گفتوگو با مهدی طالقانی و مینو مرتاضی لنگرودی، به همراه سخنرانی منتشر نشده از پوران شریعت رضوی
پریسا صالحی، انصاف نیوز: «آزادی جهانی است، نه شرقی نه غربی»، «در بهار آزادی، جای حق زن خالی»، «زن و مرد شهید شدند، هردو باید آزاد باشند»، «استبداد به هر شکل محکوم است»، «برابری، برابری، نه چادر و نه روسری»؛ اینها شعارهای زنان حاضر در تجمع اولین هشت مارس پس از انقلاب ۵۷ است. قرار تجمع کاخ دادگستری بود اما با حملهی گروههای تندرو عدهای از زنان جلوی دانشگاه تهران جمع شدند. قرار نهایی اما میدان توپخانه شد همه به آن سمت حرکت کردند. آن زنان از همه قشری بودند مردان هم بودند، دانشآموزان حضور پررنگی داشتند به حدی که وزیر آموزش و پرورش وقت وارد موضوع شد و در محل تجمع حضور پیدا کرد تا دانشآموزان را از تجمع منصرف کند. زنان با حجاب هم کنار دیگر زنان شعار سر میدادند. نیروهای تندرو چند بار به تجمع حمله کردند بعضی از آنها هم اطراف ایستاده بودند و شعار میدادند: «یا روسری یا توسری»، «ای زن به تو از فاطمه اینگونه خطاب است، ارزندهترین زینت زن حفظ حجاب است.» شعار اخیر بعدها وارد ادبیات مدارس شد. صفهای صبحگاهی، دانشآموزان دختری را شاهد بودند که قبل از شروع کلاس این شعار را میخواندند و روز تحصیلی خود را شروع میکردند.
انصاف نیوز برای بازخوانی اولین هشت مارس پس از انقلاب با مهدی طالقانی، پسر آیتالله طالقانی و مینو مرتاضی لنگرودی، به گفتوگو پرداخته، مینو مرتاضی، فعال زنان که در تظاهرات هشت مارس ۵۷ نیز حضور داشت در پاسخ به سوالات ما به روایت آن روز و فضای حاکم بر جامعه در آن روزها پرداخته است؛ همینطور سخنرانی پوران شریُعت رضوی در سال ۵۸ در مورد حجاب، برای اولین بار توسط خانوادهی شریعتی در اختیار انصاف نیوز قرار گرفت که در متن گزارش آمده است.
یک روز قبل از هشت مارس بود که امام خمینی در مدرسهی فیضیه از لزوم رعایت حجاب در ادارات گفت. شهابالدین اشراقی، داماد امام خمینی در مصاحبهای به رعایت حجاب در مدارس و دانشگاهها هم اشاره کرد. سایت تاریخ ایرانی در گزارشی که از ۱۷ اسفند سال ۵۷ نوشته از گزارش خبرنگار روزنامهی اطلاعات قم آورده است که: «امام خمینی طی سخنانی در مدرسه فیضیه خطاب به طلاب علوم دینی گفت: «زنهای اسلامی عروسک نیستند. زنان اسلامی باید با حجاب بیرون بیایند نه اینکه خودشان را بزک کنند.» امام افزود: «زنها هنوز در ادارات با وضع پیشین کار میکنند، زنها باید وضع خودشان را عوض کنند. البته کار در ادارات ممنوع نیست، اما باید زنان با حجاب اسلامی باشند.» امام با بیان اینکه «به من گزارش دادهاند که در وزارتخانهها زنهای لخت هستند و این خلاف شرع است»، تاکید کرد: «زنها میتوانند در کارهای اجتماعی شرکت کنند ولی با حجاب اسلامی.»
