| |
---|---|
میرزای شیرازی | |
میرزای شیرازی | |
نام کامل | سید محمدحسن حسینی شیرازی |
لقب | میرزای شیرازی (میرزای بزرگ) |
زاده | ۱۵ جمادیالاول ۱۲۳۰ قمری محله درب شاهزاده شیراز، ایران |
درگذشته | ۲۴ شعبان ۱۳۱۲ سامرا، عراق |
مدفن | صحن حرم امام علی |
محل زندگی | سامرا |
محل تحصیل | اصفهان، نجف، کربلا |
دین | اسلام |
مذهب | شیعه دوازدهامامی |
اساتید | مرتضی انصاری محمدتقی اصفهانی سید حسن بیدآبادی محمدابراهیم کلباسی حسن کاشفالغطاء محمد حسن نجفی |
شاگردان | میرزا محمدتقی شیرازی عبدالکریم حائری یزدی سید محمدعلی شهرستانی میرزای نائینی شیخ فضلالله نوری سید محمدکاظم یزدی ملا محمدکاظم خراسانی سید حسین طباطبایی قمی میرزا موسی فقیه سبزواری ثقه المحدثین سید مهدی خدری قمی (ره) سید حسین علوی سبزواری. سید محمدمهدی شیرازی |
فعالیتهای علمی |
تربیت و تعلیم فقها |
سید محمدحسن حسینی شیرازی (۴ اردیبهشت ۱۱۹۴ – ۱ اسفند ۱۲۷۳) مشهور به میرزای شیرازی و میرزای مجدد، مرجع تقلید شیعه ایرانی (مرجعیت عام شیعیان در سال ۱۲۴۳) و صاحب حکم تحریم تنباکو بود.برخی او را «احیاگر قدرت فتوا» دانستهاند
پس از فوت مرتضی انصاری شوشتری در سال ۱۲۴۳، مرجعیت عامه شیعه به او منتقل شد و نزدیک به ۳۰ سال در این مقام به رفع مشکلات مردم و اداره حوزههای علمیه مشغول بود. سید محمدحسن حسینی شیرازی مرجع عام شیعه در سن ۸۲ سالگی در سامرا درگذشت. آرامگاه او در یکی از حجرات صحن حرم علی بن ابیطالب در شهر نجف قرار دارد.
سید محمدحسن حسینی، ۱۵ جمادیالاول ۱۲۳۰ق/۴ اردیبهشت ۱۱۹۴ش، در شیراز متولد شد. پدرش میرزا محمود، از عالمان دین بود. میرزا محمدحسن، پدرش را در کودکی از دست داد و دائیاش میرزا حسین موسوی معروف به مجدالاشراف سرپرستی او را به عهده گرفت.
میرزا محمدحسن، در سالهای اقامت در اصفهان، و در بین ۱۷ تا ۲۰ سالگی با دخترعموی خود ازدواج کرد و صاحب یک دختر و یک پسر به نام علی شد. همسر اول میرزای شیرازی، ۱۳۰۳ق درگذشت. او همسر دیگری هم داشت که از او صاحب پسری به نام محمد و همچنین یک دختر شد.
میرزای شیرازی در سال ۱۲۸۷ق برای انجام اعمال حج به مکه رفت. در این سفر، شریف مکه به دیدار میرزا آمد و او را به خانه خود برد. میرزا حسن در این سفر قصد اقامت دائمی در مدینه داشت و زمانی که این امر ممکن نشد، تصمیم به مجاورت در مشهد گرفت. اما در نهایت به سامرا رفت و تا پایان عمر در آن شهر سکونت داشت.
میرزای بزرگ، دوشنبه ۲۴ شعبان ۱۳۱۲ق برابر با ۱ اسفند ۱۲۷۳ هجری شمسی، در ۸۲ سالگی در سامرا درگذشت و در یکی از حجرات صحن حرم امیرالمومنین دفن شد. برخی دلیل مرگ میرزای شیرازی را بیماری برونشیت یا سل دانستهاند و برخی دیگر، درگذشت او را حاصل مسموم شدن از سوی مزدوران دولت انگلیس میدانند.
سالهای آغازین
تولد
او ۱۵ جمادیالاول ۱۲۳۰ در محله «درب شاهزاده» شیراز متولد. پدرش میرزا سید محمود شیرازی خطاطی برجسته بود و در نوشتن نستعلیق مهارت داشت. میرزا حسن در دوران طفولیت پدرش را از دست داد و سرپرستی او و برادرش اسدالله، به عهده دائیش میرزا سید حسین موسوی افتاد.
