شوهای مدلینگ و موزیک ویدیو هم حضور داشته. از همکاری با گروه Radiohead و Bojork گرفته تا حضور در یکی از ویدیوهای لیدی گاگا! البته نا گفته نماند که ریداس در فیلمهایی مانند بلید ۲ هم ایفای نقش کرده بوده است!
۱۱- خلوتترین اپیزود
اگرچه گروه پُرتعداد بازیگران سریال مدام تغییر میکند، اما همیشه کسانی هستند که جای مردگان را بگیرند. از همین سو، نویسندگان کار سختی را برای شخصیتپردازی متمرکزِ تک تکشان دارند. به همین دلیل، اپیزودهایی که به تعداد محدودی از کاراکترها اختصاص داده میشود، همیشه در یاد میماند.
رکورددار این رشته، اپیزود دوازدهمِ فصل چهارم است که در طول آن فقط دریل و بث حضور دارند. این اپیزود که بعد از جنگ زندان میآمد، قصد داشت با تمرکز روی دریل و بث واکنش آنها به نابود شدنِ بهشت امنشان را به تصویر بکشد. امکان اینکه در ادامه این اپیزود لقب «تنها» خلوتترین اپیزود سریال را با قسمت دیگری سهیم شود، وجود دارد. اما نویسندگان برای شکستن رکورد خودشان باید یک اپیزود با محوریت فقط یک کاراکتر بنویسند! شاید جودیث، نامزد خوبی باشد!
۱۲- خانوادهی مسترسون
آلانا مسترسون که برای اولین بار در فصل چهارم در نقش تارا وارد «مردگان متحرک» شد و از آن زمان به یکی از همیشگیهای سریال تبدیل شده، تنها عضو خانوادهی مسترسون نیست که در یک سریال پرطرفدار حضور دارد. در حقیقت، برادرش کریستوفر نقش فرانسیس را در سیتکامِ Malcolm in the Middle را برعهده داشت.
اگر کافی نیست، دیگر برادرش، دنی نقش ستیون هاید را در سریال That 70’s Show و چهارمی یعنی جوردن مسترسون هم یکی از اصلیترین نقشهای برنامهی Last Man Standing را برعهده دارد. آیا والدینشان بیشتر از این هم میتوانند به چنین فرزندانی افتخار کنند؟ برید خجالت بکشید!
۱۳- همزاد
میشون خیلی زود به یکی از پروتاگونیستهای زن مرکزی سریال تبدیل شد. درکنار نویسندگی خوب، بخش زیادی از این موفقیت به بازی عالی دانای گوریا در نمایش این سامورایی قیمهقیمهکن برمیگردد. اما بهتر است بدانید از آنجایی که سازندگان هنوز کسی را برای این نقش انتخاب نکرده بودند، معرفی میشون در اپیزود نهایی فصل دوم در واقع توسط فرد دیگری بازی شده است. اگر همین الان بروید و آن اپیزود را تماشا کنید، میبینید که صورت میشون در تمام مدت حضورش زیر کلاهش است و دیده نمیشود.
۱۴- سکوت مرگبار
حتما قبول دارید که زامبیها، جماعت پُر سر و صدایی هستند در واقع، هرکدامشان در حد بیست تا پیرمردِ خر و پفکنندهی قهار صدا تولید میکنند. اما شاید ندانید بیشتر صداهایی که واکرها از حلقشان بیرون میدهند، در پروسهی پس از تولید به آنها اضافه شده. همیشه این امکان وجود دارد که صدای بازیگری نازک باشد و آه و ناله کردنشان به جای ایجاد حس ترس، خندهدار باشد! تازه، همین الان کافی است خرناسی که زامبیها تولید میکنند را تقلید کنید تا ببینید چه بلایی سر حنجرهی نازنینتان میآید!
۱۵- پلک زدن ممنوع
جلوههای ویژه برای نمایش جنازههای تکهتکهشده و مرگهای دلخراش حضور پُررنگی در «مردگان متحرک» دارند. اما متخصصان جلوههای کامپیوتری تنها کارشان به این مسئله خلاصه نمیشود. بعضیوقتها حذف پلک زدن زامبیها هم برای هرچه واقعیتر نشان دادن آنها نیز اهمیت دارد.
از آنجایی که زامبیها فقط از یک موتور حرکتی ساده بهره میبرند، از همین رو، توانایی پلک زدن ندارند. و همچنین در چند صحنه گروه پس از تولید بخار دهان زامبی در هوای سرد را هم حذف کردهاند. به این میگویند توجهی جدی به جزییات!
