اگر نسل هفتم کنسولهای خانگی را به یاد بیاورید، به احتمال زیاد خاطرات زیادی با سه گانه Dead Space دارید؛ مجموعهای که روح تازهای به کالبد ژانر وحشت دمید و بر بسیاری از عناوین پس از خود تاثیر گذار بود. استودیوی Visceral Games در آن زمان تحت هدایت گلن اسکوفیلد توانست شاهکاری خلق کند که اگرچه از کلیشههای رایج این ژانر بهره میبرد، اما نوآوریهای شگفت انگیزی هم به همراه داشت. به هر ترتیب با انتشار نسخه سوم و جهت گیری تیم سازنده به سمت یک بازی اکشن، این فرنچایز با ارزش نتوانست فروغ گذشته خود را تکرار کند و فروش پایین Dead Space 3 کار را خراب کرد و چند سال بعد هم استودیو توسط EA به طور کامل تعطیل شد.
اسکوفیلد و جمعی از اعضای قدیمی Visceral Games با تاسیس یک استودیوی جدید تلاش کردند تا یک بار دیگر شانس خود را برای خلق یک بازی ترسناک جذاب امتحان کنند اما از آنجایی که حقوق ساخت Dead Space در دست EA بود، باید سراغ یک عنوان کاملا جدید میرفتند. اینجا بود که جرقه ساخت بازی The Callisto Protocol زده شد و اسکوفیلد که پیش از این در سمت مدیر اجرایی روی بازی قبلی کار کرده بود، به عنوان کارگردان هدایت پروژه را به دست گرفت. کالیستو پروتکل در مراسم گیم اواردز سال ۲۰۲۰ معرفی شد و از همان زمان مورد توجه بسیاری از گیمرها قرار گرفت. پس از دو سال، بازی منتشر شده و باید دید که آیا تیم سازنده، انتظارات بالای طرفداران ژانر وحشت را برآورده کرده یا خیر.
داستان کالیستو پروتکل در سال ۲۳۲۰ اتفاق میافتد؛ زمانی که بشر در سیارههای مختلفی زندگی میکند و حتی میتواند بین آنها تردد کند. قهرمان داستان یعنی جیکوب وظیفه انتقال یک محموله ارزشمند را به زندان بلک آیرن به عهده دارد و ظاهرا همه چیز آرام است. در این حین، کشتی مورد حمله عدهای تروریست به رهبری دنی (Dani) قرار میگیرد و در این حادثه، همکار جیکوب و تمامی تروریستها به جز دنی کشته میشوند. جیکوب که نمیداند چرا این اتفاقها برایش افتاده، سر از زندان بلک آیرن در میآورد و از اینجا داستان فرار او آغاز میشود. کالیستو پروتکل شروع جذابی را برای بازیکنان تدارک دیده و سوالات زیادی را مطرح میکند اما متاسفانه روایت شلخته و با فاصله باعث شده که پیگیری خط اصلی داستان با دشواریها بیشماری همراه شود. جیکوب به عنوان قهرمان داستان حس همذات پنداری خاصی را در بازیکن بیدار نمیکند و شخصیتهای جانبی هم وضعیت بهتری ندارند. بخش زیادی از داستان به جمع آوری فایلهای صوتی اختصاص دارد که از قضا آنها هم اطلاعات زیادی را به مخاطب انتقال نمیدهند. متاسفانه کاتسینها علیرغم کارگردانی خوب، چیزی جز به رخ کشیدن گرافیک فنی بازی نیستند و بازیکن باز هم برای دریافت اطلاعات داستانی، باید منتظر معجزه بماند؛ موردی که در فصل نهایی به ابتداییترین شکل ممکن اتفاق میافتد. پایان بندی داستان دست کمی از فاجعه ندارد و به نظر میرسد که اطلاعات بیشتر در DLC مخفی شده باشد.
از داستان ناامید کننده که بگذریم، به جلوههای بصری میرسیم که تناقضهای زیادی دارد. کالیستو پروتکل از بعد فنی اثری شگفت انگیز است و مخاطب را از همان ابتدا شیفته خودش میکند. این عنوان از لحاظ فنی هم عالی به نظر میرسد اما مشکلات بیشماری وجود دارند تا این گرافیک نسل نهمی از تمامی پتانسیلهای خود استفاده نکند. در طول بازی بارها پیش میآید که با افت فریمهای عجیب و غریب مواجه شوید که گاهی اوقات کار را برای ادامه دادن سخت میکنند. این مورد روی PS5 که روانترین کیفیت اجرایی را در بین تمامی پلتفرمها دارد، کماکان مشاهده میشود و پس از پچهای مختلف، کماکان پابرجا است. از سوی دیگر مشکلات عدیده و تمام نشدنی نور، مخاطب را با دشواریهای مختلفی روبهرو میکند. جیکوب به هیچ منبع نوری مجهز نیست اما هنگام مواجه شدن با در و دیوارها، نور از سمت او روی اجسام تابیده میشود. مراحل به شکل عجیبی تاریک هستند و گاهی اوقات، فقط بالا نگه داشتن سلاح، تنها منبع نور شما خواهد بود؛ سلاحهایی که هیچکدامشان به منبع نور مجهز نیستند ولی روی اجسام نور میاندازند.
