حق انتخاب، بازیهای ویدیویی را از هر مدیوم دیگری در صنعت سرگرمی متمایز میکند. انتخابهایی که سالهاست در کنار بازیهای ویدیویی، داستانسرایی را وارد مرحلهای جدید کردهاند. با وجود این موضوع اما انتخابها در یک بازی ویدیویی باز هم به مسیرهایی منتهی میشوند که سازنده از پیش در مقابل شما قرار میدهد. هرچند شما انتخاب میکنید اما باز هم در مسیری از پیش طراحی شده حرکت خود را ادامه میدهید. بیش از یک دهه پیش یک طراح ماد به دنبال جواب این سوال رفت که آیا میتوان تمامی انتخابهای ممکن را در مقابل گیمر قرار داد. آیا میتوان هر طرز فکری را راضی کرد. دیوی رِدن 22 ساله در سال 2011 با ساخت یک ماد برای بازی Half Life 2، توانست تاحدودی به این سوال پاسخ دهد. دو سال بعد بازی The Stanley Parable به شکل یک عنوان مستقل عرضه شد و حالا نوبت به نسخه Ultra Deluxe آن رسیده تا در اختیار دارندگان کنسول و کامپیوترهای شخصی قرار گرفته و همراه با خود محتوای جدیدی را نیز به همراه داشته باشد. اثری که شاید با وجود سادگی در ظاهر و گیمپلی، میتوان تعریف دوبارهای از حق انتخاب در بازیهای ویدیویی را نمایان کند. با بررسی بازی The Stanley Parable Ultra Deluxe همراه بازیسنتر باشید.
شما در The Stanley Parable نقش استنلی را برعهده میگیرید. کارمند شرکتی عجیب که وظیفه دارد هر روز به محل کار خود حاضر شده، کلیدهایی که روی صفحه نمایش نشان داده میشود را فشار دهد و همین کار را برای روزهای آینده تکرار کند. یک روز اما هیچ کلیدی برای استنلی روی صفحه نشان داده نمیشود. استنلی از جای خود بلند شده و متوجه میشود که هیچکدام از همکارانش در محل کارشان حاضر نیستند. مسیری مستقیم را دنبال کرده و به یک دو راهی میرسد. دو درب مشابه در کنار یکدیگر قرار گرفتهاند و راوی توضیح میدهد که استنلی برای رفتن به اتاق جلسات درب سمت چپ را انتخاب میکند. اینجا اولین انتخاب واقعی بازی در مقابل گیمر قرار میگیرد. اینکه حرف راوی را گوش داده به درب سمت چپ بروید یا گزینه دوم یعنی درب سمت راست را انتخاب کنید. اگر صحبتهای راوی را دنبال کنید، تقریبا بعد از پنج دقیقه به انتهای بازی میرسید. سرنوشت استنلی تا حدودی مشخص میشود اما متوجه نمیشوید که چه داستانی پشت ناپدید شدن تمامی کارکنان، این کمپانی عجیب و اتفاقات داخل آن، نوشته شده. شما حتی متوجه نمیشوید که استنلی از کجا آمده، چگونه آدمی است و چرا در محل کارش تنها مانده. اصلا راوی در کجای این ماجرای عجیب و گنگ قرار دارد. چرا او تمام حرکات استنلی را روایت میکند. انتخاب شما را به پاسخ پرسشهایتان میرساند. فرقی نمیکند در کجا و چه زمانی از بازی انتخاب کنید و چه کاری را انجام دهید. حتی ایستادن در نقطهای بی حرکت ماندن در همانجا، مسیری است که میتوانید آن را انتخاب کنید. دو درب ابتدای بازی و ترکیب آنها با راوی داستان شاید قطرهای باشد در اقیانوس بیپایان بازی The Stanley Parable.
