راهی که ناتی داگ 9 سال بیش با The Last of Us به آن قدم گذاشت، هنوز تا حد زیادی تنها متعلق به آنهاست. بازیهای انگشتشماری توانستهاند طی این سالها خود را به کیفیت ارائه سینمایی این بازی برسانند. موضوعی که به اندازه کافی ثابت میکند چرا نظر این انحصاری PS3 میتوانست هنوز بدون هیچ بازسازیای به کار خود ادامه دهد. همانقدر که میتوان به این دیدگاه تکیه کرد، باید از پیشرفتی که The Last of Us Part 1 رقم زده، توجه کرد. آنها یکی از بهترین بازیهای تاریخ را بازسازی کرده و آن را به شکل خوبی ارتقا دادهاند. شاید نه بسته کامل اما چیزی که اکنون پیش روی شما قرار میگیرد به اندازه نسخه اصلی، میخکوبکننده است. شاید آنچه در این بازسازی تجربه میکنید با بازی عرضه شده در سال 2013 تفاوت چندانی نداشته باشد اما اندک تغییرات ایجاد شده در گیمپلی، همراه با داستانی که هنوز هم تازگی دارد و گرافیکی که بالاترین استاندارد ممکن را به نمایش میگذارد، بستهای را تشکیل دادهاند که میتواند هر گیمری را تحت تاثیر خود قرار دهد. آنچه امروز تحت عنوان بازی The Last of Us Part 1 عرضه شده، بازسازی است که هیچکس به آن فکر نمیکرد اما حالا میتواند برای بار دیگر ثابت کند که چرا ناتی داگ یکی از بهترین استودیوهای حال حاضر این صنعت است.
حالا که میدانیم داستان شخصیتهای اصلی بازی به کجا میرسد، تجربه مسیری که جوئل و الی پشت سر گذاشتن، بزرگترین امتیازی است که این بخش از بازی به گیمر ارائه میکند. هنوز هم بعد از این سالها The Last of Us Part 1 میتواند با مطرح کردن داستانی متفاوت در دنیایی پساآخرالزمانی، ارزشهای روایت با تکیه بر موقعیت را نشان دهد. شخصیتهایی که باید در دنیایی بیرحم، چیزی شبیه به زندگی عادی خود را نمایش دهند. هنوز هم زنده ماندن در چنین آثاری به عنوان اولویت اول داستان مورد استفاده قرار میگیرد اما اینجا تنها بهانهای است برای آنچه به عنوان تراژدی نسل بشر میشناسیم. در میان انسانهایی که برای بقا میجنگند، شخصیتهای اصلی داستان هر کدام برای چیزی بیشتر مبارزه میکنند. اختلافی که در نسخه دوم دیده میشود، از شروع داستان وجود داشته اما هر کدام از طرفین به نفع دیگری کنار میروند. پرداخت هر کدام از شخصیتهای اصلی و پیشرفت رابطه آنها بزرگترین دستاورد داستانی ساخته ناتی داگ است. چیزی که کمتر بازی دیگری به آن نزدیک شده. هرچند ساختار شباهت زیادی به یک Road Movie دارد اما دیگر قطعات این معادله حرفهای بسیاری برای گفتن دارند. دقتی که در نوشتن دیالوگها خرج شده، هنوز هم بعد از گذشت 9 سال جذابیت خود را حفظ کرده. حتی جوکهای بعضا بیمزه الی هم میتوانند لحظات جالبی را در میان سکوت دیوانهکننده این دنیای شگفتانگیز خلق کنند. سازندگان بازی در تصمیمی منطقی به داستان این اثر در بازسازی صورت گرفته هیچ تخل و تصرفی نکردهاند اما در مقابل با ارتقا چشمگیر گرافیکی، حالا شاهد سکانسهای سینمایی به مراتب بهتری هستیم. جایی که انیمیشنها و مدلسازی بازی به قدری ارتقا یافته که میتوان نمایشی خیرهکننده از احساسات را در تمامی اجزای صورت شخصیتها دید.
