مهمترین دغدغۀ امامان شیعه (ع) در طول تاریخ دین اسلام، حفظ این دین بوده است. آنها در این زمینه از هیچ کوششی فروگذار نکردند. از جمله حضرت علی (ع) که تمام تلاش خود را برای حفظ اسلام به کار بست و در این راه، حتی از حق مسلم حکومت خویش گذشت؛ تا آنجا که حتی پس از رحلت پیامبر اسلام (ص)، با وجود اینکه خلفا حکومت جامعه را بر عهده گرفتند، علی (ع) به جای انزواطلبی، گوشهنشینی و واگذاری امور به دست آنها، غیرمستقیم در مدیریت جامعه اسلامی مشارکت میکرد؛ چراکه مدیریت، از جمله مهمترین عواملی است که میتواند جوامع را به اهداف مطلوبشان برساند. از اینرو علی (ع) با بهکارگیری کارکردهای مدیریتی «برنامهریزی، تصمیمگیری، سازماندهی، هماهنگی و نظارت» جامعه را هدایت میکرد
چون رسول خدا (ص) از جهان رخت بربست، مسلمانان دربارۀ خلافت پس از او به منازعه برخاستند. به خدا سوگند! هرگز فکر نمیکردم و به خاطرم خطور نمیکرد که عرب پس از پیامبر (ص)، امر امامت و رهبری را از اهل بیت او بگردانند و آن را از من دور سازند! تنها چیزی که مرا ناراحت کرد، اجتماع مردم اطراف فلان شخص (ابوبکر) بود تا با او بیعت کنند! پس (از بیعت با آن شخص) خودداری کردم، تا اینکه با چشم خود دیدم گروهی از اسلام بازگشته و میخواهند دین محمّد (ص) را نابود سازند. ترسیدم اگر اسلام و اهلش را یاری نکنم، باید شاهد نابودی و شکاف در اسلام باشم که مصیبت آن برای من از رهاساختن خلافت و حکومت بر شما بزرگتر بود؛ زیرا این، بهرۀ دوران کوتاه زندگی دنیا است که زایل و تمام میشود … پس برای دفعِ این حوادث به پا خاستم تا باطل از میان رفت و نابود شد (فتنۀ مرتدان) و دین، پابرجا و محکم گردید (نهجالبلاغه، نامه ۶۲).
بنابراین، علی (ع) نهتنها حاکمیت را از فیض وجود خود محروم نکرد، بلکه از مشورت و همکاری با آنان دریغ نورزید و در پاسخ به پرسش عدّهای از یاران دربارۀ موضع خود راجع به خلفا، مسئله «حفظ اسلام» را به عنوان مصلحتی مقدم بر خلافت برمیشمرد (یعقوبی، بیتا: ۲/۳۵)؛ از اینرو هر گونه اقدام علنی درباره حکومت خود را در دوران خلافت خلفا، باعث تشدید اختلاف میان مسلمانان میدانست و در مقابل کسانی که ایشان را به قیام برای جانشینی پیامبر (ص) دعوت میکردند، میفرمود:
ای مردم! موجهای فتنه و فساد را با کشتیهای نجات، شکافته، از آنها عبور کنید … این آبی است گندیده و لقمهای که گلوی خورندهاش را میفشارد. آن کس که میوه را در غیر وقت رسیدن بچیند، مانند کسی است که در زمین غیر، زراعت کند (نهجالبلاغه، خطبه ۵).
الف. مدیریت نظامی
در آغاز خلافت ابوبکر، مدینه دچار بحران بود. از یک سو، قبایل داخل عربستان پس از رحلت پیامبر، مرتد شده بودند و از سوی دیگر، دولت روم مرزهای شمالی عربستان را تهدید میکرد. ابوبکر به دلیل خطر حملۀ مرتدان، در اجرای فرمان پیامبر برای نبرد با رومیان تردید داشت. او با گروهی از صحابه مشورت کرد. هر کس نظری داد که او را قانع نمیکرد. سرانجام با علی (ع) مشورت کرد. آن حضرت، او را بر اجرای دستور پیامبر (ص) تشویق کرد و افزود اگر با رومیان نبرد کند پیروز خواهد شد. خلیفه از تشویق امام خرسند شد (ابنعساکر، ۱۳۹۸: ۴۴۴؛ ازدی بصری، ۱۸۵۴: ۳؛ یعقوبی، بیتا: ۱/۱۰)؛ سپس به مردم رو کرد و گفت: «ای مسلمانان! این علی وارث علم پیامبر است. هر که در راستی او شک کند، منافق است. سخن او، مرا در جهاد با روم تحریص و تشویق کرد و دل مرا بسیار شاد ساخت» (ابناعثم کوفی، ۱۳۸۸: ۱/۹۷).