سازنده بازی متوجه شده که طراحی چیزی به نام اختیار در یک بازی ویدیویی تقریبا غیرممکن است. اختیار به شما اجازه میدهد در چارچوب واقعیت هر کاری را انجام دهید. اینجا اما در نهایت با رفتار میلیونها مخاطب مواجه هستیم که پیشبینی آنها عملا غیرممکن است. چاره کار اما در جایی دیگر پنهان شده. واقعیت کنش و واکنش در داستان و ساختار The Stanley Parable آثار پروانهای پرهزینه این روزها را تبدیل به پرودیهایی بینمک میکند. آثاری که سعی دارند چیزی شبیه به توهم انتخاب را برای مخاطب رقم بزنند اما در عملا به شکل مساوی داستانی مشابه با جزئیات متفاوت را روایت میکنند. اینجا اما بازی خود را آماده کرده تا شما را به احتمالات دیوانهوار روبرو کند. احتمالاتی که در نسخه Ultra Deluxe بازی به آنها افزوده شده و حالا با نتایجی عملا غیرقابل پیشبینی روبرو میشویم. دلیل اصلی این نتایج بدون شک تصمیمات گیمر در نقش استنلی است اما بخش عمدهای از جذابیت بازی در نمایش این احتمالات و نتایج دیده میشود. موضوعی که راوی در شکلگیری آنها نقش بهسزایی دارد. شخصیتی ناشناس که معلوم نیست چه هدفی را دنبال کرده، اصلا چطور صدایش در ذهن استنلی شنیده میشود. آیا اصلی استنلی مخاطب راوی است یا او میداند که فرد دیگری یا همان گیمر در پشت ماجرای تصمیمات متفاوت استنلی قرار گرفته. سناریو راوی برای روایت داستان بازی شاید نقطه عطفی در صنعت بازیهای ویدیویی باشد. عملا میتوان به راحتی گفت که The Stanley Parable در سال 2011 روایت داستان در بازیهایی ویدیویی را وارد مرحلهای تازه کرده و هنوز هم هیچ بازی دیگری نتوانسته این موضوع را حتی یک قدم دیگر به جلو حرکت دهد. تمام این دستاوردها در شرایطی دنبال میشود که از لحاظ کارگردانی در جریان بازی با نکته خاصی روبرو نیستیم و این طراحی محیط و صحبتهای راوی است که بار کارگردانی بازی را به دوش میکشد. شکلی دیوانهوار برای داستانسرایی که بازی توانسته آن را به بهترین شکل ممکن اجرا کند. اگر بعد از تماشای سریال Severance از تازگی داستان و روایت در آن متعجب شدهاید بد نیست بدانید Stanley Parable یکی از اصلیترین منابع الهام این مجموعه موفق اپل است.
طراحی محیط در این اثر دیگر عاملی است که به ناب بودن آن کمک چشمگیری کرده. شاید تصور اولیه به این گونه شکل گیرد که با ساختاری آشنا از آینده سیاه روبرو هستیم اما Stanley Parable حتی پا را فراتر از شاهکارهایی مثل برزیل تری گیلیماز میگذارد. سادگی ظاهر این بازی ترفندی است برای رسیدن راوی به اصلیترین رویکرد یعنی هدایت استنلی در مسیری تعیین شده. هر کدام از انتخابهای گیمر میتواند تاثیری مستقیم در دنیای بازی داشته باشد. دنیایی که به ظاهر پیچیدگی خاصی ندارد اما با هر بار به پایان رساندن بازی و شروع دوباره آن از دفتر استنلی، میتواند در لحظه دچار تحولاتی عظیم شود. تحولاتی عظیم که مطمئن باشید چیزی جز شگفتزدگی برایتان به همراه ندارند. سازندگان بازی با طراحی این محیط و قرار دادن آن در کنار دیگر قطعات پازل به این سوال پاسخی روشن دادهاند که چطور میتوان برای هر رویکردی یک گزینه و انتخاب را در نظر گرفت. هیچ میانبری وجود ندارد، شما باید برای تمامی احتمالات فکر کرده و نتیجه آنها را طراحی کنید. همین تصمیم سازنده برای طراحی چنین ساختاری باعث شده The Stanley Parable به تجربهای چند ده ساعته تبدیل شود. تجربهای که نمیتوان گزینهای حتی شبیه به آن را در میان بازیهای ویدیویی پیدا کرد. بدون شک میتوان روایت داستان و نقش انتخاب در بازیهای ویدیویی را به قبل و بعد از The Stanly Parable تقسیم کرد. بازی که در آن بیش از هر چیزی آزادی عمل را احساس میکنید.
10
امتیاز بازیسنتر
نقاط قوت:
خلاقیتی منحصر به فرد در روایت داستان
تعریف دوباره نقش انتخاب در بازیهای ویدیویی
صداگذاری بینقص راوی داستان
شوخیهای به جا و قوی
شاهکار داستانی
طراحی فوقالعاده محیطها
محتوای جدید حتی از بازی اصلی کیفیت بالاتری دارد
نگاهی متفاوت به گیمپلی و نقش آن در بازی
نقاط ضعف:
ندارد
این بازی بر اساس نسخه ارسالی سازنده بر روی پلتفرم PS5 بررسی شده است
User Rating: 4.55 ( 1 votes)