تحصیلات اولیه
میرزا حسن از سن چهار سالگی زیر نظر استادی که داییاش میرزا سید حسین شیرازی، برای تعلیم او فراخوانده بود، مشغول یادگیری کتابت شد. بعد از یادگیری قرائت و کتابت فارسی، از تاریخ ۱۲۳۶ قمری به آموختن زبان عربی پرداخت و در سن هشت سالگی تحصیل مقدمات را به پایان رساند.
از آنجا که میرزا سید حسین میخواست خواهرزادهاش در آینده به وعظ و خطابت بپردازد، او را به میرزا ابراهیم، نامآورترین خطیب شیراز سپرد. زیرنظر این استاد میرزا حسن مأمور تا روزی یک صفحه از ابوابالجنان قزوینی را از روی کتاب حفظ کند و فردا در مسجد وکیل برای مردم بخواند.
او سپس به فراگرفتن فقه و اصول مشغول شد. وی در دوازده سالگی پای درس شیخ محمدتقی، بزرگترین مدرس شرح لمعه در شیراز نشست. وی تا ۱۸ سالگی در درسهای شیخ محمدتقی شرکت میکرد، تا آنکه به توصیه استادش برای ادامه تحصیل به اصفهان رفت.
تحصیل در اصفهان
سید محمدحسن حسینی شیرازی به نوشته خود در تاریخ ۱۷ صفر ۱۲۴۸ قمری (۱۲۰۵ خورشیدی) وارد اصفهان شد. سپس در مدرسه صدر بازار حجرهای گرفت و به حلقه درس محمدتقی رازی پیوست. اما در ابتدا به دلیل کثرت شاگردان، امکان صحبت با استاد و پرسیدن سوالات برای او فراهم نمیشد. به همین دلیل به همراه چندتن از طلاب علاقهمند از استاد خواهش کردند که وقت معینی برای پرسش سوالات در اختیار آنان گذاشته شود. شیخ رازی از این پیشنهاد استقبال کرد و به دنبال آن در کنار جلسه عمومی درس، چندین جلسه خصوصی با حضور میرزا حسن و دوستانش برگزار شد که تا زمان فوت شیخ ادامه داشت.
او پس از درگذشت محمدتقی رازی، در درس میر سید حسن بیدآبادی، معروف به مدرس، حاضر شد و پیش از آغاز بیست سالگی از وی اجازه اجتهاد گرفت. او ده سال در اصفهان اقامت داشت و علاوه بر بیدآبادی از محضر محمدابراهیم کلباسی نیز استفاده کرد.
در نجف
تمثال میرزای شیرازی
سید محمدحسن حسینی شیرازی در سال ۱۲۵۹ قمری (۱۲۲۱ خورشیدی) به کربلا رفت. سپس راه نجف را در پیش گرفت و در حوزه درس اساتیدی چون محمد حسن نجفی، حسن کاشفالغطا (فرزند شیخ جعفر کاشفالغطا) و سید احمد قزوینی شرکت جست. با فوت صاحب جواهر، او که هنوز خود را نیازمند تحقیق و مطالعه بیشتر روی مسائل فقه و اصول میدید، قصد بازگشت به شیراز را داشت؛ ولی پیش از عزیمت به پیشنهاد یکی از دوستانش در مجلس درس شیخ انصاری حضور یافت و با مشاهده احاطه علمی انصاری، شرکت در این جلسات را ادامه داد و در نجف ماندگار شد. معروف است که انصاری بارها میگفت من درسم را برای سه نفر میگویم: "محمدحسن شیرازی، میرزا حبیبالله رشتی و حسن نجمآبادی" او در درس شیخ انصاری کم سخن میگفت و معروف است که هنگام سخن گفتن صدایش به قدری آرام بود که شیخ برای شنیدن آن ناچار به سمت او خم میشد و شاگردان را امر به سکوت کرده و میگفت: «جناب میرزا سخن میگوید.»
روش تدریس
سید موسی شبیری زنجانی از مراجع تقلید میگوید:
وقتی با شیخ مرتضی حائری که دارای فکر جوان بود و من اوائل بیع مکاسب را پیش ایشان خواندهام مذاکره علمی میکردیم، مذاکره ما طول میکشید. ایشان میفرمود: برای تو درس میرزای شیرازی خوب است، چون بحث میرزا هفت ساعت طول میکشید!