با اینکه ناتی داگ در The Last of Us Part 2، سطح متفاوتی از طراحی مراحل را به نمایش گذاشت اما قسمت اول هم هنوز جذابیتهای خود را حفظ کرده. هر کدام از مراحلی که گیمر وارد آنها میشود به درستی در تناسب با ریتم کلی بازی قرار گرفته و همواره شاهد جریانی هستیم که در تمام طول خود، مخاطب را درگیر باقی نگه داشته و باعث خستگی او نمیشود. برای بازیای که عملا از ابتدا تا انتها یک چرخه گیمپلی ثابت را تجربه میکند، طراحی مراحل بزرگترین راهکار برای دوری از تکراری شدن است. اینجا در The Last of Us Part 1 شاید اندک تغییرات جزئی در ساختار مراحل بازی هستیم و عملا سازندگان بازی دلیل چندانی برای ایجاد تفاوت نداشتهاند. همه چیز به درستی در جای خود قرار گرفته و گیمر با تعادلی میان اکشن، گشت و گذار و حل کردن پازل روبرو میشود. همین روال برای داستان بازی هم صدق میکند. هرچند بازی از دید سکانسهای سینمایی برای خود محدودیت خاصی قائل نشده اما میبینیم که محیط و اجزای داخل آن به شکل مرتب روند ارائه کردن جزئیات بیشتر از داستان را برعهده دارند. دیالوگهایی که بین شخصیتهای اصلی در فواصل تنفسی گیمپلی مطرح میشوند، جدای از ارزشهای داستانی میتوانند یک پیادهروی ساده را با بهانهای برای جلب توجه گیمر همراه کنند. دنیا و طراحی مراحل The Last of Us Part 1 درست مانند نسخه اصلی هنوز در میان بهترینهای تاریخ بازیهای ویدیویی قرار میگیرد. بخشی از بازی که در فواصل مشخص به میان جنگی برای درگیری با دشمنها تبدیل میشود. اگرچه بازی اصلی سعی کرده بود این موضوع را به بهترین شکل ممکن مورد استفاده قرار دهد اما در نهایت به بخشی از اهداف خود دست پیدا کرد. آنها در بازی دوم پیشرفت قابل توجهی را در این بخش رقم زدند اما حالا سعی کردهاند بخشی از اندک ضعفهای بازی اصلی را در بازسازی آن پوشش دهند.
همچنان زمانی که وارد درگیری با دشمنها میشوید، طراحی مراحل نقش چشمگیری در تعیین استراتژی شما دارد. راههای مختلفی در بخش اکشن بازی پیش روی شما قرار میگیرد که استفاده از هر کدام میتواند با نتایجی متفاوت همراه شود. چیزی که این بازی در بخش مبارزات سعی در ارائه آن دارد، نوعی از گیمپلی سندباکس است که انتخاب شکل و راه پیشروی در آن باعث ایجاد تنوع خوبی در مبارزات میشود. همچنان The Last of Us Part 1، شما را در موقعیتهای سخت قرار میدهد و چالش اصلی خود را از این طریق شکل میدهد. اینکه چه میزان منابع در اختیار دارید و چه نوع دشمنهایی پیش رویتان قرار میگیرد، بخشهای معادلهای هستند که میتواند هر بار با نتیجهای متفاوت همراه شود. در این بازسازی اما پیشرفتهای صورت گرفته که تجربه کلی هر کدام از درگیریها را ارتقا میدهد. یکی از معدود ضعفهای بازی اصلی آن هم در مقایسه با آثار روز به هوش مصنوعی ارتباط پیدا میکند. با اینکه ساخته اصلی ناتی داگ سعی کرده بود از ساختارهای تکراری روز دوری کند اما نهایتا در این زمینه نسبت به دیگر بخشها عملکرد ضعیفتری را به نمایش در آورد. اینبار اما شاهد ایجاد تغییرات اساسی در هوش مصنوعی دشمنها هستیم. حالا هر کدام از دشمنها نسبت به گذشته، میل بیشتری به تهاجم دارند و راههای بهتری را برای انجام این کار انتخاب میکنند. انسانهایی که به عنوان دشمن مقابل گیمر قرار میگیرند، به مراتب نسبت به نسخه اصلی از محیط استفاده بهینهتری را صورت داده و بیش از پیش گیمر را در موقعیت خطر قرار میدهند. این موضوع البته در سطح پایینتری برای هوش مصنوعیهای همراه صدق میکند. هرچند شخصیتهای همراه کمتر خود را در موقعیت عجیب و بعضا خندهدار قرار میدهند اما نمیتوان از آنها انتظار رویکردی تقریبا بینقص همچون نسخه دوم را انتظار داشت. هنوز هم الی در چند سانتیمتری کلیکرها حرکت میکند و واکنشی را از سوی آنها نمیبینیم.