سخنان امام در جمع طلاب فیضیه قم انعکاس گستردهای در تمام محافل و مجامع یافت و خصوصاً آن قسمت که درباره حجاب اسلامی بود، مورد شرح و تفسیر فراوان قرار گرفت. بنا به نوشته روزنامه اطلاعات، در پی سخنرانی امام که گفته بود «از فردا باید بانوان با حجاب اسلامی در وزارتخانهها حاضر شوند»، عدهای تندرو با شدت عمل از بانوان بیحجاب و اقلیتهای مذهبی خواستند که از فردا حتماً با چادر حاضر شوند والا با شدت عمل مواجه میشوند.»
به تبع همین موضوع و همینطور شدت عمل نیروهای تندرو بود که جمعی از زنان را ۱۷ اسفند ۵۷ به خیابان کشاند. شدت عمل این تندروها به حدی بود که پونز به پیشانی زنان بیحجاب میزدند و گهگاه مورد ضرب و شتم قرار میدادند و آنها را از محلهای مختلف بیرون میکردند. به نوشتهی کیهان در راهپیمایی هشت مارس نیز عدهای از تندروها با سنگ به زنان معترض حمله کردند.
در یکی از مستنداتی که از این تجمع باقی مانده زن پیری که چادر به سر دارد میگوید: «ما حقوق مساوی میخوایم با مردا، بچههامون درس خوندن میخوان آزاد باشن، اینطوری باشه کافر میشن.» جو بخشی از جامعه اما تحت تاثیر روزهای بعد از انقلاب قرار گرفته بود. زن میانسالی که آن سال نوجوان بود میگوید: «همه تحت آن جو بودند. یادم است مردم حمله کردند و شیشهی خانهی همسایهی ما را که دو خواهر بیحجاب در آن زندگی میکردند را شکستند. کسانی هم بودند که اصلا قبل از آن محجبه نبودند، بعد از آن هم نشدند اما در آن برهه به شدت حجاب داشتند.»
هما ناطق، فعال سیاسی وقت و پژوهشگر تاریخ در گفتوگوی شفاهی با پروژهی تاریخ شفاهی هاروارد این تجمع را اینطور روایت میکند: «من و خانم جزنی بلند شدیم رفتیم در دادگستری، در اولین تظاهرات ما بودیم که سخنرانی کردیم. اولین تظاهرات زنان بود علیه نظام و واقعا داشت میلرزوند. بلند شدم رفتم سالن ورزشی دانشگاه گفتم تظاهرات دیگه نکنید، الان وقت تظاهرات نیست. یعنی چی؟ یعنیوحدت کلمه که [آقای] خمینی میگه دیگه و تظاهرات رو من برهم زدم. همه اومدن گفتن خانم ناطق چرا این کار رو میکنید؟ این درست نخواهد شد، این سرکوب بیشتر خواهد شد. من هی استدلال کردم برای اینکه سازمان گفته بود. گفتم این درست نیست و فلان با اینکه خودم از ته قلبم قبول نداشتم. این خیانتی بود که من به زنان ایران باعث و بانیش شدم.
رفته بودن اونجا منتظر بودن شعار نداشتن بدن برای اینکه منتظر بودن که الان فداییان میان، الان مجاهدین میان، الان نیروهای رزمنده میان شعار میدن و اینا رو حمایت میکنن. روسریاشون رو دراوردن بالای سرشون میچرخوندن به این امید که الان از غیب برون آید و کاری بکند. هیچکس نرفت هیچکس از این نیروها نرفتن.
تو روزنامهی کار و زنان نوشتن که اینها همه طرفداران بختیار بودن که رفتن همهی اینا ضدانقلاب بودن اینا لیبرالن. حجاب تو این جامعه مهم نیست مساله نیست. منم گفتم آره مهم نیست، پتو سرمون میکنیم. غافل از اینکه کسی به من میگه چی بپوش همونیه که به من خواهد گفت چه بیاندیش.»
همانطور که ناطق بیان میکند این تجمع بین گروههای مختلف چندان حمایتی نشد اما تعدادی از فمنیستها از کشورهای دیگر وارد ایران شدند. کمیتهی بینالمللی زنان نیز به مناسبت این موضوع شکل گرفت. در کشورهای مختلف جهان تجمعاتی در حمایت از زنان ایران شکل گرفت. گروههای مختلف داخلی نیز حمله به زنان معترض را محکوم کردند.
