2 سال پیش / خواندن دقیقه

اشعار عاشقانه حافظ؛ مجموعه زیباترین اشعار عاشقانه حافظ شیرازی + عکسنوشته

اشعار عاشقانه حافظ

حافظ شیرازی، از شاعران بزرگ سده ی هشتم و ملقب به لسان الغیب است. عشق حافظ، عشقی روحانی بود. شهرت حافظ به حدی بود که هنوز هم برای نام و اشعارش احترام زیادی قائلند. فال حافظ از معروفترین فال هاست که معمولاً درست از آب در می آید. آرامگاه شریف این شاعر بزرگوار در حافظیه شیراز است و افراد زیادی برای زیارت قبرش به آرامگاهش می روند. در این مجموعه گلچینی از زیباترین اشعار عاشقانه حافظ را گردآوری نموده ایم.

مرا می‌بینی و هر دم زیادت می‌کنی دردم

تو را می‌بینم و میلم زیادت می‌شود هر دم

 

به سامانم نمی‌پرسی نمی‌دانم چه سر داری

به درمانم نمی‌کوشی نمی‌دانی مگر دردم

 

نه راه است این که بگذاری مرا بر خاک و بگریزی

گذاری آر و بازم پرس تا خاک رهت گردم

 

ندارم دستت از دامن به جز در خاک و آن دم هم

که بر خاکم روان گردی بگیرد دامنت گردم

 

فرو رفت از غم عشقت دمم دم می‌دهی تا کی

دمار از من برآوردی نمی‌گویی برآوردم

 

شبی دل را به تاریکی ز زلفت باز می‌جستم

رخت می‌دیدم و جامی هلالی باز می‌خوردم

 

کشیدم در برت ناگاه و شد در تاب گیسویت

نهادم بر لبت لب را و جان و دل فدا کردم

 

تو خوش می‌باش با حافظ برو گو خصم جان می‌ده

چو گرمی از تو می‌بینم چه باک از خصم دم سردم


ما ز یاران چشم یاری داشتیم

خود غلط بود آنچه می پنداشتیم

تا درخت دوستی کی بر دهد

حالیا رفتیم و تخمی کاشتیم

گفت و گو آیین درویشی نبود

ورنه با تو ماجراها داشتیم

شیوه چشمت فریب جنگ داشت

ما خطا کردیم و صلح انگاشتیم

***

مجموعه شعر بلند عاشقانه از حافظ شیرازی

فاش می‌گویم و از گفته خود دلشادم

بنده عشقم و از هر دو جهان آزادم

 

طایر گلشن قدسم چه دهم شرح فراق

که در این دامگه حادثه چون افتادم

 

من ملک بودم و فردوس برین جایم بود

آدم آورد در این دیر خراب آبادم

 

سایه طوبی و دلجویی حور و لب حوض

به هوای سر کوی تو برفت از یادم

 

نیست بر لوح دلم جز الف قامت دوست

چه کنم حرف دگر یاد نداد استادم

 

کوکب بخت مرا هیچ منجم نشناخت

یا رب از مادر گیتی به چه طالع زادم

 

تا شدم حلقه به گوش در میخانه عشق

هر دم آید غمی از نو به مبارک بادم

 

می‌خورد خون دلم مردمک دیده سزاست

که چرا دل به جگرگوشه مردم دادم

 

پاک کن چهره حافظ به سر زلف ز اشک

ور نه این سیل دمادم ببرد بنیادم

***

چو لعل شکرینت بوسه بخشد
مذاق جان من ز او پر شکر باد

مرا از توست هر دم تازه عشقی
تو را هر ساعتی حسنی دگر باد

و گر کنم طلب نیم بوسه صد افسوس
ز حقه دهنش چون شکر فرو ریزد

من آن فریب که در نرگس تو می‌بینم
بس آب روی که با خاک ره برآمیزد

فراز و شیب بیابان عشق دام بلاست
کجاست شیردلی کز بلا نپرهیزد


صنما با غم عشق تو چه تدبیر کنم

تا به کی در غم تو ناله شبگیر کنم

دل دیوانه از آن شد که نصیحت شنود

مگرش هم ز سر زلف تو زنجیر کنم

***

چو بشنوی سخن اهل دل مگو که خطاست

سخن شناس نه‌ای جان من خطا این جاست…

در انـــدرون مــــن خستـــه دل نـــدانــــم کــیســت

کــــه مـــن خموشـــم و او در فغــان و در غوغاست…

***

هر که شد محرم دل در حرم یار بماند

وان که این کار ندانست در انکار بماند

 

