پیج تاریخی
3 سال پیش / خواندن دقیقه

نقد و بررسي طبقات ابن سعد + تاریخچه


تهيه و تنطيم : ابوالفضل فدائي

تاريخچه بوجود آمدن طبقات

گرچه کتب تاریخ نگاری, طبقات نگاری را یکی از اصیل ترین انواع و شعب تاریخ نگاری مسلمانان به شمار مي آيند , اما در کمتر نوشته تاریخ نگاری می توان از مبانی و مبادی این شعبه سراغ گرفت تا آن جا که حتی تعریف مفهوم محوری (طبقه) را در این کتب نمی توان یافت. از سوی دیگر, مقایسه حجم فراوان کتب طبقات نگاری در رشته های مختلف با حجم بسیار اندک مباحث مقدماتی این فن, چهره ای ناهمگون از آن را به نمایش می گذارد و با مراجعه به همین مباحث اندک, این نکته آشکار می گردد که این حدیث شناسان بودند که به جهت نیاز مبرم خود به چنین مباحثی, اقدام به طرح مبانی و مبادی طبقات نگاری, همچون تعریف طبقات و فواید و اشکالات آن نمودند. با پدید آمدن دسته بندیهای سیاسی و به دنبال آن, پیدایش گرایش های مختلف کلامی در نیمه نخست قرن اول هجری و بخصوص در پایان آن, استفاده گروه های مختلف از سیره و سنت پیامبر اکرم(ص) به عنوان ابزاری برای اثبات حقانیت خود رشد فزاینده ای پیدا کرد.

این استفاده ابزاری, در آغاز در قالب هایی چون تقطیع گزارش های مربوط به سیره و سنت, و تنها بیان بخش سودمند آن در جهت منافع گروهی و تإویل آن گزارش ها صورت می گرفت که مسلمانان قبلا در هر دو بخش آن, در مورد اولین منبع معارف خود, یعنی قرآن کریم, تجارب گرانبهایی!! آموخته بودند; اما قالب سومی که به علل مختلف, اجرای آن در مورد قرآن کریم امکان پذیر نبود و به صورت گسترده ای در مورد سیره و سنت به کار گرفته شد, پدیده جعل بود. پدیده ای که گستره آن از همان آغاز محدود به سیره و سنت نشد. و به سراغ تاریخ و حوادث تاریخی نیز رفته و گزارش های فراوانی را خلق کرده است. رشد روزافزون فتوحات مسلمانان و کوچ آن ها به سرزمین های تازه فتح شده و نیز بنیان گذاری شهرهای مهمی چون کوفه و بصره, باعث پدید آمدن پاره ای از تعصبات شهری در میان مسلمانان شد که این عنصر همانند تعصب قبیله ای و نسبی, توانست پدیده جعل را به خوبی در خدمت خود گیرد و علاوه بر بیان روایاتی در فضایل شهرها از زبان پیامبر اکرم(ص), به جعل حوادث تاریخی در مورد آن ها نیز بپردازد; همچنان که با ظهور شخصیت های مهم فقهی و کلامی, و هواداری شدید گروه های مختلف مسلمانان از آن ها, استخدام این پدیده در دستور کار قرار گرفت

آنچه در این میان به رشد روزافزون این پدیده شتاب می بخشید, سایه سنگین نهی رسمی خلیفه دوم از تدوین حدیث بود که تا پایان قرن اول هجری بر سر جامعه اسلامی گسترانیده شده بود. سرانجام کار به جایی رسید که مورخان و محدثان هوشمند که در پی کسب حقیقت تاریخ اسلام و روایات نبوی بودند, تحمل نیاوردند و به فکر چاره افتادند و برای علاج این مشکل در اولین گام, مسإله اسناد را پدید آوردند; بدین ترتیب که هر گزارشگر سیره و سنت پیامبر اکرم(ص) باید گزارش خود را مستند به کسی کند که بی واسطه از او شنیده است تا آن که سلسله سند به شاهد عینی ماجرا منتهی شود.



این راه علاج توانست تا حدی از فعالیت جاعلان بکاهد,(۲) اما مشکل دیگر آن بود که بعضی از این جاعلان در جامعه اسلامی به عنوان استادان فن شناخته شده و افراد بی اطلاع از دروغگو بودن آن ها, روایات و گزارش های آنان را با ذکر سلسله سند در جامعه انتشار می دادند, و با گذر زمان و پدید آمدن نسل های دیگر, احوال آنان برای محدثان و مورخان ناشناخته می ماند. از این جا بود که گام بعدی برای جلوگیری از انتشار گزارش های دروغین برداشته شد, و آن پدید آوردن علمی با عنوان ((علم رجال)) بود که در آن احوال و صفات راویان و گزارش گران از جهاتی همچون راستگویی, قدرت ثبت و ضبط و… بررسی می شد.

اما هنوز مشکل از جهت دیگر وجود داشت و آن این که: در موارد فراوانی, هرچند همه افراد سلسله سند مورد اطمینان بودند, اما نظم و پیوستگی زمانی و مکانی میان آن ها مورد تردید بود

به این ترتیب که با نقادی سلسله سند و روایات, این نتیجه به دست می آمد که امکان نقل بی واسطه یک راوی از راوی بعدی از نظر زمانی یا مکانی وجود ندارد; مثل آن که راوی اول در زمان حیات علمی راوی دوم که به عنوان استاد او در سلسله سند مطرح شده, به دنیا نیامده و یا کودکی بیش نبوده است; و یا آن که, آن دو در دو شهر مختلف می زیسته اند و هیچ گاه یکدیگر را ملاقات نکرده بودند.

از این جا بود که نیاز به ایجاد رشته ای دیگر احساس شد که در آن ضمن بیان تاریخ تولد و مرگ راویان, و یا حداقل تعیین زمان حیات علمی آنان, و نیز مشخص کردن سرزمینی که در آن به تعلیم و تعلم اشتغال داشته اند, آن ها را دسته بندی نموده و تشخیص امکان برقراری رابطه شاگردی و استادی را در سلسله سند فراهم آورد.

این رشته که به نام ((طبقات)) شناخته می شود, در حقیقت حلقه مکمل زنجیره ((اسناد)) و ((رجال)) بود که بدون آن, فایده آن دو به طور کامل به دست نمی آمد.   روشن است که بستر پیدایش, و یا لااقل بستر رشد این رشته, سیره و سنت نبوی بود که دانشمندان اسلامی را در قرون اولیه واداشت تا با هدف حفظ احادیث نبوی و جلوگیری از تحریف و جعل, به ایجاد و تکمیل آن بپردازند; هرچند بعدها صاحبان علوم دیگر همانند کلام, فقه, طب و… و البته نه با نظم و انضباط طبقات نگاری محدثین, به روش های گوناگون در علوم خود از آن بهره گرفته و مطالبی را به رشته تحریر در آوردند.