شنیدم وقتی میرزا درس میگفته ابتدا مطلبی طرح و سپس از یک یک شاگردان نظرخواهی میکرد و هر یک نظر خود را مطرح میکردند. گاهی به میرزا خُرده میگرفتند که فلانی از نظر علمی در مرتبهای نیست که از او نظرخواهی میکنید. میرزا میگفت: گاهی در همین صحبتهای علمی جرقّههایی به ذهن اشخاص میزند، من از آن جرقّهها استفاده میکنم. وقتی میرزا همة انظار شاگردان را میشنید، خودش داوری و محاکمه میکرد.
مرجعیت
مقلدین مرتضی انصاری پس از فوت او در سال ۱۲۸۱ قمری، به شاگردان متعددش رجوع میکردند. به این دلیل شاگردان برجسته وی، از جمله میرزا حسن آشتیانی، حسن نجمآبادی و میرزا عبدالرحیم نهاوندی و میرزا حبیبالله رشتی برای معرفی یکی از شاگردان انصاری به عنوان مرجع تقلید، شورایی تشکیل دادند و به پیشنهاد میرزای آشتیانی همگی بر صلاحیت میرزا محمدحسن شیرازی صحه نهادند.
در زمان مرجعیت میرزای شیرازی، میرزا سید محمدهاشم خوانساری نوه سید ابوالقاسم خوانساری (میرکبیر) در اصفهان زعامت و مرجعیت داشت و در سفر کوتاه و مهمی که جهت زیارت عتبات به عراق داشت، مدتی در سامرا ماند و در کنار میرزای شیرازی به تدریس خارج فقه و اصول، برای علما و روحانیون حوزه علمیه سامرا مشغول شد و به امور مردم رسیدگی میکرد.
سفر حج
سید محمدحسن حسینی شیرازی در سال ۱۲۸۷ قمری برای انجام اعمال حج به مکه رفت. در این سفر شریف مکه به دیدار میرزا آمد و او را به خانه خود برد. میرزا حسن در این سفر قصد اقامت دائمی در مدینه داشت و زمانی که این امر ممکن نشد تصمیم به مجاورت در مشهد گرفت. اما در نهایت به سامرا رفت و تا پایان عمر در آن شهر سکونت داشت.
تأسیس حوزه علمیه سامرا
در سال ۱۲۹۱ق ، با اقامت میرزای شیرازی در سامرا و حضور شاگردان وی در این شهر حوزه علمیه سامرا و مکتب سامرا شکل گرفت.این حوزه حدود ۲۰ سال فعال بود و با درگذشت میرازی شیرازی در سال ۱۳۱۲ق و هجرت عالمان به کربلا و نجف، از رونق افتاد. سید حسن صدر، سید محسن امین، شرفالدین عاملی، محمدجواد بلاغی، شیخ محسن شراره، آقا بزرگ تهرانی، علامه امینی و محمدرضا مظفر از بزرگان حوزه سامرا بودند. سبک و شیوه میرزای شیرازی و شاگردان او در تدریس و نگارش فقه و اصول به مکتب سامرا شناخته میشود. سید رضی شیرازی از نوادگان میرزا مهمترین هدف وی از اقامت در سامرا را تقریب شیعه و سنی ارزیابی کرده است.از این رو پرهیز از تفرقهگرایی و تعامل با اهل سنت از ویزگی های مکتب سامرا دانسته شده است.
فعالیتهای سیاسی و اجتماعی
یکی از مهمترین حوادثی که در ایام زعامت او رخ داد، نهضت تحریم تنباکو بود. پس از اعطای امتیاز انحصار توتون و تنباکو به کمپانی رژی در چهار شهر ایران، مردم به پیشتازی چهار نفر از شاگردان میرزای شیرازی دست به اعتراضات گستردهای زدند. در تهران شیخ فضلالله نوری، در اصفهان آقانجفی اصفهانی، در شیراز سید علیاکبر فال اسیری (داماد و مشاور مرحوم میرزا) و در تبریز میرزا جواد از رهبران این جریان بودند. حکم تاریخی او در معاهده انحصار تنباکو در زمان ناصرالدین شاه چنان مردم را به صحنه کشاند که شاه قاجار، مجبور به فسخ قرارداد تنباکو گردید.با صدور این حکم، مردم مبارزه سیاسی علیه قرارداد استعماری مذکور را یک وظیفهٔ شرعی دانسته و به مخالفت شدید پرداختند. بهطوری که ناصرالدین شاه مجبور شد با پرداخت غرامت، این قرارداد ننگین را فسخ کند. سرانجام حکم تاریخی تحریم از سوی میرزای شیرازی از سامرا صادر شد. متن حکم بدین شرح است:
«بسمالله الرحمن الرحیم الیوم استعمال تنباکو و توتون بای نحو کان در حکم محاربه با امام زمان علیهالسلام است. حرره الاقل محمدحسن الحسینی.»