اگر از پرده برون شد دل من عیب مکن

شکر ایزد که نه در پرده پندار بماند

 

صوفیان واستدند از گرو می همه رخت

دلق ما بود که در خانه خمار بماند

 

محتسب شیخ شد و فسق خود از یاد ببرد

قصه ماست که در هر سر بازار بماند

 

هر می لعل کز آن دست بلورین ستدیم

آب حسرت شد و در چشم گهربار بماند

 

جز دل من کز ازل تا به ابد عاشق رفت

جاودان کس نشنیدیم که در کار بماند

 

گشت بیمار که چون چشم تو گردد نرگس

شیوه تو نشدش حاصل و بیمار بماند

 

از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر

یادگاری که در این گنبد دوار بماند

 

داشتم دلقی و صد عیب مرا می‌پوشید

خرقه رهن می و مطرب شد و زنار بماند

 

بر جمال تو چنان صورت چین حیران شد

که حدیثش همه جا در در و دیوار بماند

 

به تماشاگه زلفش دل حافظ روزی

شد که بازآید و جاوید گرفتار بماند

اشعار عاشقانه حافظ؛  مجموعه زیباترین اشعار عاشقانه حافظ شیرازی + عکسنوشته


مرحبا ای پیک مشتاقان بده پیغام دوست

تا کنم جان از سر رغبت فدای نام دوست

واله و شیداست دایم همچو بلبل در قفس

طوطی طبعم ز عشق شکر و بادام دوست

اشعار عاشقانه حافظ؛  مجموعه زیباترین اشعار عاشقانه حافظ شیرازی + عکسنوشته

جز نقش تو در نظر نیامد ما را

جز کوی تو رهگذر نیامد ما را

خواب ارچه خوش آمد همه را در عهدت

حقا که به چشم در نیامد ما را


مجموعه اشعار زیبای حافظ

سینه مالامال درد است ای دریغا مرهمی

دل ز تنهایی به جان آمد خدا را همدمی

 

چشم آسایش که دارد از سپهر تیزرو

ساقیا جامی به من ده تا بیاسایم دمی

 

زیرکی را گفتم این احوال بین خندید و گفت

صعب روزی بوالعجب کاری پریشان عالمی

 

سوختم در چاه صبر از بهر آن شمع چگل

شاه ترکان فارغ است از حال ما کو رستمی

 

در طریق عشقبازی امن و آسایش بلاست

ریش باد آن دل که با درد تو خواهد مرهمی

 

اهل کام و ناز را در کوی رندی راه نیست

رهروی باید جهان سوزی نه خامی بی‌غمی

 

آدمی در عالم خاکی نمی‌آید به دست

عالمی دیگر بباید ساخت و از نو آدمی

 

خیز تا خاطر بدان ترک سمرقندی دهیم

کز نسیمش بوی جوی مولیان آید همی

 

گریه حافظ چه سنجد پیش استغنای عشق

کاندر این دریا نماید هفت دریا شبنمی

***


در محفلی که خورشید اندر شمار ذره ست

خود را بزرگ دیدن شرط ادب نباشد

***

دیدی ای دل که غم عشق دگربار چه کرد
چون بشد دلبر و با یار وفادار چه کرد

آه از آن نرگس جادو که چه بازی انگیخت
آه از آن مست که با مردم هشیار چه کرد

اشک من رنگ شفق یافت ز بی‌مهری یار
طالع بی‌شفقت بین که در این کار چه کرد

برقی از منزل لیلی بدرخشید سحر
وه که با خرمن مجنون دل افگار چه کرد

ساقیا جام می‌ام ده که نگارنده غیب
نیست معلوم که در پرده اسرار چه کرد

آن که پرنقش زد این دایره مینایی
کس ندانست که در گردش پرگار چه کرد

فکر عشق آتش غم در دل حافظ زد و سوخت
یار دیرینه ببینید که با یار چه کرد

اشعار عاشقانه حافظ؛  مجموعه زیباترین اشعار عاشقانه حافظ شیرازی + عکسنوشته


صلاح کار کجا و من خراب کجا

ببین تفاوت ره کز کجاست تا به کجا

دلم ز صومعه بگرفت و خرقه سالوس

کجاست دیر مغان و شراب ناب کجا

چه نسبت است به رندی صلاح و تقوا را

سماع وعظ کجا نغمه رباب کجا

***

شعر احساسی و زیبای حافظ

در وفای عشق تو مشهور خوبانم چو شمع

شب نشین کوی سربازان و رندانم چو شمع

 