تعریف طبقات

ریشه  واژه طبقات، یعنی «طبق »، در لغت به معنای چیزی است که چیز دیگر را کاملا می پوشاند، چنان که در تعریف آن چنین آمده است: «الطبق غطاء کل شی »

این واژه در قرآن نیز به همین معنا به کار رفته است، چنان که می فرماید: «الذی خلق سبع سماوات طباقا»

کاربرد این کلمه در طبقات و مراتب اجتماعی افراد نیز هماهنگ با معنای لغوی آن می باشد، زیرا طبقه بالاتر در حقیقت نوعی پوشش (به واسطه تفوق) نسبت به طبقه پایین تر دارد، چنان که حضرت علی(ع) همین معنا را در خطاب خود به مالک اشتر به کار برده است:

و در ادامه آن، حضرت(ع) به بیان بعضی از این طبقات اجتماعی همانند سپاهیان، قضات، کاتبان، بازرگانان، اهل ذمه و طبقه مسکینان می پردازد.

هم چنین، کاربرد این واژه در مورد نسل های اصناف مختلف، همچون حاکمان و سلسله های حکومت گر و نیز دانشمندان رشته های مختلف علوم، نیز نوعی هماهنگی با معنای لغوی آن دارد، زیرا نسل متقدم به علت تقدم زمانی خود، در حقیقت نوعی برتری نسبت به نسل متاخر دارد که می توان با مسامحه آن را نوعی پوشش فرض نمود.

آن چه از بررسی این واژه به دست می آید آن است که «طبقه » در لغت به معنای گروه شبیه به هم به کار نرفته است، و از این جا به اشتباه ابن الصلاح، که مورد تبعیت دیگران نیز قرار گرفته، پی می بریم که در تعریف لغوی طبقه چنین می گوید:  «الطبقه فی اللغة عبارة عن القوم المتشابهین »  . و اما آن چه درباره معنای اصطلاحی این کلمه می توان گفت آن است که: گرچه قهرمانان اولیه این رشته، اشخاصی همچون هیثم بن عدی ( ۲۰۷هـ)، واقدی ( ۲۰۷هـ)، محمدبن سعد ( ۲۳۰هـ) و خلیفه بن خیاط (۲۴۰هـ) بوده اند که شخصیت تاریخی آن ها بر شخصیت حدیثی شان غلبه دارد، و نیز گرچه صاحب نظران علوم دیگر همانند کلام، فقه، طب، تفسیر، نحو… کتبی با عنوان طبقات در حرفه خود به رشته تحریر در آورده اند، اما این حدیث شناسان بودند که از غفلت دانشمندان دیگر علوم برای ارائه تعریفی از این کلمه، استفاده کرده و آن را اصطلاحی خاص برای علم حدیث قرار داده و در تعریف آن چنین بیان کردند:

«الطبقة قوم تقاربوا فی السن و الاسناد اوفی الاسناد فقط »;

منظور از نزدیکی در اسناد، آن است که استادان روایی آن ها، ولو به صورت تقریبی، در یک زمان می زیسته اند.

این تعریف از سوی حدیث شناسان شیعه نیز مورد قبول قرار گرفت، چنان که شهید ثانی(ره) در تعریف این کلمه چنین می فرماید:

«الطبقة فی الاصطلاح عبارة عن جماعة اشترکوا فی السن و لقاء المشایخ ثم بعد هم طبقة اخری و هکذا».

دیگر حدیث شناسان شیعه نیز مشابه این تعریف را ارائه کرده اند. آن چه در این تعریف باید مورد توجه قرار گیرد، کاربرد توام اشتراک در سن و اشتراک در اسناد (لقاء المشایخ) است، که این نشانگر آن است که هیچ یک از این دو قید نمی تواند به تنهایی ملاک تعریف قرار گیرد، زیرا گرچه معمولا راویان یک طبقه دارای سنین نزدیک به هم می باشند، اما موارد بسیاری یافت می شود که راویانی به علت اشتغال به تحصیل زود هنگام یا دیر هنگام، تفاوت چشم گیری با هم شاگردان خود دارند، درحالی که از نظر مشایخ و استادان با هم در یک طبقه قرار می گیرند.

نقد و بررسي طبقات ابن سعد + تاریخچه

فوايد و اشكالات طبقات نگاري

فوايد

فواید طبقات نگاری را می توان در دو بخش تاریخی و حدیث شناسی  مورد بررسي قرار داد

در بخش تاریخی, کتب طبقات نگاری در رشته های مختلف علوم مورد توجه قرار می گیرند, اما در بخش حدیث شناسی تنها کتب طبقات نگاری محدثان بررسی می شود

فواید بخش تاریخی می تواند به سه قسمت دنیای اسلام, شهرها و کشورهای خاص و نیز رشته های مختلف علوم تقسیم شود. بررسی مجموع کتب طبقات نگاری در رشته های مختلف می تواند ما را از وضعیت علم و تمدن در دنیای اسلام در زمان های مختلف آگاه نموده و سیر صعودی یا نزولی آن را برای ما مشخص کند; کاری که از کتب تراجم صرف و یا تاریخ سیاسی برنمی آید; زیرا بررسی گروهی و طبقاتی دانشمندان علوم مختلف به صورت یک جا در آن کتب مشاهده نمی شود

هم چنین, به گفته بعضی از معاصران, بررسی وضعیت اخلاقی دانشمندان از دیگر فواید این قسمت می باشد; زیرا فی المثل, با مطالعه اخلاق و رفتار طبقه ای مانند صحابه و مقایسه آن با طبقه تابعین, فضایل اخلاقی چون زهد, صداقت و…

را در طبقه اول بیشتر مشاهده می کنیم. همین طور, با نسبت سنجی طبقه تابعین با طبقات بعدی, این صفات را در تابعین بارزتر می بینیم, و از این جا می توانیم به استنتاجی کلی همچون نسبت معکوس گسترش اسلام با اخلاق در قرون اولیه اسلامی دست یابیم

که بررسی علل این تناسب معکوس می تواند تحلیل گر تاریخی را در به دست آوردن اوضاع اجتماعی هر دوره و نیز تبیین روابط بین جریانات مختلف تاریخ همچون رابطه فتوحات و اخلاق در جامعه اسلامی یاری نماید.

بررسی طبقات نگاریهای محلی و نیز طبقات نگاریهای عمومی همانند طبقات ابن سعد که در کتاب خود به بررسی طبقات مختلف دانشمندان در شهرها و کشورها پرداخته اند, می تواند ما را از کیفیت گسترش علم و اخلاق در نقاط مختلف دنیای اسلام آگاه نموده و توجه دانشمندان آن شهرها به علوم متفاوت در ادوار مختلف را برای ما بیان نماید

در بخش حدیث شناسی, فواید طبقات نگاری باید به دو قسمت فواید عام و فواید خاص تقسیم نماییم.