آیتالله طالقانی در یک گفتوگوی رادیو تلویزیونی گفت: «حجاب اسلامی حجاب شخصیت و وقار است و هیچ اجباری هم در مورد آن در کار نخواهد بود.»
او در این مصاحبه گفت: «مسلماً نظر امام هم به مصلحت زنان ما و خواهران و دختران ماست و هم مطابق با موازین و اصول دین مبین اسلام است. هم ایشان و هم ما در این حرکت انقلابی همیشه نسبت به این سهم بزرگی که زنان ما در جریان انقلاب داشتهاند، قدردانی کردهایم و واقعاً هم سهم بزرگی دارند و در این حرکت تاریخی مثل اوایل مشروطیت در تاریخ ما ضبط و ثبت باید بشود.»
مهدی طالقانی: پیشگام این تندروها هادی غفاری بود
مهدی طالقانی در مورد مواضع پدرش به انصاف نیوز گفت: «سال ۵۷ حجاب تصویب نشد. آقای خمینی یک صحبتی کردند که خانمهایی که اداره میروند بهتر است حجابشان را رعایت کنند. این باعث شد که خانمها یک تظاهراتی جلوی نخست وزیری و این طرف و آن طرف کردند. آقای طالقانی هم در ارتباط با این تظاهرات خانمها یک بیانیه داد که فرمودند که هیچ اجباری ما در اسلام در مورد واجبات نداریم چه برسد به مستحبات ولی آقای خمینی توصیههای پدرانهای کردند و خوب است که خانمها این چیزها را رعایت کنند وگرنه ما چیز اجباری نداریم و این قضیه منتفی شد و تا بعد از فوت مرحوم طالقانی حجاب اجباری نبود و بعد قانونی شد.»
او درمورد برخوردهای تند گروههای تندرو درمورد حجاب گفت: «تا جایی که یادم است پیشگام این قضیه آقای هادی غفاری بود و بعضی از کسانی که از سمت جنوب شهر حرکت کرده بودند که بیایند با این خانمها درگیر شوند و زد و خورد کنند. ما یک سری نیروها فرستادیم که جلوی اینها را گرفتند. آقای طالقانی با خشونت برخوردهای این چنینی بسیار مخالف بودند.
در سخنرانیهای نماز جمعهها در مورد این برخوردها صحبت کردند. ایشان میگفتند با بدترین مخالفان هم باید نشست و صحبت کرد. آقای طالقانی در مورد مجلس خبرگان قانون اساسی هم قبل از انتخابات نظرشان این بود که ما باید از مخالفانمان دعوت کنیم در این مجلس بنشینند چون اگر یک سری روحانی مثل بنده در این مجلس بنشینند، چیز خوبی از آن درنمیآید. باید مخالفانمان حرفهایشان را بزنند، ما هم حرفهایمان را بزنیم. نتیجهی این یک چیزقابل پسند و قابل توجیه میشود.»
او درمورد موضع آقای طالقانی در مورد این تجمع گفت: «ایشان با تظاهرات و برخوردهای اینچنینی مخالف بودند و میگفتند میشود با گفتوگو اینها را حل کرد.»
مهدی طالقانی درمورد برخورد نیروهای تندرو با آیتالله طالقانی گفت : «آن زمان یک سری از یک طرف غش کرده بودند و یک سری از یک طرف دیگر. ما حد وسط نداشتیم، خیلی کم داشتیم. مرحوم مهندس بازرگان و اینها میخواستند یک برخورد ملایمی باشد و مملکت را جمع کنند اما بعضیها نمیگذاشتند و کار به جایی کشید که این زد و خوردها شکل گرفت. ما هم تا حد زیادی درگیر این درگیریها شده بودیم.