مشکلات بخش گرافیک به این نکات محدود نمیشود و بارها پیش آمد که دشمنان موقع اجرای ضربه توسط جیکوب، ناپدید شوند و یا لوتها در زمین فرو بروند. تمامی این مشکلات در نیمه دوم بازی به اوج خود میرسد. در این میان یک سری نکات ظریف هم وجود دارد که تیم سازنده به وضوح کوتاهی کردهاند؛ به عنوان مثال در فصلهایی که جیکوب در فضای بیرونی باید به مبارزه با دشمنان برود، برف زیادی روی لباسش مینشیند اما همین برف پس از انتقال او به یک منطقه برفی دیگر، روی بدنش نمینشیند!
با این حال طراحی بسیار واقعی صورت شخصیتها، هر کسی را سر ذوق میآورد. به جرات میتوان گفت که کالیستو پروتکل تا به امروز واقع گرایانهترین طراحی چهره را در میان تمامی بازیهای ساخته شده دارد و از این حیث اثری شگفت انگیز است.
کالیستو پروتکل به عنوان یک بازی که در ژانر وحشت عرضه شده، از موسیقیهای خوبی بهره میبرد. استفاده از Sustain در موسیقی برای ایجاد جو استرسزا، تصمیم درستی بوده وتیم آهنگسازی به خوبی از پس وظایف خود برآمدهاند. قطعات بیشتر اتمسفریک هستند و خبری از موسیقی مستقل نخواهد بود که بخواهید زمزمهاش کنید. موسیقی کالیستو پروتکل بیشتر به مجموعهای از نویزها شباهت دارد که وظیفهاش بازی با روان بازیکن است. از اینجا به بعد بار روانی روی دوش گیمپلی قرار میگیرد که در ادامه به آن خواهیم پرداخت.
اجرای تیم بازیگران The Callisto Protocol قابل قبول است ولی تمامی آنها به خوبی کار خود را انجام ندادهاند. جاش دوهامل در نقش جیکوب اجرای خوبی را به نمایش گذاشته اما از سوی دیگر کارن فوکوهارا به عنوان نقش مکمل عملکرد ضعیفی دارد. البته بخشی از این اجرا به خاطر دیالوگهای ضعیف و ناپختهای است که ردپای آنها را در همه نقاط بازی میتوان مشاهده کرد. اگر بازی Days Gone را بازی کرده باشید، از حضور سم ویتور در کالیستو پروتکل به عنوان نقش منفی هیجان زده خواهید شد.
گیمپلی دقیقا همان چیزی است که از روز اول، محل مانور تیم سازنده بود و آنها تاکید زیادی روی متنوع بودن این بخش داشتند. با این حال محصول نهایی علیرغم استفاده از مبارزات نزدیک با سلاح سرد، کماکان با مشکلات متعددی دست و پنجه نرم میکند. جیکوب میتواند با کمک یک سلاح سرد که قابلیت ارتقا دارد، دشمان خود را تکه و پاره کند؛ موردی که در نیمه نخست بازی بسیار جذابیت دارد و به یک مورد سرگرم کننده تبدیل میشود. تعداد کم دشمنان در نیمه اول باعث میشود تا از این سلاح بیشتر استفاده کنید و به خاطر استفاده از قابلیتهای DualSense احساس برخورد و سنگینی ضربه به خوبی به شما منتقل میشود. این ضربهها میتوانند به قطع شدن اعضای بدن دشمنان منجر شوند که این موضوع جذابیتهای خود را دارد. با این حال پس از گذشت ۵ ساعت و با ورود به نیمه دوم بازی، تعداد دشمنها به شکل عجیب و غیر قابل کنترلی زیاد میشود و استفاده از سلاح سرد تقریبا غیر ممکن خواهد شد. دشمنان نه تنها قویتر میشوند، بلکه قابلیتها جدیدی به دست میآورند که به کمک آن به موجودات بزرگتری تبدیل میشوند که بهتر است فقط با سلاح گرم به خدمتشان برسید.