مراد از فواید عام فوایدی است که طبق همه مبانی و مذاهب بر طبقات نگاری مرتب  می شود. و فواید خاص فوایدی است که تنها طبق بعضی از مبانی یا مذاهب جریان می یابد

فواید طبقات نگاری در سه چیز خلاصه می شود

-جلوگیری از اشتباه در اسامی یکسان

-امکان دستیابی به موارد تدلیس ( تدلیس را به معنای نقل حدیث یک راوی از راوی دیگر)

کمک به تشخیص مصادیق عنعنه

ملاك هاي تعيين طبقه  در کتاب طبقات ابن سعد

طبقات نگاران مختلف برای تعیین طبقه, بر ملاک های یکسان, اتفاق نظر ندارند و در تعیین ملاک راه های مختلفی را پیموده اند. محمدبن سعد کاتب واقدی(۲۳۰-۱۶۸هـ) در چینش کتاب طبقات خود پنج ملاک جنسیت, زمان, شرف, جغرافیا و علوالروایه و الاسناد را مد نظر قرار می دهد. او در آغاز بر اساس ملاک جنسیت, راویان مرد را از راویان زن جدا می کند و در کتاب هشت جلدی خود پس از جلد اول و بخشی از جلد دوم که به پیامبر(ص) اختصاص دارد, شش جلد دیگر را به مردان و جلد هشتم را به زنان اختصاص می دهد.

تإثیر ملاک زمان را می توانیم در تقسیم بندی راویان به صحابه و تابعین مشاهده نمائیم. هم چنین, در زیرطبقه های این دو طبقه نیز در مواردی به تإثیر این ملاک برخورد می نماییم; به عنوان مثال, وی طبقه پنجم صحابه را کسانی قرار داده که در هنگام وفات پیامبر اکرم(ص) از سن کمی برخوردار بوده اند.

منظور از ملاک شرف, فضیلت های راویان و نسب آن ها می باشد که بیشترین تإثیر این ملاک را در تقسیم بندی طبقه صحابه به پنج طبقه کوچک تر می بینیم; بدین گونه که در طبقه اول اصحابی را قرار داده که در جنگ بدر شرکت داشتند, و در هنگام ذکر نام آن ها شرافت در نسب را رعایت کرده است, بدین ترتیب که در آغاز به ذکر بنی هاشم و موالی آن ها و سپس بنی عبدشمس و… می پردازد

و در طبقه دوم مسلمانان با سابقه ای را قرار می دهد که به عللی همچون هجرت به حبشه نتوانستند در جنگ بدر شرکت کنند, اما در جنگ احد و جنگ های پس از آن تا جنگ خندق شرکت داشتند. در طبقه سوم شرکت کنندگان در جنگ خندق و جنگ های پس از آن تا فتح مکه را قرار می دهد. و طبقه چهارم را کسانی می داند که در فتح مکه و پس از آن مسلمان شدند و بالاخره, در طبقه پنجم کسانی را قرار می دهد که هنگام وفات پیامبر اکرم(ص) سن کمی داشتند.

ملاک جغرافیایی را در آغاز طبقه تابعین مشاهده می کنیم که ابن اسعد ابتدا آن ها را بر اساس شهرهای محل سکونتشان تقسیم بندی می کند و در این راستا به ترتیب راویان شهرهای مدینه, مکه, طائف, یمن, یمامه, بحرین در شبه جزیره عربستان و سپس راویان شهرهای کوفه, بصره, واسط, مدائن, بغداد در عراق و آن گاه راویان شهرهای خراسان, ری, همدان, قم در مشرق و بعد از آن راویان شهرهای شام و جزیره, مصر, افریقیه و اندلس در مغرب را ذکر می کند.

و اما پنجمین ملاک, یعنی ((علو الروایه و الاسناد)), را می توانیم به خوبی در ترتیب ذکر راویان تابعین هر شهر مشاهده نماییم; بدین ترتیب که مثلا هنگام ذکر تابعین شهر مدینه, راویانی که از ابوبکر و عمر روایت نقل کرده اند را بر ناقلان از عثمان و حضرت علی(ع) مقدم می دارد, و راویان از صحابه کوچکی همچون اسامه بن زید و عبدالله بن عمر را در طبقه دوم تابعین شهر مدینه قرار می دهد, همین طور, راویان از بزرگان تابعین را بر راویان از تابعین کوچک مقدم می دارد

خلیفه بن خیاط (۲۴۰هـ) نیز در نگارش طبقات, از ملاک هایی چون زمان, نسب و جغرافیا استفاده می کند که البته در به کارگیری آن ها اختلاف نظرهایی با ابن سعد دارد پس از او, ابن حبان بستی (۳۵۴هـ) در کتاب مشاهیر علمإ الامصار از دو ملاک زمان و جغرافیا بهره گرفت. اما طبقات نگاران بعدی جز به ملاک زمان, به ملاک های دیگر کمتر توجه  كردند ،

, زیرا نکته اصلی مورد توجه آن ها و بخصوص محدثینشان, رابطه استادی و شاگردی بین طبقات مختلف بود که به نظر آن ها تنها با ملاک زمان و تعیین سال وفات آن ها امکان پذیر بود و ملاک هایی چون نسب و جغرافیا در این جهت کارآیی نداشت.

مقارن  قرن سوم  هجری  ، محدثان   و مورخان بزرگی  در عرصه   نگارش   تاریخ اسلام  به ظهور  رسیدند  . یکی از  مورخان   و محدثان  بزرگ اهل سنت  که در آغاز  قرن سوم  هجری موفق  شد یک دوره کامل  از شرح حال  پیامبر (ص) ، صحابه  ، تابعین   و روات  حدیث  را تا دوران  خود  بنگارد  ابن سعد است . کتاب الطبقات   وی به سبب  پرداختن به  جزئیات  زندگی  افراد   و توجه به   ابعاد  فرهنگی   و اجتماعی  اسلام ،  یک دوره  تاریخ سیاسی و اجتماعی  مذهبی  اسلام را   تا آغاز  قرن سوم   شامل می شود

نقد و بررسي طبقات ابن سعد + تاریخچه

معرفي  مولف  كتاب

محمد بن سعد بن منيع  كه داري   كنيه  ابوعبدالله  و بيشتر  معروف  به ابن سعد  و كاتب   واقدي است  ، به گفته  بسياري  از  تذكره نويسان  به سال ۱۶۸ هجري  ، برابر  ۷۵۴ ميلادي  در شهر بصره  ديده به  جهان گشود  ، و به روز  يكشنبه  چهارم  جمادي الاخره  ۲۳۰ هجري برابر  شانزدهم  فوريه ۸۴۵  ميلادي   در سن شصت  و دو سالگي در شهر بغداد  ديده از جهان  فرو بسته  و در گورستان  دروازه  شام  به   خاك سپرده   شده است . به گفته  مرحوم  حاج شيخ عباس قمي  كه خود  محدثي  خبير است  ، محمد  بن سعد  بيشتر به ابن سعد  مشهور است  و نزد محدثان اين   شهرت به او اختصاص دارد .  منيع  كه پدر بزرگ  ابن سعد  است  از بردگان  آزاد  كرده حسين  بن عبدالله  بن عبيد الله  بن عباس  در گذشته  به سال  ۱۴۰ يا ۱۴۱ بوده است  و از وابستگان   او شمرده  مي شده است  ،  و بدين سبب ابن سعد  به هاشمي  هم معروف است  و اين لقب  در بسياري از  منابع به صورت (مولي بني هاشم ) براي  او آمده است .

