تاریخ کهن ایران زمین با پیشینه ای غنی از فرهنگ و هنر، از دیرباز با شعر و ادبیات در هم پیچیده و ایران، مهد پرورش شاعران بزرگی بوده و در گیر و دار فراز و نشیب هایی که در طول تاریخ بر آن گذشته، اما شاهنامه وزین و پارسی پرور فردوسی بزرگ، اشعار روح بخش مولانا و عشق بازی اش با حق، غزل های عاشقانه و عارفانه عالم گیر در دیوان حافظ، اندیشه ژرف و عرفان ناب عطار نیشابوری و از سوی دیگر ادبیات قرن اخیر در شعر بانوی فرزانه پروین اعتصامی، وحدت وجود سرشار اشعار سهراب سپهری و عاشقانه های شاملو همه و همه همچون مرهمی بر زخم های کوچک و بزرگش تسکین داده اند.
شعر فارسی در تار و پود ایرانیان سرشته شده و در اثبات آن، جادوی کلام لسان الغیب کافیست که دیوان او در طول قرن های طولانی دست آویزی برای مشکل گشایی در لحظات حساس زندگی ایرانیان بوده و در هر خانه ای که به نور قرآن روشن شده، دیوان حافظ و شاخ نباتش نیز کنج دیگری خودنمایی کرده است و به قول جناب حافظ:
“ندیدم خوشتر از شعر تو حافظ
به قرآنی که اندر سینه داری”
ورود اسلام به ایران خط مرزی بر دو سبک ادبیات قبل از اسلام و بعد از اسلام می باشد. اولین نمونه های ادبیات در دوران پیش از اسلام به سروده های اوستا و هزار سال پیش از میلاد باز می گردد که در دوران ساسانیان به شکل کتاب اوستا جمع آوری شد.
در این دوران آثار زیادی به شکل نثر و شعر پدید آمد اما با از بین رفتن سلسله ساسانیان تنها بخشی از آن و به عنوان ادبیات پهلوی به یادگار ماند.
تاریخ شعر ایرانی به شکلی که امروز به دست ما رسیده، به یک هزار و صد سال پیش بازمی گردد و خمیر مایه اولیه آن در دوره سامانیان شکل گرفته است.
حکیم طوس، ابوالقاسم فردوسی شاعر نامدار ایرانی است که در اواخر دوره سامانیان می زیست، ایرانیان در طول تاریخ در شاهنامه فردوسی همچون دریایی بی انتها شنا کرده اند و از هفت خوان رستم بارها رد شده و نظاره گر تراژدی رستم و سهراب و ماجرای عشق بیژن و منیژه بوده اند.
پس از آن عطار و نظامی و برخی شاعران دیگر هر یک ستاره ای شدند در آسمان زیبا و پرفروغ ادبیات ایران زمین.
عرفان عطار نیشابوری زبانزد خاص و عام است که به زیبایی در آثاری همچون الهی نامه، منطق الطیر و تذکره الاولیا به تصویر کشیده شده است، اگرچه با مرگ غم انگیز عطار به دست سربازان مغول و به آتش کشیدن بسیاری از آثارش، ایران امروزی از پرواز در آسمان ذوق شاعر نیشابور کم نصیب ماند.
و نظامی گنجوی، داستان سرای شهیر که پنج گنج را به شیوه ای بدیع به مدت سی سال به نظم کشید و آثاری عاشقانه همچون خسرو و شیرین و لیلی و مجنون را خلق کرده است.
قرن هفتم هجری دوره تلالو بیش از پیش تاریخ ادب پارسی بوده و دو ارمغان ستودنی برای ایران به یادگار گذاشته است، استاد ادب سعدی شیرازی و حضرت مولانا آفتاب عالمتاب شعر ایرانی.
از بوستان و گلستان شیخ اجل که پای ثابت درس و مکتب خانه ها بوده تا کلیات سعدی و مجموعه قصیده هایش، همه و همه با مضمونی ساده و روان به تصویر عشق و اخلاق و ادب پرداخته اند، زیبایی شناسی و لطافت در شعر سعدی به وضوح دیده می شود.
و مولانا جلال الدین بلخی، خداوندگار خَمُش ایران زمین، عارف و دانشمند بزرگ که داستان شیدایی او و شیفتگی اش نسبت به شمس تبریزی از مشهورترین واقعیت های عالم عرفان است و مثنوی معنوی اش با طلیعه زیبای:
“بشنو از نی چون حکایت می کند
از جدایی ها شکایت می کند”
از پر رمز و رازترین مسائل عرفانی پرده برداشته و به گفته مولانا: “مثنوی را جهت آن نگفتم که آن را حمایل کنند، بل تا زیر پا نهند و بالای آسمان روند که مثنوی معراج حقایق است نه آنکه نردبان را بر دوش بگیرند و شهر به شهر بگردند.”
مولانا به حق و انصاف از بزرگ ترین شاعران نظم و نثر ایران و جهان است که هر ایرانی و غیر ایرانی را سرگشته و حیران می کند و جالب سخن آن جا که در مقایسه عرفان خود و عطار اینگونه می گوید:
“هفت شهر عشق را عطار گشت
ما هنوز اندر خم یک کوچهایم”
اگرچه پس از این دوران طلایی شعر و ادب ایران با نشیب فراوان همراه شد اما طلوع خواجه از شیراز، جان تازه ای به ادبیات پارسی بخشید.
خواجه حافظ شیرازی سخنور با ذوق و قریحه و غزلسرای بی همتای ایرانی از نخبگانی است که بسیاری دیگر به تقلید از او به شاعری پرداخته و غزلیاتش به زبان های مختلف در سراسر دنیا ترجمه شده است.
او به زیبایی عرفان مولانا را با عشق بی بدیل سعدی به هم آمیخته و حاصل آن همچون وردی جادویی ذهن هر ایرانی و غیرایرانی را صیقل می دهد.
اگرچه جای نام بسیاری از شاعران بزرگ ایرانی در این چند سطر خالی است اما ایران ما و زبان پارسی خود را مدیون آن ها می داند.
اشعار شاعرانی همچون خیام، صائب تبریزی، عبید زاکانی، رودکی، بیدل دهلوی، فرخی و خاقانی و اسدی طوسی و غیره، همه و همه آرام بخش قلب پارسی زبانان در طول اعصار بوده و به لطف زبان شیرین اینان گذر از رنج ها در طول تاریخ ایران امکان پذیر شده است.
ادب پارسی با ظهور نیمایوشیج و جلوه شعر نیمایی و نو در آثار اخوان ثالث، سهراب سپهری، شاملو، فروغ و شفیعی کدکنی به سبکی جدید به راه خود ادامه داد.
پایان سخن آن که هر چند ایران، مصائب و تلخی های فراوان در طول قرن ها چشیده اما به لطف همت عالی پارسی پروان، امروز به تاریخی کهن در ادب و فرهنگ و هنر و صد البته به ایرانی بودن خود می بالیم.
سیاوش منم نه از پریزادگان
از ایرانم از شهر آزادگان
که ایران بهشت است یا بوستان
همی بوی مشک آید از بوستان
سپندارمذ پاسبان تو ایران باد
ز خرداد روشن روان تو باد
ندانی که ایران نشست من است
جهان سر به زیر دو دست من است
هنر نزد ایرانیان است و بس
ندادند شیر ژیان را به کس
همه یکدلانند و یزدان شناس
به نیکی ندارند از بد هراس
“ابوالقاسم فردوسی”