در مورد سلاحهای گرم میتوان نظرات مختلفی داد و آنها را از نقاط قوت بازی به حساب آورد اما متاسفانه ترتیب قرار گیری آنها در طول داستان اصلا مناسب نیست. کلت و شاتگان به عنوان سلاحهای اولیه بسیار خوب و کاربردی هستند اما مسلسل و کلت کوچکتری که بعدا به دست میاورید، اصلا جذاب نیستند و تقریبا به کارتان نخواهند آمد. ارتقای هر سلاح از واجبترین کارهایی است که در طول بازی انجام خواهید داد و تاثیر آنها روی دشمنان به خوبی احساس میشود.
قهرمان داستان جای محدودی برای حمل فشنگ و آیتمهای قابل فروش دارد و این موضوع در نیمه نخست داستان، آزار دهنده خواهد بود. بارها پیش میآید که بخواهید آیتمی را بردارید که برای فروش مناسب باشد اما به خاطر کمبود جا مجبور باشید که آن را کنار بگذارید. این موضوع به خاطر فواصل زیاد ایستگاههای ارتقای سلاح که وظیفه خرید و فروش آیتمها را هم برعهده دارند، بیش از پیش اذیتتان خواهد کرد. با این حال در نیمه دوم بازی، ظرفیت به شکل عجیبی بالا میرود و کمتر پیش میآید که با مشکل حمل آیتمها مواجه شوید.
در طول بازی جعبههایی وجود دارند که میتوانید با باز کردن آنها مقدار قابل توجهی از فشنگ و آیتمهای قابل فروش به دست آورید. این جعبهها در یک ساعت پایانی بسیار محدود خواهند شد و دقیقا زمانی که به فشنگ زیاد نیاز دارید، داخل تمامی آنها دشمن قرار میگیرد و اینجاست که کاسه صبرتان لبریز میشود؛ چرا که باید با واحد ارزی داخل بازی که Callisto Credits نام دارند، فشنگ بسازید. بازی به شما اجازه نمیدهد که تعداد بالایی از فشنگ را به یکباره بسازید و تصور کنید که هر دفعه تنها دو تا فشنگ شاتگان، کرفت کنید. انیمیشن ساخت هم تقریبا ۱۰ ثانیه به طول میانجامد و در این مدت تنها چیزی که میشنوید، صدای احمقانه ماشین ساخت فشنگ است.
از نیمه دوم بازی صحبت کردیم، بد نیست اشارهای به تغییر ناگهانی فرمول بازی داشته باشیم. با معرفی دشمنانی که نابینا هستند و فقط به صدا واکنش نشان میدهند، فصل جدیدی از گیمپلی در کالیستو پروتکل آغاز میشود؛ جایی که همه چیز رنگ و بوی یک عنوان مخفی کاری به خود میگیرد و ریتم بازی به شکل عجیبی کاهش مییابد. هوش مصنوعی این دشمنان دست کمی از فاجعه ندارد و برایتان چالشی نخواهند بود. تقلید کورکورانه تیم سازنده از بازی The Last of Us و اجرای ناقص فرمول آن اثر، باعث شده تا لذت بردن از این بخش به حداقل برسد.
سازندگان در طراحی باس فایتها به وضوح تنبلی کردهاند و تنها دو تا باس در جریان بازی قرار دادهاند که یکی از آنها را باید چهار بار شکست دهید. باس فایت نهایی هم یک ناامیدی تمام عیار است که باعث میشود The Callisto Protocol به یک عنوان فراموش شدنی بدل شود. به تمای این موارد خطی بودن بیش از حد و عدم وجود معما را هم اضافه کنید تا وخامت اوضاع را بهتر درک کنید.
اگر رو راست بخواهیم صحبت کنیم، بازی پیش رو به هیچ وجه ارزش قیمتی را که برایش میپردازید، ندارد؛ اثری نصفه و نیمه که نمیتواند شما را راضی کند. داستان سطحی و بدون پرداخت، پایان بندی فاجعه، باس فایتهای تکراری، گرافیک فنی پر ایراد در کنار نور پردازی ضعیف از The Callisto Protocol اثری ساخته که تجربه کردن آن را سخت میکند و آن را در زمره ناامید کنندهترین بازیهای سال ۲۰۲۲ قرار میدهد.
نقاط قوت:
گرافیک هنری فوقالعاده
موسیقی جذاب
احساس برخورد ضربات به کمک DualSense
نقاط ضعف:
داستان پیش پا افتاده با پایان بندی بد
افت فریمهای متعدد
مدیریت آیتمها به خاطر کمبود جا بسیار سخت است
عدم وجود معما
خطی بودن بیش از حد بازی
باس فایتهای تکراری
نور پردازی افتضاح
این بازی بر اساس نسخه ارسالی سازنده بر روی پلتفرم PS5 بررسی شده است