برخي  او را منسوب  به قبيله  بني زهره  دانسته اند  و به   او لقب زهري  (به سكون ه )  داده اند  كه سمعاني  و ابن خلكان  از آن جمله اند ،  احسان  عباس  هم در مقدمه  خود  بر طبقات  چاپ بيروت   از  آن دو پيروي كرده  است . گروهي  از تذكره نويسان  اين نسبت  را صحيح  ندانسته اند ، خاور شناسان هم در اين باره  اختلاف  نظر  دارند  ، بروكلمن  او را زهري  مي داند  و فوك  اين نسبت  را صحيح  نمي داند . از زندگي ابن سعد  آگهي چنداني  در دست نيست  ، در بيشتر  كتابها  چند سطرحي  درباره ارزش  و اهميت  كتاب طبقات   نوشته شده است ، خطيب  بغدادي  و ابن خلكان  و ابن  حجر   كه درباره  ابن سعد  بيش از ديگران  سخن گفته اند  و برخي از استادان  و شاگردان  و راويان  او   را بر شمرده اند  ، بيش از يك صفحه  ننوشته اند .  محمد بن سعد  به شيوه آن  روزگار  به هنگام جواني  براي درك محضر  استادان  بزرگ حديث  به كوفه  و مدنيه سفر   كرد  و خود مي گويد  كه به سال  ۱۸۹ برخي از استادان  را در مدينه  ملاقات  و از درس  آنان  خوشه چيني  كرده است ،  سرانجام به هنگامي كه حدود سي سال داشته است در بغداد   به شاگردي و  همنشيني  محمد بن عمر  واقدي  پرداخته  و چندان    به او اختصاص  يافته است  كه به كاتب واقدي  و به گفته سمعاني  به غلام واقدي معروف شده است . با   در نظر گرفتن اين موضوع  كه سفر واقدي  به عراق  به سال  ۱۸۰ هجري  و مرگ او  به سال ۲۰۷  بوده است . و با توجه  به مدت طولاني  شاگردي  و همنشيني  ابن سعد با واقدي  ، چنين به نظر مي رسد  كه بايد ابن سعد  حدود  سال ۱۹۵ به او پيوسته  باشد . ابن سعد نخستين  كس از چهار  كسي است  كه تمام  آثار   و كتاب    هاي واقدي  پيش  آنان بوده است . در سال ۲۱۸ هجري  كه داستان محنت  و گرفتاري مسلمانان  درباره قديم  يا حادث  بودن  قرآن فراگير شد و مامون  به چند  جهت  آن را دامن  مي زد ، محمد بن سعد پنجاه  ساله  بود  و از دانشمندان  و محدثان  بسيار برجسته  شمرده  مي شد  ، طبري  در گزارش  اخبار سال دويست  و هجده ، نامه  اي را  از مامون  به  اسحاق  بن ابراهيم  مصعبي  سالار  شرطه  بغداد  كه جانشين  مامون  هم در آن شهر بوده  ، آورده است  كه مامون  فرمان  داده است   هفت دانشمند  و محدث  را براي  گفتگو  و آزمون  آنان  درباره مخلوق  بودن  قرآن به حضور  او بفرستد   كه نخستين  کس  محمد بن سعد  است  و اين  نشاني  از  ارزش علمي  و اجتماعي   و نفوذ  سخن   او ميان  عموم مردم است  . محمد  بن سعد در حضور مامون  اقرار  به مخلوق  بودن قرآن كرد  و خود  را با معتزله  هماهنگ  نشان داد.

فشار اجتماعي  سالهاي آخر  حكومت مامون  كه همچنان  و گاه  با سخت گيري  بيشتر در  دوره  حكومت  معتصم  و واثق  و متوكل (سالهاي ۲۴۷-۲۱۵)ادامه داشت  و به اصطلاح  دوره  محنت شمرده مي شد  و كوشش  عباسيان  در بزرگ  كردن  عباس  و پسرش  و  اينكه  او از همگان  به حضرت ختمي  مرتبت  صلي الله  عليه  و آله  نزديك تر   و ارث  بر حق بوده است  ، آزادي قلم  و گفتار  را از محمد  بن سعد و ديگران  باز گرفته  بود  و نمي توانستند  آنچه  را به حقيقت  مي دانند  بنويسند  و بازگو كنند  ، به عنوان مثال  گروهي از مورخان   موضوع اسير  شدن   عباس در  جنگ بدر  و همراهي او با مشركان   و چانه  زدنهايي  او  را درباره  پرداخت فديه  آزادي خود  به تفصيل  آورده اند  و حال آنكه محمد بن سعد  در گزارشي كه از جنگ  بدر داده  است هيچ گونه  اشاره يي  به اين موضوع ندارد.

درباره تاريخ مرگ  محمد بن سعد  ، بايد  اين نكته  گفته شود  كه برخي از نويسندگان  ، سال مرگ  او را بر خلاف  مشهور  كه سال ۲۳۰ هجري  است نوشته اند   كه  نمي تواند  درست  باشد  صفدي در  الوافي  بالوفيات  مرگ  ابن سعد  را به روز يكشنبه  چهارم  جمادي الاخره  سال ۲۲۲ هجري نوشته و افزوده  است  كه در  اين باره   اختلاف نظر  است  . ابن ابي حاتم  رازي  در الجرح  و التعديل   سال ۲۳۶ هجري  را سال مرگ  او  دانسته است . روايت صفدي  به هيچ  روي درست نيست  ، زيرا  محمد بن سعد  در طبقات   ضمن شرح  حال  عبدالجبار  بن سعيد نوشته  است كه  به سال ۲۲۹ هجري در مدينه   در گذشته است .  روايت  رازي  هم چون  با اعداد  نوشته شده  است نمي تواند  مورد اعتماد باشد  . از  سوي ديگر  در جلد هفتم  نسخه يي  از طبقات  كه براي نخستين  بار به همت  حسين بن فهم  شاگرد  برجسته  ابن سعد  فراهم آمده است  ،  ضمن  چند  سطري  كه درباره  زندگي  و آثار  محمد بن سعد  نوشته شده است چنين مي خوانيم :

«محمد بن  سعد صاحب   واقدي   وابسته   حسين  بن عبدلله  بن عبيدالله  بن عباس  بن عبدالمطلب  هاشمي است ، به روز يكشنبه  چهارم جمادي   الاخره  سال دويست  و سي   در بغداد در گذشت    و در گورستان  دروازه  شام به خاك  سپرده شد  و به هنگام  مرگ شصت  و دو ساله  بود  ، او  همان كسي است  كه اين طبقات  را استخراج     و تاليف كرده است  و آن  را از او  روايت كرده  اند ، او مردي  بسيار داشنمند   و در  حديث    و روايت پر مايه بود   و كتاب هاي بسياري  در حديث و  فقه  و غريب  الحديث   و جز آن داشت »

بنابراين  نبايد  گفته هاي  ديگري  را كه با اين  گفته مغايرت  داشته باشد  پذيرفت . ابن نديم  هم در الفهرست  ضمن  شرح حال  واقدي  و شاگردان  و ياران او   تاريخ  مرگ  محمد بن سعد  را بدون آوردن  روز و ماه  همان  سال  ۲۳۰ نوشته است . خطيب بغدادي  هم  همان  روايت  حسين بن فهم  را نقل كرده  است  . يادآوري  اين نكته هم  لازم است  كه محمد بن سعد  مولف  طبقات را نبايد  با همنام و تقريبا  معاصر  او  محمد بن سعد عوفي  اشتباه كرد  ، محمد بن سعد  عوفي  هم از محدثان  نامور است  و طبري  مكرر  از او  روايت نقل كرد است .