بخش دیگری از گیمپلی که دستخوش تغییرات جزئی اما لازم شده، تیراندازی در بازی است. حالا در The Last of Us Part 1 انیمیشنهای تیراندازی جوئل با اسلحههای مختلف تغییر کرده و شاهد جوابگویی بهتر کنترلر نسبت به ورودیهای گیمر هستیم. سرعت انیمیشن نشانهگیری افزایش یافته و به نسبت گذشته جریان نرمتری دارد تا گیمر به شکل راحتتری دشمنهای بازی را مورد هدف قرار دهد. از سویی لگد تمامی اسلحهها نسبت به گذشته تغییر کردهاند تا مخاطب در زمان تیراندازی عملکرد بهتری را از خود به نمایش در آورد. با تمام این تفاسیر The Last of Us Part 1 در نگاه کلی شباهت بسیاری به بازی اصلی دارد و پیشرفتهای صورت گرفته در گیمپلی آن بهروزرسانی و تغییرات عمدهای هستند که سعی دارند تجربه بازی را بیشتر به آثار روز نزدیک کنند. نکاتی کوچک اما به جا و مناسب که در طولانی مدت کیفیت این بازسازی را ارتقا داده.
نهایتا اما باید به گرافیک و جلوههای بصری The Last of Us Part 1 پرداخت. اثری که به شکل انحصاری برای PS5 منتشر شده و به خوبی توانسته از سختافزار جدیدی که در اختیار اعضای ناتی داگ قرار گرفته، استفاده کند. اینبار مدلهای شخصیتها که در جریان گیمپلی میبینیم عملا تفاوتی با آنچه در بخشهای سینمایی به نمایش در میآید، نداشته و تعدادی از باکیفیتترین شخصیتهای حاضر در یک بازی ویدیویی را شاهد هستیم. پیشرفت انیمیشن البته در این دستاورد، سهم بزرگی دارد. از صورت گرفته تا بدن شخصیتها با انیمیشنهایی همراه هستند که در میان بهترینهای این صنعت قرار میگیرند. نمایشی که اینجا شاهد آن هستیم، تبدیلی دقیق از بازی بازیگرها به صحنهای است که با گرافیک کامپیوتری پدیدار میشود. خروجی که میتواند کیفیت هر لحظه از یک بازی را دو چندان کند. این پیشرفت شگفتانگیز با طراحی دوباره تمامی اجزای محیط به راحتی The Last of Us Part 1 را در میان بهترین گرافیکهای حال حاضر صنعت بازی قرار میدهد. اثری که قرار دادن آن در کنار بازی اصلی و تکیه نکردن به خاطرات گذشته، ارزشهای واقعی آن را نمایان میکند. با وجود این پیشرفتهای بصری، ناتی داگ از ارتقا صداگذاری بازی چشمپوشی نکرده. آنها یکی از بهترین خروجیهای تاریخ خود را باز هم ارتقا دادهاند تا حس قرار گرفتن در محیط بهتر از همیشه به گیمر منتقل شود. عنصری که به غرق شدن در یکی از بهترین دنیاهای خلق شده در صنعت بازی کمک و حسی واقعگرایانه را برای مخاطب خلق میکند. فرقی نمیکند، قسمت اول این مجموعه را تجربه کردهاید یا نه، The Last of Us Part 1 میتواند هر گیمری را برای ساعتها میخکوب کرده و یکی از بهترین داستانهای بازیهای ویدیویی را روایت کند. بازسازی که در ارتقا بازیای کم نقص موفق ظاهر شده و نمایشی فنی از پتانسیلهای نسل نهم کنسولهای خانگی است. بستهای که نبود بخش چند نفره در آن، بزرگترین نکته منفیاش محسوب میشود.
9
امتیاز گیمکده
نقاط قوت:
تجربهای کمنقص از داستانی که هنوز تازگی دارد
پیشرفت چشمگیر جلوههای بصری بازی
بازسازی بینقص دنیای پساآخرالزمانی
نمایشی از بالاترین سطح انیمیشن در صنعت بازی
بهبود جریان کلی تیراندازی
تغییر رفتار هوش مصنوعی دشمنها
استفاده خوب از قابلیتهای کنترلر
نقاط ضعف:
نکات منفی:
نبود بخش چند نفره
ارتقا اندک هوش مصنوعی شخصیتهای همراه