بعضی هم میآمدند و به ما حرفهایی میزندند و ما را متهم میکردند از جمله بعضی آقایانی که الان هم نیستند و شهید شدند و اسمشان هم به روشنفکری شناخته میشود ولی میآمدند و میگفتند شما چرا با گروههای فلان برخورد میکنید. اعتراض داشتند که چرا ما با گروههای تندرو برخورد میکنیم. آقای محمد منتظری هروقت به من میرسید یک متلک به من میگفت. خدا بیامرزد شاید ایشان هم اگر میبود نظرشان چیز دیگری میشد. در حوزهی زنان هم یک سال یا یک سال و نیم اول انقلاب نظرشان به گروههای تندرو نزدیکتر بود بعد کم کم متعادل شدند و این طرف آمدند.»
روایت مینو مرتاضی از هشت مارس ۵۷
مینو مرتاضی، فعال زنان که در تجمع هشت مارس ۵۷ حضور داشت در پاسخ به سوالات انصاف نیوز فضای جامعه در آن زمان و این تجع را اینطور روایت میکند: «هفدهم اسفند ۱۳۵۷ تنها بیست و پنج روز از پیروزی انقلاب گذشته بود که اولین گردهمایی زنان جهت بزرگداشت روز جهانی زن توسط زنان هوادار گروههای سیاسی و برخی تشکلهای صنفی در دانشگاه تهران و دانشگاه صنعتی و ورزشگاه امجدیه برگزار شد. تشکلها و سازمانهای زنان که سالهای قبل انقلاب تاسیس شده و در قالب تشکل صنفی فعالیتهای بسیار کمرنگی داشتند دوباره فعالیت از سر گرفتند. مثل سازمان ملی پرستاران و بهیاران ایران و اتحادیه زنان قاضی و جمعيت زنان مبارز که در اوايل اسفندماه ۱۳۵۷ طي اعلامیهای موجوديت خود را اعلام کرد از این جمله تشکلها بودند. احزاب و تشکلهای سیاسی نیز کمیتههای زنان داشتند که به علت سرکوب احزاب در زمان شاه این تشکلها در کمای کامل به سر میبردند پس از انقلاب این تشکلها که بیشتر وابسته به نگرش و تفکر چپ بودند به طور خودجوش فراخوانی جهت برگزاری روز جهانی زن دادند. روز جهانی زن قبل از انقلاب جزو روزهای ممنوعه بود و زنان در این روز اجازه برگزاری مراسم نداشتند.
دو روز قبل از هفده اسفند آیت الله خمینی رهبر انقلاب در دیدار با اقشار مردم گفتند وزارتخانههای فعلی غیر اسلامی است. زنها بروند کار کنند مانعی ندارد اما با حجاب شرعی باشند. مراسم روز جهانی زن برای بزرگداشت زنان برگزار شد و سخنرانان صحبت کردند. اما بیرون از دانشگاه زنان کارمند و پرستار و دانش آموز و دانشجو که نتوانسته بودند طبق معمول با پوشش مرسوم سر کار خود حاضر شوند به طور خودجوش در آن روز و روزهای بعد تظاهراتی علیه پوشش اجباری برگزار کردند. از این رو درست نیست بهانهی برگزاری روز جهانی زن در سال ۵۷ را اعتراض به پوشش اجباری بدانیم. بسیاری از نیروهای چپ برگزار کننده مراسم و زنان انقلابی که با احزاب و سازمانهای مسلحانه کار میکردند و یا هوادار بودند از این تظاهرات اعتراضی نه تنها استقبال نکردند که بعضا ان را محکوم نمودند و چنین اعتراضی را از سوی زنان بورژوا تلقی کردند که قصد انحراف و شکاف در صفوف انقلابیون داشتند.