آثار و كتاب هاي ابن سعد

گزيده ترين   اثر ابن سعد  كتاب طبقات  اوست  كه ناموري  او به سبب آن  است و درباره  آن به تفصيل  سخن خواهم گرفت  . ابن نديم  در الفهرست  فزون بر كتاب  طبقات ،   كتاب هاي زير  را هم به او نسبت  داده است :

كتاب  اخبار النبي (ص) ، كتاب  طبقات الصغير  ، كتاب  الحيل . هر چند  نمي توان  به صورت قطعي  اظهار  نظر كرد  ولي چنين  به نظر  مي رسد  كه كتاب  اخبار النبي  همان  بخش  سيره است . كه در  چاپ هاي  ليدن و بيروت  شامل دو جلد است . از كتاب  طبقات الصغير  نسخه يي در   موزه  باستان شناسي  استانبول   موجود است  . نام  كتاب  الحيل  هم چندان درست به نظر  نمي رسد  شايد  كتاب الخيل   باشد  با توجه به اين موضوع  كه درباره  اسب و نژادهاي  آن در آن روزگار  تاليف  مي كرده اند  ، يا  كتاب الجمل  ؟ درست تر باشد  پيش از  اين ملاحظه  كرديد  كه حسين بن  فهم گفت  ابن سعد  را در  فقه  و غريب  الحديث  هم آثار بوده   است، كه  ابن خلكان  هم  آن را نقل كرده است . آثار  ديگري  با  نام هاي  الزخرف  القصري في ترجمه ابي الحسن  البصري  ، و القصيده  الحلوانيه  في افتخار  القحطانيين  علي العدنانيين و فوائد الاعراب  كه در ۱۴ صفحه  در استانبول  چاپ شده است  به او نسبت داده  شده است كه درستي  آن مورد  ترديد است .

شرح طبقات ابن سعد (معروف ترين اثر ابن سعد )

ناموري و ارزش  محمد بن سعد   در پناه  تاليف  كتاب طبقات اوست  كه خوشبختانه  بخش عمده آن از دستبرد  روزگار محفوظ  مانده  و به دست  ما رسيده است  . اگر چه  محمد بن سعد  نخستين  كس نيست  كه به انديشه   فراهم  آوردن طبقات  افتاده باشد  ولي كتاب  او نه تنها  تا هنگامي  كه    فراهم آمده است  كه پس از آن   و تا  اين روزگار  هم مهم تر و مفصل تر  از ديگر   كتاب هاي طبقات است  . گفته  شده است ، واصل  بن عطا ء در گذشته با سال  ۱۳۱  هجري يعني  صد سال  پيش از مرگ  محمد بن سعد  نخستين  كتاب طبقات  را با  نام طبقات  اهل العلم  و الجهل  فراهم آورده است  ،  و با مراجعه  به فهرست  هاي   كتاب الفهرست  ابن نديم  مي بينيم  پانزده  كتاب با  نام طبقات  معرفي شده است  . فراهم آوردن   و نگارش   كتاب هاي   با نام طبقات   در روزگاران  بعد بر اي   رشته هاي  گوناگون  علوم  و  مذهبي  هاي اسلامي  ادامه يافته  است كه با مراجعه  به منابع  كتاب شناسي  مي توان از آن آگاه  شد .

طبقات ابن سعد  داري ويژگي هاي   است  كه آن را از ديگر  كتاب هاي  طبقات برجسته و ارزشمند  تر  ساخته  است  و به عنوان مثال  قابل مقايسه  با كتاب  طبقات  ابو عمر و  خليفه  بن خياط  در گذشته  به سال  ۲۴۰ هجري  نيست  ، طبقات  خليفه  بن خياط  به سال  ۱۹۶۶ ميلادي  در دو جلد  به همت  سهيل  زكار  چاپ شده است   و در آن  نام و گاهي  شرح حال ۳۳۷۵ شخص از اصحاب  و تابعين آمده است  . در  كتاب هاي طبقات  ، تنظيم  شرح حال  و آثار كساني  كه وجه  اشتراك  زماني و مكاني  داشته اند   مورد نظر بوده است و اشخاصي  را كه  به روزگاري معين  از استادان  مشخصي دانش  اندوخته اند   يك طبقه   مي دانند   و شايد  معادل كلمه  دوره باشد .

واژه  طبقه   و طبقات در  قرآن مجيد  نيامده است ، ولي  واژه طباق  در دو آيه  به كار رفته  و هر دو  مورد  براي بيان  طبقه طبقه بودن  آسمان هاست  ، يكي   آيه ۳  سوره  شصت  و هفتم  – ملك –  و ديگري  آيه  ۱۵  سوره  هفتاد و يكم – نوح –  و شايد  واژه طبقات  برگرفته از  همين  واژه و  اقتباس   شده از  همين دو آيه باشد. گاهي  در قرآن  بدون به كار گيري  واژه طبقات  ، مسلمانان  از جهت  پيشي گرفتن  به مسلماني طبقه بندي شده اند  مانند آيه ۱۰۰ سوره نهم  توبه  كه خداوند مي فرمايد : « و پيشي گيرندگان  نخستين  از مهاجران  و انصار    و آنان كه پسنديده  از ايشان پيروي  كردند  ، خدواند  آز آنان  خشنود است  و ايشان از خدا » حضرت امير المومنين  علي عليه السلام  در عهدها و   نامه هاي   خود در نهج البلاغه   دو بار لفظ  طبقات را به كار برده اند . نخست در  عهد مالك  اشتر    كه در  آن فرموده است :

« و اعلم  ان  الرعيه  طبقات » كه شايد معادل  كلمه  اصناف  امروز باشد  ، دو ديگر در  نامه يي  خطاب   به معاويه  كه در آن چنين  آمده است  : « و ما للطلقاء و ابناء الطلقاء  و التمييز  بين المهاجرين  و الاولين  و ترتيب  درجاتهم  و تعريف  طبقاتهم» كه بيان كننده  فضل  تقدم  است  ، ابن ابي  الحديد  در اين دو مورد  شرح و توضيحي  نداده است .

ابن  منظور  در لسان العرب  مي گويد ،  و گفته شده است  طبقه  بيست  سال هجري  است  . احسان  عباس  هم در  مقدمه خود  بر طبقات  همين موضوع  را نقل  كرده است ، حاجي خليفه  با آنكه در كشف الظنون  غالب موضوعات  را در آغاز  مبحث  تعريف مي كند و،  درباره طبقات  هيچ  تعريف  و توضيحي نياورده است .

تهانوي  ، درباره   واژه طبقه   و طبقات  چنين گفته است  : طبقه به اشخاصي  كه شبيه  يك ديگرند   و وجوه  مشترك دارند  گفته مي شود   ، در  اصطلاح حديث به گروهي گفته  مي شود  كه از جهت  زمان و سن و سال و  برخورداري  از مشايخ  و استادان  مشترك  باشند . و ممكن است  يك راوي  در چند طبقه  قرار گيرد  ، آن  چنان  كه انس  بن مالك  از  يك سو  در طبقه  مهاجران  نخست  شمرده مي شود و از لحاظ طول عمر   و  درك طبقه بعد از  آنان  هم به  حساب مي آيد .

