شاه سلطان حسین ، آخرین پادشاه صفوی مردی بیمار و دچار اوهام و خرافات بود به طوری کتابخانه ای داشت مملو از کتاب هایی در زمینه اوراد و جادو و احادیث. به گفته محمد هاشم آصف:” آن سلطان را عجایب خانه ای بود که اشیای عجیبه و چیز های غریبه بسیار در آن نهاده بود.”طبق کتاب رستم التواریخ در آن عجایب خانه پوست مار سیاه ، پوست سوسمار و چند عدد کله گوسفند و تعدادی نیز جمجمه انسان نگهداری میشد که روغنی چند بر روی آنان مالیده بودند که هرگز نمیپوسید. که همگی برای انجام جادو به کار گرفته میشد.همچنین در این عجایب خانه اکسیر های گوناگونی وجود داشت که به باور شاه سلطان حسین خرافاتی و اطرافیانش هریک اثرات مخصوص به خود را داشت:
۱ – رمل الصعود. این اکسیر را هنگامی که گرم میکردند جوشیده و از جام به سمت بالا صعود میکرد و هنگامی که سرد میشد به جانب زیر می آمد و منفجر میشد و صدایی تولید میکرد که هرکس آن را میشنید بی هوش میشد.
۲- همچنین اکسیری به نام رمل متلون وجود داشت که رنگارنگ بود – و به اعتقاد شاه سلطان حسین – چون بر سینه شخصی خفته میزدند ، هرچه در دل پنهان داشت در خواب بر لبانش جاری میشد.
البته اکسیر های دیگری به رنگ های مختلف از قبیل زرد و سفید و سرخ و سیاه و…وجود داشت که هریک گویا اثرات جداگانه ای داشتند.
در قرن ۱۸ میلادی که اروپایی ها اقدام به اختراع نخستین ماشین های بخار میکردند ، انقلاب های صنعتی و اجتماعی در گوشه هایی از اروپا به وقوع میپیوست و البته بسیاری از خشکی ها و آبهای جهان تحت استعمار اروپایی ها بود وجود پادشاهی بیمار و خرافاتی چون شاه سلطان حسین تا چه اندازه میتوانست برای ایران خطرناک باشد…و تنها با ظهور شاهینی از ابیورد به نام نادرشاه بود که ایران برای مدتی کوتاه ، شکوه و عظمت خود را بازیافت.
منابع :
رستم التواریخ ، محمد هاشم آصفِ بختیاری.