پوشش اجباری همچون برداشتن پوشش از سر زنان در زمان رضاشاه اعتراضات و مقاومتهایی را برانگیخت. چنین اعتراضات و مقاومتهای برانگیخته در زمانی که یک ماه از پیروزی انقلاب نمیگذشت بیانگر قدرت زنان انقلابی بود. در عین حال هنوز نهضت انقلابی تبدیل به نظام و سیستم جمهوری اسلامی نشده بود. لاجرم اعتراض زنان نتیجه داد و بحث پوشش اجباری را به تعویق و به پس از شکلگیری ساختار قانونی جمهوری اسلامی در سال ۶۰ موکول کرد و به تعویق انداخت . دولت موقت در قبال خشونتهایی که علیه زنان برای تن دادن به پوشش اجباری صورت میگرفت واکنش نشان داد.سخنگوی دولت موقت مرحوم امیر انتظام در مصاحبهای اعلام کرد نخست وزیر و خانوادهاش معتقد و مشوق حجاب معمول و معقولاند. اما بنا بر آیهی کریمه «لا اکراه فی الدین» دستور اجبار به حجاب را برای خانمها صادر نمیکند.
دادستان وقت آقای هادوی اطلاعیهای داد مبنی بر اینکه «هرکس به هر عنوان و بهانه، اعم از نحوه لباس پوشیدن و غیر آن، متعرض یا مزاحم بانوان شود یا با الفاظ و حرکات مخالف شئون، به حیثیت آنان توهین کنند، طبق قانون مصوب ۱۳۳۶ تعقیب و مجازات میشود.» دفتر آیت الله خمینی هم اطلاعیهی شدید الحنی صادر کرد «بر اساس خبرهای رسیده، گروهی جنایتکار و خیانتپیشه، تحت عنوان کمیته، مزاحم بانوان محترم شده و به ایشان توهین میکنند. ماموران کمیتههای انقلاب موظفند با کمال دقت، مراقب باشند چنین اعمالی را با نهایت شدت جلوگیری کنند.» طی هفتهی اعتراضی اسفند ۵۷ شعارزنان معترض در قبال توهیناتی که میشنیدند این بود: «برابری برادری /نه چادر ،نه روسری». تم اصلی تمامی قطعنامههایی که از سوی زنان معترض به پوشش اجباری صادر می شد .واگذاری و به رسمیت شناختن حق انتخاب پوشش زنان برای زنان بود.
در همین زمان دستههای زنان انقلابی با پوشش چادر علیه زنان معترض به پوشش اجباری در شهر تهران براه افتاد. زنان حقوقدان هم از نخست وزیر و آیات عظام تشکر کردند که اجباری نشدن حجاب را اعلام نمودند. شخصیتهای مطرح روز همچون مرحوم علی اصغر حاج سید جوادی، سیمین دانشور و هما ناطق اظهار نظرهای ملایمی در نقد و رد حجاب اجباری برای زنان ایراد داشتند. نکته مشترک در تحلیلهای شخصیتهای سیاسی و انقلابی سال ۵۷ این بود که مسالهی حق آزادی انتخاب پوشش برای زنان در قبال خطراتی که انقلاب نوپا را تهدید می کرد کم اهمیتتر است. از سوی دیگر تمامی زنانی که علیه پوشش اجباری اعتراض و تظاهر می کردند. از خاستگاه حق آزادی انتخاب سبک زندگی نبود. برای زنان انقلابی امثال ما که وابسته به نحلهی فکری نواندیشی دینی بودیم پوشیدن لباس ساده و بستن روسری در اصل هویت سیاسی بود.
قبل از انقلاب و در جریان خیزش انقلابی و در اوج مبارزات مسلحانه در حوزه مسایل زنان دو خط یا دو قطب سنت و مدرنیته در تقابل با یکدیگر قرار داشتند. تقابلی که توسط نظام دربار دائما تشدید و دامن زده میشد. برای ما که شاگردان شریعتی و معلم انقلاب بودیم خط سومی مطرح شد. ما نه میخواستیم همچون زنان سنتی تابع فرهنگ کلیشهای پوشش باشیم که در عرصه عمومی رابطه زن و مرد را به طور اغراقآمیزی به رابطه صید و صیاد تشبیه میکرد و تقلیل میداد؛ و نه میخواستیم مدل زن مدرن و تابع مد روز باشیم که دربار تبلیغ و تائید میکرد. ما با نقد فرهنگ سنتی با تاسی بر مدرنیته و توسعهی درونزا پوشش ساده و راحتی انتخاب کردیم که مانع حضور اجتماعی ما در جامعه نگردد و در عین حال بیانگر هویت خاص سیاسی و اپوزیسیونی ما باشد.