ويژگي هاي محتواي كتاب

تعداد بابها، فصلها و جلدهای کتاب

نویسنده، کتاب خود را در سه بخش و هشت جزء سامان داده است:

بخش نخست

این بخش به دو جزء اول کتاب اختصاص دارد که شامل تاریخ پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) است. نویسنده در این بخش بر کتاب استاد خود، محمد بن عمر واقدی، بسیار اعتماد کرده، البته از منابع دیگری هم استفاده کرده است. شایان ذکر است ابن‌سعد هر مطلبی را به همراه سند آن بیان می‌کند.

بخش دوم

ابن‌سعد در این بخش شرح حال صحابه رسول خدا (صلی الله علیه و آله) را آورده است. او صحابه را به پنج طبقه تقسیم کرده و در هر طبقه، اسامی و شرح حال اشخاص را بر اساس انساب تنظیم نموده است. این پنج طبقه به شرح زیر است:

طبقه اول: سابقین در اسلام و کسانی که در جنگ بدر حضور داشته‌اند. در این طبقه، بخشی به ذکر مهاجران بدر اختصاص یافته و از بنی‌هاشم آغاز شده‌ است. بخش دیگر انصار که از قبایل اوس و خزرج‌اند، معرفی شده‌اند. ابتدای این طبقه از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) آغاز می‌شود و به ترتیب، نزدیک‌ترین افراد از جهت نسبت به رسول خدا (صلی الله علیه و آله) معرفی می‌شوند. این روش در طبقاتِ دوم و سوم صحابه نیز جریان دارد

طبقه دوم: مهاجران و انصاری که در بدر حضور نداشته، اما در اسلام با سابقه‌‌اند. این گروه به حبشه هجرت کرده و در اُحد و دیگر جنگها حضور یافته‌اند. این طبقه نیز از صحابه بنی‌هاشم آغاز و به صحابه دیگر قبایل ختم می‌شود.

طبقه سوم: کسانی که پس از جنگ اُحد و پیش از فتح مکه مسلمان شده‌اند

جلد سوم و چهارم کتاب به معرفی این سه طبقه پرداخته است

طبقه چهارم: کسانی که در فتح مکه و پس از آن، مسلمان شده‌اند

این طبقه که یک جزء از مجلد چهارم کتاب است، نخست مفقود بود و پس از دست‌یابی به آن، به صورت جداگانه و در قالب تتمه کتاب نشر یافت

طبقه پنجم: کسانی که در زمان رحلت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله)، کم‌سن و نوجوان بوده‌اند، مانند «عبدالله بن زبیر» و «عبدالله بن عباس»، كه همراه رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نجنگیده و برخی از اینان مستقیماً از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) حدیثی نقل نكرده‌اند. دو طبقه اخير در کتاب ابن‌سعد، به صورت خاص ذکر نشده‌اند، اما در نظام طبقه‌بندیِ صحابه از دیدگاه ابن‌سعد، به این دو طبقه نیز باید توجه کرد.

بخش سوم

این بخش شامل طبقات مسلمانان پس از صحابه، یعنی تابعان و مسلمانان پس از آنها است. در این بخش شرح حال افراد به ترتیب شهرهای محل سکونت آنها يعنی مدینه، مکه، طائف، یمن، یمامه، بحرین، كوفه، بصره واسط، مداین، بغداد، خراسان، ری، همدان، قم، انبار، شام، جزیره،۱ عواصم،۲ ثغور،۳ مصر، ایله،۴ افریقیه و اندلس آمده است.

جزء پايانی کتاب نیز به زنان صحابی و تابعی اختصاص دارد. در این قسمت نخست زنان راوی از رسول خدا (صلی الله علیه و آله)، به ترتیب قبایل و نزدیک بودنشان به آن حضرت و سپس، زنان راوی از همسران پیامبر (صلی الله علیه و آله) و در پايان نیز زنان راوی از غیرپیامبر (صلی الله علیه و آله) ذکر شده‌اند.

تعداد عناوين موجود  در كتاب

در مجموع ۴۷۱۱ عنوان در متن ناتمام و ناقص كتاب الطبقات الكبیر آمده است و با توجه به بخش یافته‌شده که به ۳۳۳ عنوان می‌رسد، آمار کسانی که در این کتاب با عنوان خاص از آنان سخن به میان آمده، ۵۰۴۴ نفر است؛ اما با توجه به برخی تکرارها، تعداد واقعی افراد کمتر از این آمار است. شايان ذكر است؛ دلیل تکرار عناوین در کتاب آن است که هر نام، در هر بخش به دليلی ويژه ذکر شده است. به طور کلی خصوصیت یافتن افراد به جهات مختلف، مانند بدری بودن، نقیب بودن، سکونت در چند جا و یا سکونت در شهری خاص، در تکرار عناوین مؤثر است. در این‌گونه موارد، شرح ‌حال در مناسب‌ترین مکان ذکر شده و همواره در نخستین مورد نیامده است. همچنین شرح حال برخی از راویانی كه به مصر مهاجرت كرده‌اند، نیز تكرار شده است؛ اما چون ابن‌سعد این موارد را به دقت رعایت کرده است مراعات این تكرار‌ها بسیار اندک است که شرح حال طولانی برخی از آنها در یک مكان و ‌شرح حال مختصر آنها نیز، ذیل سرزمین‌ دیگری بیان شده است

سبك نويسنده طبقات

نخستین   موضوع در باب ابن سعد  مشخص کردن این  مطلب است  که وی  در  عداد   کدام  یک از دسته های  محدثان ، اخباری ها  و یا  مورخان  جای می گیرد . گرچه  ابن سعد  در کتاب  الفهرست  در شمار  اخباریان  دانسته شده است  ،  با  توجه  به  روش  تاریخ نگاری  وی که مبتنی  بر ذکر اسناد  است   او را  محدث  هممی  توان شمرد ، چنان  که فوک  وی را محدث  دانسته است  . کایتانی  هم نقش  وی  را در تحول  اسناد  حدیث متذکر شده  است .   او در علم حدیث به مقام حافظ رسیده  بود. وی از  هر دو گروه  روایات  اخباری  ها   و محدثان  بهره  برده    و با تلفیق   و تنقیح  آنها  کتاب خود  را در قالب  یک اثر تاریخی  عرضه کرده است . بنابراین وی  را باید  یک محدث  – مورخ  بر شمرد  با این  حال  علاقه او  به حدیث    و عقاید  محدثان  کاملا  در کتاب  پیداست  وی این کتاب  را برای  شناخت  احوال  روات  حدیث به رشته تحریر  در آورد  ، از همین   رو اصحاب  حدیث  عمدتا  وی را بر خلاف  استادش واقدی  ، به  عنوان  یک راوی ثقه  ستوده اند .