نمونه دیگر مدیریت نظامی حضرت در جنگ با سپاه ایران در سال هفتم خلافتِ عمر (۲۰ هجری) بود که خلیفه در مسجد از مردم نظر خواست. امام علی (ع)، علیرغم اختلافاتی که با خلیفه در موضع جنگ داشت، خلیفه را میلۀ وسط آسیا دانست که باید بر جای بماند و از شرکت مستقیم در جنگ بپرهیزد و فرمود:
موقعیت زمامدار، همچون ریسمانی است که مهرهها را در نظام میکشد و آنان را جمع میکند و ارتباط میبخشد. عرب، امروز، گرچه از نظر تعداد اندک است، امّا به دلیل پیوستگی به اسلام، فراوان به سبب اتحاد و همآهنگی، عزیز و قدرتمند است. بنابراین، تو همچون محور آسیا باش (و بر جای بمان)! و آسیاب جنگ را به چرخش درآور و آتش نبرد را با ایشان، نه با حضور خود، برافروز؛ زیرا اگر از این سرزمین بیرون روی، عربها از اطراف پیمان بشکنند و کار به جایی برسد که نگهداری آنچه پشت سر نهادهای، از آنچه رویاروی آن هستی، دشوارتر گردد. اگر آن را قطع کنید، از جنگ آسوده میشوید و این، موجب آن است که طمعشان در نابودکردن تو افزون گردد» (نهجالبلاغه، خطبه ۱۴۶).
عمر پیشنهاد امام را بر دیگران ترجیح داد و سرانجام مسلمانان پیروز شدند (ابنکثیر، ۱۳۵۱: ۷/۱۰۷؛ ابنابیالحدید، ۱۴۰۴: ۹/۹۶؛ مسعودی، ۱۳۴۶: ۲/۳۱۸-۳۱۹).
همچنین، در گزارشهای تاریخی آمده است که در زمان روبهروشدن سپاه اسلام با سپاه هراکیلوس (قیصر روم) ابوعبیده، در نامهای، از خلیفه کسب تکلیف و تقاضای نیروی امداد کرد. خلیفه دوم میان بزرگان صحابه به مشورت نشست و از علی (ع) در این باره نظر خواست. حضرت به خلیفه گفت: «به ابوعبیده [= فرمانده سپاه] اعلام کن مقاومت کند که پیروزی نصیب مسلمانان خواهد شد» (واقدی، ۱۳۰۴: ۱۰۸).
ب. مدیریت علمی
یکی از مشکلات حکومت خلفا، پاسخگویی به پرسشهای دانشمندانِ غیرمسلمان بود که برای آشنایی با اسلام، از نقاط گوناگون شبهجزیره به مدینه میآمدند و به طور طبیعی، به سراغ خلیفۀ مسلمانان، که جانشین پیامبر (ص) بود، میرفتند. خلیفه نیز آنان را به حضور علی (ع) میفرستاد. از جمله، گروهی از احبار یهود پرسیدند: «خدا کجا است؟ در آسمانها است یا در زمین؟». امام علی (ع) فرمود: «مکانها را خداوند آفرید و او بالاتر از آن است که مکانها بتوانند او را فرا گیرند. او همه جا هست؛ ولی هرگز با موجودی تماس و مجاورتی ندارد. او بر همه چیز احاطه عملی دارد و چیزی از قلمرو تدبیر او بیرون نیست» (مفید، بیتا: ۱۰۸، باب ثانی، فصل ۵۸).
نمونه دیگر از مدیریت علمی علی (ع)، زمانی است که خلیفه دوم پس از فتح مدائن در ربیعالاول سال شانزدهم هجرت، تصمیم به ثبت تاریخ گرفت و از میان دیدگاههای مختلف سرانجام نظر علی (ع) را پذیرفت و تاریخ را از هجرت پیامبر (ص) مقرر کرد (ابنعساکر، ۱۳۹۸: ۱/۳۶؛ حاکم نیشابوری، ۱۴۰۶: ۲/۱۴؛ یعقوبی، بیتا: ۲/۲۹؛ طبری، بیتا: ۲/۲۵۳؛ ابنابیالحدید، ۱۴۰۴: ۳/۱۱۳). همچنین، نحوه مواجهه حضرت با ضلالت و انحراف مسیلمه کذاب در یمامه، اسود عنسی در یمن، طلیحه اسدی در نجد و سجاح در قبیله بنیحنیفه را میتوان از نمونههای مدیریت علمی- فرهنگی علی (ع) در دوران حکومت خلفا دانست.