متن فتوای میرزای شیرازی دربارهٔ تحریم تنباکو
پاسخ میرزای شیرازی در مورد مصرف تنباکو پس از قرارداد رژی
سید روحالله خمینی از این اقدام اینگونه تعبیر کردهاست:
«همان نصف سطر میرزای شیرازی رضوان الله تعالی علیه، مملکت ما را از توی حلقوم خارجیها بیرون کشید».
- دفاع از شیعیان مظلوم افغانستان در سال ۱۳۰۹ هجری قمری در زمان عبدالرحمن خان که مردمان هزاره مورد ستم این امیر قرار گرفتند، تعداد زیادی از آنها به سوی خراسان و بلوچستان فرار کردند و نزد میرزا سید حسن شیرازی شکایت کردند. وی تلگرافی به ناصرالدین شاه فرستاد و شاه هم به ملکه انگلیس تلگرافی فرستاد و ملکه ویکتوریا را از ستم امیر عبدالرحمن علیه هزارهها آگاه کرد.
- ایجاد وحدت تشیع در سال ۱۳۱۱ قمری
- تربیت و اعزام مبلغان ویژه برای مناطق حساس و زیر سلطه نظیر هند، کشمیر، افغانستان، قفقاز، … و عراق
- جلوگیری از تجاوز به حقوق مسلمان
- جلوگیری از خرید زمینهای شهر طوس توسط سرسپردگان
- فرستادن نماینده خود به مناطق حساس ایران همانند سید مصطفی موسوی خمینی
- حامی، مدافع و راهنمای استاد استناد علامه حسین محدث نوری بنیانگذار عقلگرایی شیعه در فرهنگ اسلامی ایران
- آموزش نسل بنیانگذاران و رهبران «مشروطه مشروعه» شیخ فضلالله نوری، آقا نجفی اصفهانی، ...
- استاد اصلی استادنی همانند عبدالکریم حائری یزدی (بنیانگذار حوزهٔ علمیهٔ قم) و میرزا جواد ملکی تبریزی که دو نسل از رهبران انقلاب اسلامی ایران را آموزش دادند.
برخوردهای متناسب در موقعیتهای مختلف
سید موسی شبیری زنجانی از مراجع تقلید میگوید: حاج آقا رضا زنجانی از والدشان سید محمد موسوی زنجانی نقل کرد که میگفت یکی از آقایان میگفت که من سه برخورد با میرزای شیرازی داشتم: یک دفعه با یکی از همشهریها نزد میرزای شیرازی رفتیم. در آن برخورد میرزا تمام قد برای ما بلند شد. یک مرتبه خصوصی نزد میرزا رفتم. ایشان یک «یا الله» گفت و نشستیم. یک بار هم در درس شرکت کردم و ایشان اصلاً متوجّه من نشد. میرزا به تناسب سه موقعیت سه برخورد مختلف داشت. ایشان برای حفظ احترام ما پیش همشهریها تمام قد بلند شد، ولی در درس هیچ گونه توجّهی نکرد. خلاصه، ایشان فوقالعاده عاقل بود و هر جا در وقت خودش و در جای خودش رفتار متناسبی داشت.[۱۸]
درگذشت میرزای شیرازی
میرزای شیرازی، دوشنبه ۲۴ شعبان ۱۳۱۲ق برابر با ۱ اسفند ماه ۱۲۷۳ هجری شمسی، در ۸۲ سالگی در سامرا درگذشت و در یکی از حجرات صحن حرم امام علی (ع)دفن شد.بعضی علت مرگ میرزای شیرازی را بیماری برونشیت یا سل دانسته اند و بعضی دیگر، درگذشت او را حاصل مسموم شدن از طرف مزدوران دولت انگستان می دانند.
شاید بپسندید:
تألیفات
میرزای شیرازی تألیفاتی در زمینه فقه و اصول داشته است. آقابزرگ تهرانی در کتاب طبقات اعلام الشیعه، آثار زیر را برای وی بر شمرده است:
- رسالهای در باب اجتماع امر و نهی
- کتابی در فقه از اول مکاسب تا پایان معاملات
- رسالهای در باب رضاع
- حاشیه بر النخبة
- حاشیه بر نجاة العبادِصاحب جواهر
- تقریرات درس شیخ انصاری
- حاشیه بر هر کتابی که شیخ انصاری در آن، برای مقلدانش تعلیقه نوشته است.