روش‌شناسی کتاب

 شیوه تنظیم راویان

در اين كتاب، سه نظام «طبقات»، «انساب» و «شهرها» در تنظیم افراد دیده می‌شود که به توضیح آن می‌پردازیم

نخست اینکه: ابن‌سعد صحابه را بر اساس قبایل آنها طبقه‌بندی کرده است. او مردان صحابه را بر اساس سبقت افراد در اسلام و فضایلشان در پنج طبقه قرار داد. در هر یک از طبقات پنج‌گانه نیز چینش افراد بر پایه عناصر نسب و شرافت است در بخش زنان صحابه نیز، نسب و شرافت، سبقت در اسلام و فضایل آنها، در ترتیب اسامی مؤثر بوده‌ است..

دوم اینکه: ابن‌سعد در بخش تابعان، بر خلاف بخش پیشین، اسامی را بر اساس شهرهای محل سکونت راویان تنظیم کرده است. دلیل روی‌گردانی او از شیوه پیشین و روی آوردن به شیوه جغرافیایی، شناخت صحابه، تابعان و اتباع تابعان دانشمند و فقیه در هر شهر و شناخت مکان ملاقات و اطلاعاتی از این دست بوده است.

در بخش تابعان، هر شهر از یک تا هشت طبقه تنظیم شده و در پاره‌ای موارد، ضابطه طبقه‌بندی نیز تعیین شده است. برای نمونه طبقه اول، تابعیان مدینه، شامل راویان از امام علی (علیه السلام) و مانند آنها است و دیگر اشخاص نیز به همین ترتیب تنظیم شده‌اند.

میزان اعتبار آرای رجالی ابن‌سعد

عالمان اهل سنت بر اعتبار آرای محمد ‌بن ‌سعد اتفاق دارند و آرای رجالی او را پذیرفته‌اند. او نزد تمامی رجال‌شناسان اهل سنت، به جز یحیی بن معین، که او را تضعیف کرده، توثيق شده است. در مجموع، ابن‌سعد در نگاه ناقدان اهل سنت، فردی ثقه، صدوق، عادل و معتدل به شمار می‌رود. مقایسه آرای رجالی ابن‌سعد با دیگر پیشوایان رجال اهل سنت نشان می‌دهد که موارد اختلاف او با مشهور رجالیان کم است و این خود گواه پذیرفته بودن آرای او نزد اهل سنت است. تنها ابن‌حجر، ابن‌سعد را پیرو و مقلّد واقدی دانسته است. واقدی بر شیوه اهل مدینه با اهل عراق اختلاف نظر داشته است و ابن‌سعد در جرح و تعدیل به شیوه واقدی عمل کرده است. ابن‌حجر در این ‌باره می‌‌گويد: ابن‌سعد، هيچ هنری به خرج نداده، بلكه تنها سخنان استادش واقدی را ذكر کرده است. از طرفی، واقدی هم ضعيف است. در نتیجه ابن‌سعد هم تضعيف می‌‌شود. اما اهل سنت آرای ابن‌سعد را می‌‌پذيرند و به سخن ابن‌حجر اهميتی نمی‌‌دهند. ابن‌سعد برای مدت زیادی در روزگار پس از خود، از بارزترین شخصیتهای فكری نزد مورخان اهل سنت به شمارمی‌رفت. از ‌این رو، نویسندگان متأخر اهل سنت همچون ذهبی، سیُوطی و خطیب بغدادی بر کتابهای او تا حد زیادی اعتماد داشته و از آن استفاده كرده اند . ابن‌سعد در کتب شش‌گانه حدیثی اهل سنت روایت ندارد و تنها در سنن ابی‌داود از او نقل شده است

 

مبنای توثیق و تضعیف راویان

ابن‌سعد در الطبقات، به نقد راویان نیز پرداخته است. او با استفاده از مراتب مختلف الفاظ جرح و تعدیل، میزان اعتماد به راوی را تعیین کرده است. رجال‌شناسان، ابن‌سعد را در نقد راویان معتدل دانسته‌اند، هرچند گاه در جرح کمی سخت‌گیرانه (مُتِشدّد) عمل می‌کند.

 

مصادر کتاب

ابن‌سعد حدود شصت استاد داشت که از آنها حدیث نقل می‌کرد. مهم‌ترین استادان او که در کتاب طبقات از آنها حدیث نقل کرده «محمد بن عمر واقدی» و «هشام بن سائب کلبی» هستند، که هر دو در زمره ضعفا شمرده شده‌اند.۴ حتی برخی، یک چهارم کتاب را از آنِ واقدی دانسته‌اند، اما با توجه به زیادی استادان ابن‌سعد، این نسبت درست به نظر نمی‌رسد و نمی‌توان تمامی نقلهای او را به چند استاد ضعیف او منحصر دانست. با این بیان روشن می‌شود داوری ابن‌ندیم درباره کتاب ابن‌سعد، که بر این باور است ابن‌سعد تنها تصنیفات واقدی را گرد آورده،دور از انصاف است.

تألیفهای پیرامون کتاب

۱ـ فهرس الأعلام المترجمین في الطبقات الکبری لابن‌سعد، نوشته محمد علی ادلبی با مقدمه محمد عوامه در یک جلد از سوی

مؤسسة ‌الرساله در بیروت به سال ۱۴۰۶  هجري چاپ شده است .

۲ـ المنتقي من کتاب الطبقات نوشته ابو‌عروبه حسین بن محمد بن ابی‌معشر حرانی با تصحیح ابراهیم صالح در یک جلد از سوی دار البشائر در بیروت به سال ۱۳۷۳ هجری چاپ شده است

 

شاگردان

با  وجود  استادان فراوان  ابن سعد ، منابع  تاريخي  تعداد  اندكي  از شاگردان  او را  نام برده اند . اين افراد  عبارت اند از  :  احمد بن يحيي بن خالد  بلاذري (۲۷۹ هـ) ، ابوبكر    بن ابي دنيا  (۲۸۱ هـ)  ، حارث بن  ابي اسامه  (۲۸۲ ه) حسين بن محمد  بن عبدالرحمان  بن فهم  بغدادي  ( ۲۸۹ هـ)

روش تالیف

روش مولف در تالیف طبقات «حدیثی» بوده و حتی جزیی‌ترین مطالب را با نقل سند ذکر کرده است. هر طبقه از این کتاب تقریباً یک دوره بیست ساله را در بر می‌گیرد

منابع کتاب

وى در این کتاب از روایات استاد خود واقدی  و کتاب مشهور او  المغازی  و دیگر آثار از دست رفته او، همچنین کتب  محدثان و مورخانى چون کلبى، هیثم بن عدى و مداینى بهره گرفته است. گفته مى‌شود هشتاد درصد از نقل‌هاى دو جزء نخست کتاب طبقات به نقل از واقدى است

 

نقد و بررسي طبقات ابن سعد + تاریخچه

 

چاپ هاي كتاب  

همان گونه  كه پيش از اين اشاره شد  ، طبقات  مفصل ترين  كتابي است  كه درباره  اصحاب   و تابعان  تا دهه  سوم  قرن سوم هجري فراهم آمده   و  در دست است . تا آنجا  كه اين  بنده  مي داند  ، طبقات  ۵  بار تا كنون  چاپ   و منتشر  شده است .