ما توجه نداشتیم یا اهمیت نمیدادیم که خواهی نخواهی امر سیاسی را در عمیقترین لایههای تفکر و زیست زنان رسوخ میدهیم. من در تظاهرات اعتراضی علیه پوشش اجباری سال ۵۷ شرکت کردم. نقد من به پوشش اجباری این بود که ارزش هویت و انتخاب آگاهانه و آزادنهی ما در انتخاب نحوهی پوشش و سبک زندگی زیر سوال میرود و تابع حکم پوشش اجباری و حکومتی میشود. در عین حال لازم به ذکر این نکته است که جامعه و عرصهی عمومی قبل از انقلاب بر اساس تبلیغات مستمر دربار جهت تقویت پروژه مدرنیزاسیون و سکولار نمایی جامعه، پوشش چادر و روسری به زنان طبقات فرودست و روستایی و کم سواد و نا آگاه تعلق داشت. شوربختانه در تظاهرات ضد پوشش اجباری جملهای شنیدم که آه از نهادم برآورد و از صف خارج شدم. خانمی در حالی که من و دوستم که روسری به سر داشتیم را به دوستانش نشان میداد باصدای بلند که من و دوستانم بشنویم خطاب به جمعیت زنان تظاهر کننده گفت واقعا مگر ما دهاتی و رعیت هستیم که روسری یا چادر سرکنیم؟
از این رو چیزی که سبب میشد روشنفکران و انقلابیون نتوانند به راحتی کنار تظاهر کنندگان علیه حجاب اجباری قرار گیرند. طوفان خشم ناشی از تحقیر مداوم فرهنگ و اعتقادات اقشار فرودست شهری و روستایی توسط فرهنگ دربار بود. همانها که آیت الله خمینی تحت عنوان کوخنشینان از آنها یاد میکرد. هما ناطق استاد دانشگاه در نفی پوشش اجباری چنین استدلال میکند «انتخاب نوع پوشاک از ابتدایی ترین حقوق هر فرد است. تحمیل نوع پوشاک در جهت نفی آزادی و در تحریف ایمنی اجتماعی است. در دوران پهلوی کدام مرد از آزادی برخوردار بود که زن از آزادی برخوردار شده باشد. عنوان کردن مسالهی زن، در این برهه از مبارزه و در این مرحله از جنبش یک مسالهی انحرافی است. ما نباید در این شرایط مسالهای به نام مسئلهی زن داشته باشیم… خطر انحصارطلبی و تبدیل شدن به گروه فشار در تک تک ما نهفته و باید هشیار باشیم.»
و سیمین دانشور هم در مقاله ای با عنوان «بیایید ایران ویران را آباد کنیم.» نوشت: «رضاخان به زور و خشم حجاب را از سر زنان برداشت و پسرش قانون حمایت خانواده را پیش آورد. هیچ کدام اساس درستی نداشت… من به انقلاب مردم ایران عشق می ورزم. درد زنها را می دانم. مسئله بر سر این نیست که حجاب به سر بکنند یا نکنند. مسئله در ترس از لچک به سر شدن است. مسئله بر سر ترس از دور ماندن از مسئولیت عظیم است.»
پوران شریعت رضوی، سال ۵۸: حجاب باید مسالهی ما باشد؟
متن سخنرانی پوران شریعت رضوی در مدرسهی بهار اصفهان در این مورد را که برای اولین بار توسط خانوادهی شریعتی در اختیار انصاف نیوز قرار گرفته است در ادامه میخوانید:
«هیچ کس نمیپرسد که ۵۰۰۰ زن بیکار شدهاند، تکلیفشان چیست در «حکومت اسلامی»؟ ۲۰۰۰ زن خودفروش خانههایشان مصادره شده و الان بیخانه شدهاند، تکلیفشان چیست؟ اما میپرسند نظر شما درباره حجاب چیست!