۱۶- رودههای خوشمزه!
تا حالا با خودتان فکر کردید بازیگرانی که به عنوان واکرها انتخاب میشوند چگونه بدون اینکه خم به ابرو آورند، گوشت قربانیانشان را به نیش میکشند؟ از قرار معلوم تمام اعضای بدن قربانیان در واقع ژامبونهایی آغشته به سرکه هستند تا به این ترتیب، واکرها واقعا از خوردن لذت ببرند. پس از این به بعد هر موقع واکرها دل و رودهی بدبختی را بیرون کشیدند و شما احساس گرسنگی کردید، دلیلش را میدانید. شاید برخی تعجب کنند که چرا سازندگان با استخدام آدمخوارها، در خرج و مخارج خرید این همه ژامبون صرفهجویی نمیکنند. خب، جواب این است که قانون امریکا چنین اجازهای را نمیدهد.
۱۷- خداحافظی از جنس زامبیها
وقتی شخصیت دیــل در اواخر فصل دوم کشته شد، این موضوع مثل از دست دادن یکی از اعضای خانوادهی گروه بود. از آنجایی که او در کمیکها خیلی دیرتر میمیرد، بنابراین مرگش غیرمنتظره بود. ظاهرا سازندگان سریال این مسئله را در زمان تولید جلوههای ویژهی صحنهی مرگش در نظر گرفتند. و به جای ژامبون برای بازسازی ارگانهای بدن دیل، ولخرجی کردند و در عوض، دل و رودهاش را از سینهی مرغ درست کردند. بله، در دنیای سریالهای زامبیمحور، این به معنی ابراز احترام و یک خداحافظی باشکوه محسوب میشود.
۱۸- کلههای شناور در چای
اسم فرماندار که میآید، یکی از اولین چیزهایی که از شخصیتش به یاد میآوریم، صحنهی خیره شدنش به آکواریومی پُر از کلههای قطعشده است. معلوم نیست او چرا چنین بلایی سر زامبیها آورده، اما هرچه باشد تصور این صحنه خیلی هراسناک است. سازندگان برای اینکه این ۲۴ کلهی معلق در آب را به واقعیت نزدیک کنند، آنها را با استفاده از کیسههای چای و قهوه، زرد رنگ کرده بودند. بنابراین اگر خواستید یکی از این آکواریومها را در خانه ردیف کنید، چندتا چای کیسهای فراموش نشود!
۱۹- برای طرفداران هاردکور
دریل دیسکون را با دو چیز به یاد میآوریم، مرام مردانهاش و کمانِ صلیبی خفنش! دریل با همین دو به جایگاهی رسیده که زنها برایش میمیرند و مردها دوست دارند مثل او باشند. اگر از طرفداران دو آتیشهی دریل هستید، برای شبیه شدن به او به دو لازمهی بالا احتیاج دارید. خب، اخلاق لوطیوار که خریدنی نیست، اما حداقل میتوانید همان کمان صلیبی را با دست کردن توی جیبتان صاحب شوید. بله، اسم آن کمان، Horton Scout HD 125 است و ۳۰۰ دلار قیمت دارد.
۲۰- سرنوشت بهتر
حالا که از نورمن ریداس و کاراکترش دریل حرف شد، بگذارید بگوییم که او تنها برای سریال خلق شده و خبری از او در کمیکها نیست. این مسئله دربارهی برادرش، مرل هم صدق میکند. و همچنین شخصیت ساشا. اگرچه دنبال کردن سرنوشت کاراکترهایی که خبری از آنها در کمیکها نیست، جذاب است. اما سازندگان نشان دادند این به معنای این نیست که آنها میتوانند برای همیشه احساس امنیت کنند. برای مثال شخصیت اندریا درحالی در پایان فصل سوم کشته شد که شخصیتش هنوز در دنیای کمیکبوکها زنده است و حتی در کنار ریک زندگی عاشقانهای را میگذراند.
۲۱- گول نخورید!
یکی از بهیادماندنیترین صحنههای سریال، زمانی است که میشون را برای اولینبار همراه با دو زامبی بیدست میبینیم که مثل حیوان خانگی همراه او کشیده میشوند. سازندگان به جای اینکه از بازیگرانی بدون دست برای فیلمبرداری این صحنه استفاده کنند، تصمیم گرفتند راه گرانتری را پیش بگیرند و با استفاده از دستکشهای سبز، دستانِ این واکرها را در مراحل پس از تولید قطع کنند.