۱-چاپ ادوارد سخو  و همكارانش  در ليدن  كه در  فاصله  سال هاي  ۱۳۲۲ تا ۱۳۴۷  ق چاپ شده است  ، اين چاپ در  ۹ جلد منتشر   شده است  و جلد  نهم آن  فهرست  اعلام  شخصي و جغرافياي  است ، با آنكه  هشت نسخه  خطي  در اختيار  داشته اند  ولي افتادگي هاي آن به  ويژه  در جلد پنجم  چشمگير است  ، آن چنان كه  ريتر و سترستين  مقاله  هاي در اين باره نوشته اند . دانشمندان  ديگري  كه در   اين چاپ  با سخو  همكاري كرده اند  عبارتند از ،  ميتوخ ، فريداك شوالي ، سترستين ، ژوليوس  ليپرت  ،  برونو مايسنر   و كارل  بروكلمن  ، خوشبختانه  بخش جا افتاده تابعان مدينه   در سال ۱۴۰۳ هجري  به همت  « زياد  محمد  منصور» در بيروت  منتشر شده است ، بخش  مربوط  به احوال  حضرت  امام حسن (ع)  و حضرت  امام حسين (ع) را استاد محترم  حضرت  آقاي  سيد عبدالعزيز  طباطبايي  در مجله

تراثنا   منتشر ساخته اند  شرح  حال حضرت  امام حسن  در ۷۱   صفحه  در   شماره ۱۱ ، سال  سوم  ، ربيع الثاني  ۱۴۰۸ هجري  و  شرح حال   حضرت امام  حسين  در شماره ۱۰  ، همان  سال و نيز    به صورت مستقل  در ۱۲۰ صفحه  در محرم ۱۴۱۵ منتشر  شده است . استاد محترم  احاديث  را از منابع  مختلف  استخراج كرده اند  و نمونه  ای  پسنديده  از چاپ  نسخه هاي  خطي فراهم  آورده اند  . در جلد پنجم  طبقات  شرح حال  هر دو  امام بزرگوار   بر همين  منوال  ترجمه و افزوده  خواهد شد . دخويه  هم در چند  مقاله  نظراتي  اصلاحي  درباره  اين چاپ اظهار  داشته است  ، با اين  همه ترديد نيست  كه فضل  تقدم  در چاپ و نشر  اين كتاب  ارزنده  براي ادوارد  سخو  و همكارانش  محفوظ است و كوشش آن در خور ستايش .

در اين چاپ شرح  حال  برخي  از راويان  آمده است كه تاريخ  مرگ آنان  پس از تاريخ  مرگ  محمد بن سعد است  و نشان  دهنده   اين است كه به  وسيله  برخي  از شاگردان  ابن سعد   تنظيم   و بر كتاب افزوده  شده است . از جمله شرح  حال شريح  بن يونس  مرو رودي  كه تاريخ در گذشت  او  هفت  روز  باقي مانده  از ربيع الاول  سال ۲۳۵ هجري است و اسماعيل  بن ابراهيم  بن بسام كه در بغداد  به روز  پنجم  محرم  ۲۳۶  در گذشته است  ،  و ابو معمر اسماعيل  بن ابراهيم  هروي  در  گذشته  جمادي  الا ولي  ۲۳۶ و ابراهيم  بن محمد  بن عرعره  در گذشته  به سال ۲۳۱ و محمد   بن حاتم  بن ميمون  مروزي در   گذشته  به روز  پنجشنبه  چهار روز  باقي مانده  از  ذي حجه  ۲۳۵  و شرح  حال مختصري  از خود  محمد بن سعد و ديگران  ، به احتمال  نزديك  به يقين  اين فزونيها را حسين بن فهم  در گذشته  به سال ۲۸۹  هجري  ، يا حارث  بن ابي اسامه   در  گذشته ۲۸۲ هجري  ، يا ابن  ابي  الدنيا  در گذشته  به سال ۲۸۱ هجري  بر آن افزوده اند .

۲-چاپ دوم به  سال ۱۳۵۸ هجري در مصر  به كوشش انجمن  نشر معارف  و فرهنگ اسلامي  ؛ با مقدمه اي از محمد   زاهد  كوثري  انجام پذيرفته است در اين  چاپ  آيات قران   با ذكر  شماره آيه و سوره استخراج  شده است  و در  حاشيه صفحات  كنار  هر يك  از احاديث  كلمه  حديث  چاپ   و در  مواردي  هم با چاپ  ليدن  مطابقه شده است .

۳-چاپ  دار الشعب  المصريه  ، به گفته  استاد محمد  عبدالقادر  عطا  به همان   صورت چاپ ليدن  است  و تعليقاتي  كه به زبان  آلماني  نوشته  شده است  به همت دكتر  عوني  عبدالرئوف   ترجمه  و بر آن  افزوده  شده و شمار ه آيه   و سوره آيات  نيز استخراج  شده است .

۴-چاپ  دكتر  احسان  عباس كه به همت  دار صادر  بيروت منتشر  شده  و در واقع  همان چاپ ادوارد  سخو است  كه بدون هيچ گونه   تعليق  و توضيح   و فقط با  مقدمه اي  در هفده  صفحه   به قلم  دكتر  احسان  عباس  منتشر شده  است  ،  اين چاپ در نه جلد  صورت گرفته است  كه يك  جلد آن  فهرست هاي كتب  و خالي از اشتباه نيست .

۵-چاپ محمد  عبدالقادر    عطا  كه به سال  ۱۴۱۰ قمري برابر با ۱۹۹۰ ميلادي  به همت  دار الكتب  العلميه  بيروت  منتشر  شده است ،  در اين  چاپ مقدمه  اي  در ۱۵ صفحه  به قلم   استاد  محمد  عبدالقادر  عطا  نوشته شده  است  كه شرح  حالي مختصري  از محمد بن سعد   و نام گروهي از مشايخ  و شاگردان  او  را در بر دارد  و سپس چاپ ليدن و ديگر  چاپ هاي  طبقات  را به اختصار  مورد بررسي قرار داده است .، خوشبختانه  ايشان  آن چنان  كه نوشته اند  به نسخه هاي  از طبقات   دست يافته اند  كه بسياري از كاستي ها ي چاپ ادوارد  سخو در آن  موجود است و آن  را در متن  افزوده اند . علاوه بر چاپ هاي طبقات  پنج نسخه  خطي در اختيار  مصحح بوده است ،  در اين چاپ  شماره آيه  و سوره  استخراج  شده  و در متن  صفحات  كنار  آيه  ثبت شده است ، حديث  هاي نقل  شده از حضرت  ختمي و مرتبت  از ديگر  منابع  معتبر  اهل سنت   در پا برگها نشان   داده شده است  و براي آگهي  بيشتر  از شرح  حال مهاجران  و  انصار  و تابعان   و محدثان نامور  نشاني   كتاب هاي  ديگري  كه  درباره  آن چيزي  نوشته  و در بردارد   با مشخص  كردن جلد  و صفحه در  پابرگها  آمده است  . اين چاپ بر روي  هم چاپي  آراسته  و پاكيزه است  و اميدوارم  براي ترجمه  جلد هاي  چهارم  به بعد   به ويژه  درباره كساني  كه شرح حا

شاید از نوشته‌های زیر خوشتان بیاید
نظر خود را درباره این پست بنویسید ...

منوی سریع