روز و شب خوابم نمی‌آید به چشم غم پرست

بس که در بیماری هجر تو گریانم چو شمع

 

رشته صبرم به مقراض غمت ببریده شد

همچنان در آتش مهر تو سوزانم چو شمع

 

گر کمیت اشک گلگونم نبودی گرم رو

کی شدی روشن به گیتی راز پنهانم چو شمع

 

در میان آب و آتش همچنان سرگرم توست

این دل زار نزار اشک بارانم چو شمع

 

در شب هجران مرا پروانه وصلی فرست

ور نه از دردت جهانی را بسوزانم چو شمع

 

بی جمال عالم آرای تو روزم چون شب است

با کمال عشق تو در عین نقصانم چو شمع

 

کوه صبرم نرم شد چون موم در دست غمت

تا در آب و آتش عشقت گدازانم چو شمع

 

همچو صبحم یک نفس باقیست با دیدار تو

چهره بنما دلبرا تا جان برافشانم چو شمع

 

سرفرازم کن شبی از وصل خود ای نازنین

تا منور گردد از دیدارت ایوانم چو شمع

 

آتش مهر تو را حافظ عجب در سر گرفت

آتش دل کی به آب دیده بنشانم چو شمع

***


الا ای آهوی وحشی کجایی

مرا با توست چندین آشنایی

دو تنها و دو سرگردان دو بیکس

دد و دامت کمین از پیش و از پس

بیا تا حال یکدیگر بدانیم

مراد هم بجوییم ار توانیم


پیش از اینت بیش از این اندیشه عشاق بود

مهرورزی تو با ما شهره آفاق بود

 

یاد باد آن صحبت شب‌ها که با نوشین لبان

بحث سر عشق و ذکر حلقه عشاق بود

 

پیش از این کاین سقف سبز و طاق مینا برکشند

منظر چشم مرا ابروی جانان طاق بود

 

از دم صبح ازل تا آخر شام ابد

دوستی و مهر بر یک عهد و یک میثاق بود

 

سایه معشوق اگر افتاد بر عاشق چه شد

ما به او محتاج بودیم او به ما مشتاق بود

 

حسن مه رویان مجلس گر چه دل می‌برد و دین

بحث ما در لطف طبع و خوبی اخلاق بود

 

بر در شاهم گدایی نکته‌ای در کار کرد

گفت بر هر خوان که بنشستم خدا رزاق بود

 

رشته تسبیح اگر بگسست معذورم بدار

دستم اندر دامن ساقی سیمین ساق بود

 

در شب قدر ار صبوحی کرده‌ام عیبم مکن

سرخوش آمد یار و جامی بر کنار طاق بود

 

شعر حافظ در زمان آدم اندر باغ خلد

دفتر نسرین و گل را زینت اوراق بود

***


ای پادشه خــــوبان داد از غــم تنهایی

دل بی تو به جان آمد وقت است که بازآیی

دایـــم گـــل این بستان شـــاداب نمــــی‌مــاند

دریـــــــاب ضعیـفـــان را در وقــــت تــــوانـایــــی…

***

اشعار عاشقانه حافظ؛  مجموعه زیباترین اشعار عاشقانه حافظ شیرازی + عکسنوشته

منم که شهره شهرم به عشق ورزیدن

منم که دیده نیالوده‌ام به بد دیدن

 

وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم

که در طریقت ما کافریست رنجیدن

 

به پیر میکده گفتم که چیست راه نجات

بخواست جام می و گفت عیب پوشیدن

 

مراد دل ز تماشای باغ عالم چیست

به دست مردم چشم از رخ تو گل چیدن

 

به می پرستی از آن نقش خود زدم بر آب

که تا خراب کنم نقش خود پرستیدن

 

به رحمت سر زلف تو واثقم ور نه

کشش چو نبود از آن سو چه سود کوشیدن

 

عنان به میکده خواهیم تافت زین مجلس

که وعظ بی عملان واجب است نشنیدن

 

ز خط یار بیاموز مهر با رخ خوب

که گرد عارض خوبان خوش است گردیدن

 

مبوس جز لب ساقی و جام می حافظ

که دست زهدفروشان خطاست بوسیدن


شاید از نوشته‌های زیر خوشتان بیاید
نظر خود را درباره این پست بنویسید ...

منوی سریع