کتاب الصلاة، تعلیقه بر کتاب معاملات وحید بهبهانی، تعلیقه بر کتاب شرح لمعه و تعلیقات بر فرائد الاصول شیخ انصاری از آثار وی شمرده شده است.
همچنین تقریرات مختلفی از درسهای فقه و اصول میرزای شیرازی وجود دارد. ناصرالدین انصاری حدود ۲۰ تن از شاگردان میرزا از جمله سید ابراهیم دامغانی خراسانی (درگذشت ۱۲۹۱ق) و میرزا ابراهیم محلاتی شیرازی (درگذشت ۱۳۳۶ق) را نام برده که درسهای فقه و اصول وی را تقریر کردهاند.برخی از فتاوا و نظریات میرزا در حاشیه کتابهای دیگر یا در آثاری مستقل نیز منتشر شده است، از جمله:
- منهج النجاة؛ رساله عملیه برگرفته از فتاوای میرزای شیرازی توسط شیخ علی نجفی اصفهانی در سال ۱۳۰۴ق تدوین شده است. در این اثر که به صورت پرسش و پاسخ و به زبان فارسی نگارش شده، به ذکر پاسخهایی که به خط یا امضای میرزا بوده بسنده شده است.
- مجمع المسائل: این کتاب به دستور میرزای شیرازی و توسط سیداسدالله قزوینی نوشته شده است. در آن، حواشی میرزا بر کتابهای سرورالعباد، نجاة العباد، صراط النجاة، طریق النجاة، سؤال و جواب و النخبه گردآوری شده است.
- رساله سؤال و پاسخ: در این رساله ۲۳۶ پرسش از طرف شیخ فضل الله نوری به همراه پاسخ میرزای شیرازی گردآوری شده است. این کتاب در سال ۱۳۰۵ق در تهران چاپ شده است.
- مجمع المسائل: این کتاب توسط محمدحسن بن محمدابراهیم جزی اصفهانی بر اساس فتاوای میرزای شیرازی در سال ۱۳۱۰ق تدوین شده است. این اثر به زبان فارسی است و همه ابواب فقه را در بر دارد. آخوند خراسانی، سید محمدکاظم یزدی و سید اسماعیل صدر بر آن حاشیه نوشتهاند.
تکنگاری
درباره میرزای شیرازی آثاری نوشته شده است:
- کتاب هدیة الرازی الی الامام المجدد الشیرازی اثر آقابزرگ تهرانی درباره زندگی میرزای شیرازی و شاگردان وی. به گفته ناصرالدین انصاری این کتاب کاملترین اثر درباره میرزای شیرازی است. ترجمه فارسی آن در سال ۱۳۶۲ش به قلم محمد دزفولی منتشر شده است.
کتاب هدیة الرازی الی الامام المجدد الشیرازی اثر آقابزرگ تهرانی
- حیاة الامام المجدد الشیرازی اثر محمدعلی اردوبادی (درگذشت ۱۳۸۰ق) درباره شرح حال میرزای شیرازی و برخی از شاگردان و معاصرانش.
- کتاب «سبائک التبر فیما قیل فی الامام الشیرازی من الشعر» اثر محمدعلی اردوبادی درباره میرزای شیرازی است که در آن شاعران معاصر میرزا و برخی از شاگردان سرشناس او را به همراه ذکر اشعار در ۶۰۰ صفحه معرفی کرده است. به گفته آقابزرگ تهرانی این اثر جلد دوم کتاب حیاة الامام المجدد شیرازی است.
- میرازی شیرازی احیاگر قدرت فتوا، اثر سید محمود مدنی. این کتاب در سال ۱۳۷۱ در قم منتشر شده است.
سیره اخلاقی میرزای شیرازی
میرزای شیرازی(ره) هرگز انجام وظیفه را فدای هیچ چیز دیگر حتی خود نمی كرد و همین قطره ناچیز از اقیانوس وارستگی و اخلاق او نشان می دهد كه ایشان از چه شخصیتی برخوردار بوده است. در این جا به بیان برخی از ویژگی های اخلاقی و عرفانی این مجتهد كم نظیر می پردازیم.