این سوال مطرح شده و آقایان (طالقانی و..) هم جواب دادهاند و با عنوان درشت هم در روزنامهها درج شده. اگر شما شناخت داشته باشید سوال (و جواب) را میخواندید و از رویش میگذشتید.
خود ما هنوز انقلابی نشدهایم. انسان انقلابی کسی است که ورای سنن موروثی، عادات سنتی را از خود دور کند و به جای آن یک انسان خودساختهی ایدئولوژیک را جایگزین سازد. این حرف علی، همسرم بود؛ یعنی در واقع هر کدام از ما هنوز یک انسان خودساخته نیستیم. در جوی قرار داشتیم که حتی حرف های معمولی خود را نمیتوانستیم رک و راست بگوییم. حتی در محیط مدرسه که محیط صد درصد بسته و گرفتهای بود. در چنین محیطی نمیتوانستیم خود را بسازیم و هیچ شناختی از مساپل اجتماعی، سیاسی نداشتیم. چون دستگاههای تبلیغاتی ما همچون رادیو، تلویزیون، و روزنامهها و مطبوعات و رسانهها در دست ساواک بود. مدیران و معلمان همیشه تحت کنترل نیروهای امنیتی بودند و اگر کوچکترین حرفی زده میشد از سوی سازمان امنیت فوری کنترل میشد و مورد مواخذه قرار میگرفت.
البته باید اعتراف کنیم که ملت ما [در این سالها] به اندازه ۱۵ سال جلو افتادند و با مبارزات خود ساخته شدهاند، اما باید اقرار کنیم که هنوز آنطور که باید خودساخته نشدهایم. «جمهوری اسلامی» آمده است و رژیم شاهنشاهی از میان رفته، اما ما خود نیز باید خویش را از نو بسازیم تا جامعه مان را برسازیم. یعنی ساختن خود و جامعه از هم منفک نیست. این دو لازم و ملزوم همدیگر هستند. اگر امروز من و شما خود را از نو نسازیم هیچ چیز عوض نخواهد شد؛ در اینصورت شاه رفته و دیکتاتوری دیگر جایگزین خواهد شد. چون ما باید ساخته شویم تا خوب و بد را از هم تشخیص دهیم. ما باید «سنت» (و عادات) جامعه را از «مذهب» تفکیک کنیم و از یکدیگر تشخیص دهیم. اگر ما این تشخیص را نداشته باشیم، هر دین تحمیقیای که استعمار برایمان تحمیل کند را میپذیریم. چون قدرت تشخیص نداریم. هیچ وقت حزب نداشتهایم که در این (تشکلها) مسایل اجتماعی را [ بررسی کنیم]
و امروز سنن را با مذهب اشتباه گرفتهاند و باز هم میگیرند. مثلا من شبی در ساری سخنرانی کردم و گفتم که مساله (پوشش) زن امروز مسئلهای نیست که این همه (بحران بیافریند). (پرسیدند) در جمهوری اسلامی تکلیف زنان چه میشود؟ گفتم اگر زن دیروز که با وجود آن مظاهر تمدن صادراتی یک زن خودساخته و متمدن نبود، در جریان مبارزه نشان داد که بههیچوجه از مردان کمتر نیست، پا به پای مرد پیش رفت و زنان طی این مبارزات نشان دادند که خسته نمیشوند (برغم مشغولیتهای متعدد خانوادگی و همسرداری و…). تا استعمار بیاید و بگوید مساله زنان چه میشود؟ میبینیم هنوز شش ماه از انقلاب نگذشته اما هرجا که میروی میشنوی که مسالهی حجاب مطرح است و میپرسند نظر شما دربارهی حجاب چیست؟ حجاب که مساله نیست. ما هزار مشکل دیگر داریم، بدبختیهای دیگری داریم که مسالهی حجاب زن در وسط آن گم و فراموش است.