ج. مدیریت قضایی
علی (ع) در دوران حکومت خلفا درباره مسائل قضایی نیز مدیریت غیررسمی داشت. از جمله در:
– تعیین حکم مرد شرابخواری که ادعای جهل به حکم تحریم آن میکرد و خلیفه اول دربارۀ او متحیر مانده بود، که امام علی (ع) فرمود: «در صورت اثباتِ جهل او، مرد را توبه دهند و آزاد کنند» (طوسی، ۱۴۱۷: ۱۰/۱۰۸، ح۳۵۹).
– مردی از همسر خود به عمر شکایت برد که شش ماه پس از عروسی بچه آورده است. زن نیز مطلب را میپذیرفت، ولی اظهار میکرد که پیش از آن، هیچگاه با کسی رابطه نداشته است. خلیفه نظر داد که زن باید سنگسار شود، ولی علی (ع) از اجرای حدّ جلوگیری کرد و گفت از نظر قرآن، زن میتواند فرزند خود را در حدّاقل مدت حمل، یعنی شش ماه، به دنیا آورد. استدلال امام، شامل ترکیب دو آیه میشد: ۱٫ آیه ۱۵ سوره احقاف: «و حَمْلُه و فِصالُه ثلثون شهرا؛ بارداری و شیرخواری بچه، سی ماه است»؛ ۲٫ آیه ۱۴ سوره لقمان: «و فصالُه فی عامین؛ جدایی بچه از شیرخوارگی در مدت دو سال میسر است». سرانجام از زن رفع اتهام شد و عمر که به اشتباه خود پی برده بود اقرار کرد: «لولا علی لَهَلَک عُمَر؛ اگر علی نبود، عمر هلاک میشد» (ابنشهرآشوب، بیتا: ۱/۴۹۶؛ مجلسی، ۱۴۰۳: ۴۰/۳۳۲).
– زنی را که در حال عُدّه ازدواج کرده بود، نزد عمر آوردند. او مهر زن را ستاند و به بیتالمال سپرد و دستور داد زن و مرد برای همیشه از یکدیگر جدا شوند و به کیفر برسند. علی (ع) این داوری را نادرست خواند و فرمان داد از یکدیگر جدا شوند و زن عده اول را کامل کند و سپس عده دیگری برای ازدواج دوم بگیرد و شوهر دوم را به دلیل نزدیکی با زن به پرداخت مهرالمثل مکلف کرد (حسینی بیهقی، ۱۴۱۹: ۱۱/۴۳۶).
در مجموع، علی (ع) آنقدر در مسائل قضایی، نظرهای استوار و شگفتآور بیان کرد و خلیفه را در صدور حکم یاری کرد که عمر همیشه میگفت: «أللّهُمَّ لا تُبقِنی لِمُعْضَلَةٍ لَیسَ لَها ابنُ ابی طالبٍ؛ خدایا برای من مشکلی پیش نیاور که فرزند ابوطالب برای حل آن حاضر نباشد» (ابنابیالحدید، ۱۴۰۴: ۱۲/۲۰۵).
نتیجه
علی (ع) در عصر حکومت خلفا، مدیریت و راهبری رسمی جامعه اسلامی را بر عهده نداشت؛ اما در تمام صحنههای سیاسی- اجتماعی حضور فعال داشت و با هدف حفظ و تقویت اسلام، جامعه اسلامی را مدیریت میکرد. در عین حال، مشورت ایشان با خلفا به گونهای نبوده است که گمان شود آن حضرت کاملاً از همه تصمیمات و اقدامات خلفا راضی بود، بلکه بارها آن حضرت از حق غصبشده خویش سخن گفته است.
علی (ع) در دوران بیستوپنجساله قبل از خلافتِ خویش کوشید مدیریت جامعه اسلامی در عصر حکومت خلفا را در قالب مشاورههای نظامی، سیاسی، علمی، قضایی و … برای حفظ دین و ثبات جامعه نوپای اسلامی به انجام برساند. ایشان به بهانۀ اینکه حقش غصب شده، در برابر معضلات گوناگون که دامنگیر اسلام و امت اسلامی شده بود و بقای دین و حیات مسلمانان را به خطر جدی انداخته بود، بیاعتنا نماند. بنابراین، شیعیان نیز نباید ارتباط خود با جوامع اهل سنت را قطع کنند، بلکه باید با مدیریت صحیح و ارتباط و همبستگی با برادران مسلمان خود، سبب تقویت اسلام شوند.
منبع : سایت تخصصی شیعه شناسی