1. اخلاص و خدا محوری
اخلاص و یكرنگی هنر مردان خداست و اولین ویژگی ای به شمار می رود كه سبب جاودانگی شان در تاریخ و كوره راه های مه گرفته آن شده است. مرحوم میرزای شیرازی این ویژگی را به بهترین وجه دارا بود. هرگز برای غیر خدا كاری نمی كرد و قدمی بر نمی داشت. نوشته اند هنگامی كه موضوع مرجعیت و جانشینی شیخ انصاری پس از رحلت ایشان مطرح شد همگی رأی به شایستگی و جانشینی ایشان دادند، اما او از این موضوع طفره رفته و فرمود: هنوز نظریات [فقهی] و فتواهای من آماده نیستند، و خواست با این بهانه خود را در معرض ریاست و مرجعیت بر مردم قرار ندهد. از این رو ایشان مرحوم آقا حسن نجم آبادی را برای جانشینی شیخ اعظم و مرجعیت معرفی كرد، امّا او نیز كه خود عالمی با تقوا بود از پذیرفتن مرجعیت كناره گرفت و فهمید كه میرزا به جهت اخلاص بی مثال خود عذر می آورد و میل قلبی او تكیه زدن بر مسند زعامت و مرجعیت نیست، لذا او نیز در پاسخ گفت: به خدا با وجود شخصی چون میرزا پذیرفتن مرجعیت برای من حرام است؛ مرجعیت محتاج شخصی فقیه و سیاستمدار و آشنای به مصالح زمان است و آن شخص شما (میرزای شیرازی) هستید و دادن فتوا برای شما كاری بسیار كوچك [و ساده] است.
2. رسیدگی به محرومان و مستمندان
از جمله ویژگی های مؤمن كه در معتقدات اسلامی، بسیار بدان سفارش و تأكید شده انفاق و دستگیری از محرومان و نیازمندان جامعه است. مرحوم میرزای شیرازی نیز ید طولا و عزمی جزم در این ویژگی داشت؛ تا جایی كه نوشته اند مرحوم میرزا در هر شهر وكلا و جانشینی داشت كه هر كدام آنان فهرستی از مستمندان و نیازمندان شهر خود داشتند و میرزا برای كمك به ایشان هر ماه مستمری ثابتی ارسال می نمود كه از طریق این وكیلان به دست شان می رسید. البته این فعالیت مخصوص عراق نبود بلكه وی حتی در خارج از كشور از یاد هموطنان خویش غافل نبود و ماهانه یا سالانه برای مستمندان شهرهای مختلف ایران نیز وجوهاتی ارسال می نمود؛ چه آن كه میرزا برای علمایی كه در شهرهای دور بودند و آنان را می شناخت نیز پولی می فرستاد تا آن را بین فقیران و نیازمندان شهر خود تقسیم نمایند.
3. شمیم تواضع
فروتنی و خاكساری مرحوم میرزای شیرازی مثال زدنی بود. وی هرگز برای خود آن چنان شأنی قایل نبود كه حاضر شود به خاطر آن همه چیز را زیر پای گذارد و یا به واسطه جایگاه ممتاز و موقعیت بی نظیری كه در بین خواص جامعه داشت مغرور و متكبر شود. همواره نسبت به زیر دستان خود برخوردی بسیار متواضعانه داشت و در عین قدرت و قاطعیت، افتاده حال بود. ایشان این افتادگی را حتی در مسائل علمی نیز حفظ می كرد.
در این باره نوشته اند ملا محمد هرندی از شاگردان شیخ انصاری در شهر خود مرجع دینی بود. او طی ملاقاتی كه با مرحوم میرزای شیرازی در عتبات عالیات داشت مباحثه ای علمی با ایشان نمود. سپس از آنجا به كاظمین رفت. وقتی كه او رفت میرزا متوجه شد كه در این بحث علمی حق با ملا محمد بوده و نظر خود وی اشتباه بوده است. بی درنگ قلم و كاغذ برداشت و در نوشته خود اقرار كرد كه در این مباحثه حق با ملا محمد بوده است. سپس نامه را به یك قاصد سواره داد تا آن را در كاظمین به دست خود او بدهد.
وی در این جریان هرگز به مقام علمی و مرجعیت اعلای خود نیندیشید. وقتی نامه به دست ملا محمد رسید از تواضع میرزا در حق مداری بسیار شگفت زده شد. قاصد نامه را داد و نزد میرزا بازگشت. میرزا كه هم چنان در اندیشه بود درباره ملاّ محمد چنین اقرار نمود: «مرحوم شیخ انصاری را چه شاگردانی از فحول است كه در جای جای زمین پراكنده و مجهول و نا شناخته هستند.»