اما باز بعد میبینم که نه! و اینرا استعمارگر هم وسیله کرده تا انرژی جامعه صرف آن شود. همین دیشب که میآمدم اولین سوال این بود که نظر شما دربارهی حجاب چیست؟ مسالهای پیشپاافتاده. هیچ کس نمیپرسد که ۵۰۰۰ زن بیکار شدهاند، اینها تکلیفشان چیست در «حکومت اسلامی»؟ ۲۰۰۰ زن خودفروش خانههایشان مصادره شده و الان بیخانه شدهاند، تکلیفشان چیست؟ هیچ کس سوال نمیکند، اما میپرسد نظر شما درباره حجاب چیست؟ باید شناخت داشته باشید که طرح این سوال خود یک توطئه است. چرا که اگر شناخت داشته باشیم، این سوال مطرح شده و آقایان (طالقانی و..) هم جواب دادهاند و با عنوان درشت هم در روزنامهها درج شده. اگر شما شناخت داشته باشید سوال (و جواب) را میخواندید و از رویش میگذشتید. در حالیکه میبینم که نه، شناختی نیست و هنوز آگاه نیستیم و بینش سیاسی نداریم و نمیتوانیم درست تشخیص دهیم. در تهران و یا شهرستانها اینقدر این موضوع را مهم میگیرند که عدهای در طرفداری از بیحجابی و عدهای در دفاع از آن، تنش را وسیله قرار میدهند، (و به راستی آیا) این باید مسالهی ما باشد؟ در حالی که میبینیم مسالهی اصلی شده و بهترین عامل برای اتلاف انرژیها و… اگر شناخت میداشتیم و توطئهها را تشخیص میدادیم، به مسئلههای مهمتر اصلی میپرداختیم.
بنابراین یکی از خطراتی که انقلاب را تهدید میکند عدم آگاهی است، که باید با آن مبارزه کنیم. اول باید به آگاهی برسیم و این با خودسازی شروع میشود. صبر و بازتولد انقلابی، که از طریق خواندن و مطالعه و تجربیات اجتماعی میتوانیم با آن بروز و آداپته شویم. ولی هر کدام باید از خود شروع کنیم. مادر ما باید بداند که چرا در سیستم قدیم نقش سازنده نمیتوانست داشته باشد و چرا امروز زنان نباید خود را اسیر فرهنگ مصرف کنند و باید مطالعه کنند، چنانکه شاگرد ما باید بداند چگونه درسش را اگر برای نمره بخواند بی فایده است. امروز باید با آگاهی (و آزادی) کامل درس خواند. روحانیت ما باید خود را عوض کند و بداند که آنچه را لازم بوده است از دین بگوید نگفته و از اسلام فقط احکام خمس و زکات و.. را گفته است.
در حالیکه بر مسائل مهمی مانند (پیامدهای) اصل توحید و عدالت و تکیه نمیورزند و از آن سریع میگذرند، روی فرعیات بسیار تکیه میکنند (و برای نمونه) میگویند اگر مرد صدایت را بشنود گناه است و در آتش جهنم میسوزیم! حتی امروز هنوز این حرف در اصفهان مطرح است. مثلا شنیدم در رادیو اصفهان گفتهاند که فقط خواهران میتوانند به سخنرانی خانم شریعتی بروند. شما ببینید این حرفها توطئه است. صدا مال من است. میخواهد مرد بشنود یا زن، من باید بگویم. بگویم که نمیخواهم صدایم را مرد بشنود؟ یعنی چه؟ (کف زدن حضار)
باید خود را در برابر این توطئهها قوی کنیم. ما نمیتوانیم جلوی توطئههای خارجی را بگیریم، اما میتوانیم خود را در برابر آن با پیدا کردن بینشهای سیاسی و اجتماعی در برابر توطئهها مقاوم سازیم. در آن فضای قبلی، از فرهنگ و غیره چیزی نمیدانستیم. پس باید کلاس آموزش سیاسی بگذاریم. موافق-مخالف، با طرح و نظر جدید، بیایند و در کلاس و بحث شرکت کنند.»