4. بصیرت و هوشیاری
یكی از شرایط مهم مرجعیت آگاهی به زمانه و بصیرت مرجع تقلید است. وظیفه یك رهبر دینی است كه از رویدادها و وقایع زمان خود بینشی روشن و تیز بینانه داشته باشد. حماسه بزرگ تنباكو و دیگر فعالیت های سیاسی و فرهنگی میرزا روشن ترین سند بر این مدعاست و موارد دیگر هر كدام تأییدی بر آن می باشد. نوشته اند یكی از ساكنین سنّی سامرا از میرزا رنجیده خاطر شد و كینه آن مرد بزرگ را در دل پرورید. این كینه توزی سبب شد تا وی مترصد فرصتی برای ضربه زدن به میرزا شود. روزی فرزند بزرگ میرزا به نام «میرزا محمد شیرازی» از منزل خارج می شد كه این مرد سنّی به او یورش برده و او را به شدت مضروب ساخت كه پسر میرزا در اثر ضربات سهمگین او از دنیا رفت.
میرزای شیرازی كه روشن بینی كاملی در مسائل داشت هیچ حركتی به تلافی آن انجام نداد؛ سكوت اختیار نمود و غم از دست دادن فرزند را بر خود هموار نمود. دشمنان تلاش زیادی می كردند تا این رویداد را عاملی برای دامن زدن به اختلاف بین شیعیان و اهل تسنن قرار دهند و فتنه جویی كنند. به این دلیل برخی از آنان به سامرا رفتند و از میرزا خواستار دستوری در جهت قصاص یا پیگرد فرد ضارب برآمدند. امّا میرزا كه به خوبی دست استعمارگران پیر را خوانده بود سكوت كرد و با شجاعت كامل فرمود: «من می خواهم شما خوب بفهمید كه شما حق ندارید در هیچ یك از امور نامسلمانان و سرزمین های ما مداخله كنید، این قضیه ساده ای است كه میان دو برادر رخ داده است».
رأفت میرزا از یك سو و تیز بینی اش از سوی دیگر سبب شد كه وقتی خبر به حاكم سنّی استانبول رسید به حاكم بغداد دستور دهد شخصا به محضر میرزا رسیده و از او عذرخواهی و دلجویی نماید.
میرزای شیرازی از نگاه امام خمینی
مسئله تحریم تنباكو یك مسئله سیاسی بود و میرزای شیرازی(ره) این معنا را انجام داد.
آنها دیدند برای یك پیمان دخانیات با آن محذورات بزرگ زمان ریاست مرحوم میرزای شیرازی مواجه شدند و عاقبت نتوانستند مقصد خود را عملی كنند.
این صد سال اخیر را كه ما ملاحظه كنیم هر جنبشی كه واقع شده است از طرف روحانیون بوده است بر ضد سلاطین، جنبش تنباكو بر ضد سلطان وقت آن بود.
آن نصف سطر میرزای شیرازی رضوان الله علیه مملكت ما را از توی حلقوم خارجی ها بیرون كشید: الیوم استعمال دخانیات حرام است، معارضه با امام زمان است، این یك كلمه یك ملت را وادار كرد كه مخالفت كنند.
آنها از روحانیون در طول تاریخ صدماتی دیده بودند و خصوصاً انگلستان در باب قضیه قرارداد تنباكو صدمه دیده بود.
حكم مرحوم میرزای شیرازی در حرمت تنباكو چون حكم حكومتی بود، برای فقیه دیگر هم واجب الاتباع بود و همه علمای بزرگ، جز چند نفر از این حكم متابعت كردند.
میرزای شیرازی از نگاه مقام معظم رهبری
آن عالم بزرگ تاریخ روحانیت و پرچمدار یك مبارزهی پُرمغز و پُرمعنا علیه مراكز فساد و كانونهای طغیان و انحراف. حركت میرزای شیرازی - كه برخلاف بسیاری از حوادث صدوپنجاه سال اخیر، متأسفانه هنوز كار درست و كاملی دربارهی آن نشده است - یك حركت ذوابعاد و پُرمعنا و بسیار پُربركت بوده است. آن یك سطری كه میرزای شیرازی نوشت و آن روز بساط كمپانی انگلیسی را از ایران برچید و سلطهی استعماری را موقتاً از كشور قطع كرد، یك مبارزهی چند جانبه بود:
اولاً، مبارزه با دستگاه استبدادی سلطنت مطلقهی ناصرالدینشاهی بود كه در اوج خود هم بود؛ یعنی تا آن روز چهل و چند سال بود كه آن پادشاه ظالم بر ایران حكومت مطلقه میكرد و حقیقتاً هیچ چیز هم جلودار او نبود. مفاسد حكومت ناصرالدینشاهی، هم دامنهی اقتصادی داشت، هم دامنهی سیاسی داشت، هم دامنهی معارفی و دینی داشت؛ مثلاً یكی از اهداف ناصرالدین شاه - طبق اسنادی كه امروز در اختیار هست - این بود كه نفوذ علما را در جامعه كم كند. بعضی از غربزدهها و قدرتزدههای زمان ما میخواستند مبارزهی رضاخان با روحانیت را به حساب جریانات روشنفكری بگذارند؛ كه بله، رضاخان میدید كه علما مرتجعند، و چون میخواست كشور را نوسازی كند، لذا با علما مبارزه میكرد! معلوم میشود كه این قضیه اینطورها نیست؛ مسألهی مبارزهی با علما، در دستور كار همهی سلاطین مستبد بود؛ نمیتوانستند در كنار و روبهروی خود كانون قدرتی را تحمل كنند كه تا اعماق دل مردم نفوذ دارد. رضاخان با همان انگیزهیی با علما برخورد میكرد كه ناصرالدین شاه میخواست برخورد كند. در همین قضیه، میرزای بزرگ (رضواناللَّهعلیه) قبلاً یكی، دو نامه به ناصرالدین شاه نوشت و او را از این كارها نهی كرد؛ اما او با تعبیرات توهینآمیز و سبكی به میرزا جواب داد: شما مشغول درس و كار خودتان باشید؛ به این كارها كاری نداشته باشید! میبینید كه این عبارت هم عبارت آشنایی است و در طول این صد و چند سال، طرفداران قدرت مطلقهی شخصی، بارها آن را به علما گفتند: بروید مشغول مدرسه و مسجد خودتان باشید؛ به سیاست چه كار دارید!؟ پس ناصرالدین شاه دارای یك حكومت مطلقه و مستبدهی فردی بود كه با اخلاق و اقتصاد و دین و روحانیت محبوب مردم معارضه و ناسازگاری داشت. بنابراین، یك بعد فتوای میرزای شیرازی، مبارزه با این خودكامه و كشیدن دندان قدرتمند این پلنگ تیزدندان بود؛ و حقیقتاً دندان او كشیده شد و قدرت او كم شد. این قضیه مربوط به سال ۱۳۰۸ هجری است؛ یعنی چهار سال پیش از رحلت میرزا، و تقریباً پنج سال پیش از مرگ ناصرالدین شاه.
ثانیاً، مبارزهی با استعمار و نفوذ خارجیها در این كشور بود. در چند سال آخر عمر ناصرالدین شاه - سالهای اول قرن چهاردهم؛ یعنی از سال ۱۳۰۰ به بعد - كار دربار ناصرالدین شاه، امتیاز دادن به این دولت و آن دولت، این كمپانی و آن كمپانی، و گرفتن پول و فروختن مملكت شده بود؛ مثل امتیاز رویتر و همین امتیاز تنباكو و غیره! با آن حركت عظیم میرزا و آن فتوای كوبنده، جلوی این انحصارها و امتیازها و دخالتهای خارجی هم گرفته شد.
ثالثاً، مبارزهی با غربزدگانی بود كه در همان ایام، تازه شروع به ایجاد جریانهای فكری در داخل كشور كرده بودند و روی خودشان نام «روشنفكر» گذاشته بودند؛ از قبیل میرزا ملكمخان و امثال او؛ كه اینها نه فقط با این حركت خیانتبار ناصرالدین شاه مبارزه نكردند، بلكه همین شخص نامبرده - كه او را به اصطلاح بنیانگذار و پدر روشنفكری در ایران دانستهاند - حتّی خود دلال انحصارات خارجی هم بود! آنهایی كه دم از روشنفكری و دفاع از منافع ملت میزدند، آنطور برخورد كردند؛ اما روحانیت و در رأس آن میرزای بزرگ، اینگونه قاطع و كوبنده با همهی اینها مبارزه كرد؛ این پرچم پُرافتخاری است كه میرزای شیرازی آن را بلند كرد و بعد از او این پرچم نخوابید. اگرچه قبل از میرزا هم از اینگونه قضایا بود - زمان میرزای قمی، زمان كاشفالغطاء و دیگران و دیگران، كه در دفاع از منافع ملت اسلامی و اسلام و مسلمین و ورود در مسائل اجتماعی سعی وافری داشتند - لیكن نمونهی كامل آن، این حركت بود. بعد از میرزا نیز شاگردان او و بزرگان حوزهی علمیهی نجف و كربلا و سامرا و قم و بقیهی مراكز اسلامی، هرجا كه محل حضور یك رهبر اسلامی و حضور قدرتمندانهی اسلام بود، اینها حضور داشتند؛ و این یكی از عجایب تاریخ ایران است؛ و عجیبتر این است كه این حادثه برای مردم ما شناخته شده نیست!
مطالب مرتبط: