پیج تاریخی
3 سال پیش / خواندن دقیقه

وقايع روز تاسوعا ( از ورود شمر تا فرمان حمله عمومی)

حضرت عباس عليه السلام بانگ زد: بريده باد دست‌هاى تو و لعنت خدا بر تو و امان نامه ات. اى دشمن خدا، ما را دستور مى‌دهى كه از ياران برادر و مولايمان حسين عليه السلام دست برداريم و سر در طاعت ملعونان و فرزندان ناپاك آنان درآوريم. آيا ما را امان مى دهى ولى براى فرزند رسول خدا صلى الله عليه و آله امانى نيست؟


روز نهم ماه محرم كه معروف به تاسوعا است، آخرين روزى بود كه امام حسين(ع) و يارانش شبانگاه آن را درك كرده بودند و اين روز به شب عاشورا پيوند خورد. بدين جهت در نزد مسلمانان و محبان اهل بيت(ع) از اهميت بالایى برخوردار است. مسلمانان تاريخ‌ساز ايران اسلامى همچون بسياری از مسلمانان سراسر گيتی، اين روز را منتسب به غيرت‌الله و ساقی دشت كربلا، حضرت ابوالفضل العباس (ع) می‌دانند، بسان روز عاشورا گرامى داشته و به سوگوارى مى‌پردازند.


وقايع روز تاسوعا ( از ورود شمر تا فرمان حمله عمومی)

روز نهم ماه محرم معروف به تاسوعا است

 

تاسوعا بزرگداشت شهادت اسوه ايثار و ادب و دلاوری و وفا و حق‌گذاری عباس بن علی(ع) است و با گذشت بيش از هزار و سيصد سال، هنوز تاريخ، روشن از كرامت‌های اوست و نام او با وفا و ادب و مردانگی همراه است.

آن سردار فداكار با لبی تشنه و جگری سوخته، پا به فرات گذاشت، امّا جوانمردی و وفايش نگذاشت كه او آب بنوشد و امام و اهل ‏بيت(ع) و كودكان تشنه كام باشند. لب تشنه از فرات بيرون آمد تا آب را به كودكان برساند.

خود از آب ننوشيد و فرات را تشنه لب‌های خويش نهاد و برگشت و دستِ عطش فرات، ديگر هرگز به دامن وفای عباس نرسيد. اين ايثار را كجا می‏توان يافت و اين همه فداكاری مگر در واژه می‌گنجد و با كلام قابل بيان است؟

دستان ابواالفضل(ع) قلم شد و اين دست‌ها برای آزادگان جهان علم گشت و عباس آموزگار بی‌بديل فتوّت و مردانگی در تاريخ شد و چه به حق او را غيرت‌الله العظميم ناميده‌اند.




در اين روز مهم، چند رويداد سرنوشت‌ساز در سرزمين كربلا واقع شد كه به آن‌ها اشاره مى‌كنيم:

۱– ورود شمر به كربلا
شمر بن ذى الجوشن كه در دشمنى به اهل بيت(ع) پيش قدم‌تر از ديگران بود و با حرارت ويژه‌اى در واقعه كربلا حضور به هم رسانيد، نامه شديد اللحن عبيدالله را در روز نهم ماه محرم به دست عمر بن سعد رسانيد و او را از منظور عبيدالله باخبر گردانيد.

پسر سعد كه نسبت به صلح با امام حسين(ع) خوشبين بود و در اين راه تلاش زيادى به عمل آورده بود، يك باره در برابر نامه عبيدالله قرار گرفت و راه گريزى براى خود نيافت. او على رغم ميلش يا با امام حسين عليه السلام بايد نبرد مى‌كرد و يا فرماندهى را از دست مى‌داد و براى هميشه از دست‌يابى به حكومت رى محروم می‌شد.

پذيرفتن هر يك از اين دو راه براى او دشوار بود، ولى حب رياست و هواى نفس، چنان بر وى غلبه يافته بود كه بدون در نظر گرفتن قيامت و موقعيت دينى و اجتماعى امام حسين(ع) و قرابت وى با پيامبر(ص)، راه نخست را انتخاب كرد و با اين نيت كه مى‌توان امام حسين(ع) را به شهادت رسانيد ولى پس از آن، توبه كرد و در پيشگاه جدش محمد مصطفى(ص) درخواست بخشش نمود؛ ولى اگر حكومت رى را از دست بدهد، هرگز به آن نخواهد رسيد، تصميم گرفت كه فرمان عبيدالله را اجرا كند و با امام حسين(ع) به نبرد بپردازد. به همين جهت سپاهيانش را آرايش داد و آنان را آماده حمله نمود.

وقايع روز تاسوعا ( از ورود شمر تا فرمان حمله عمومی)

۲ – امان نامه براى ابوالفضل العباس عليه السلام
شمر، كه فرمانده پيادگان قشون عمر بن سعد و از عناصر كليدى و پليد واقعه كربلا بود، در عصر روز تاسوعا، امان نامه اى از عمر بن سعد براى چهار فرزند رشيد و دلاور ام البنين عليهاالسلام يعنى عباس، عبدالله، جعفر و عثمان از برادران پدرى امام حسين (ع) آورد تا آنان را از سپاه خداجوى و حقيقت طلب امام حسين(ع) جدا سازد.ام البنين، همسر حضرت على(ع) داراى چهار فرزند دلاور و فداكار بود كه همگى در ركاب برادر و امامشان حضرت اباعبدالله الحسين (ع) در كربلا حاضر بودند.حضرت عباس(ع) كه بزرگ‌ترين آنان است، از شهرت به سزایى برخوردار بود. وى به خاطر جمال زيبا، قامت موزون، دلاورى، غيرت و شجاعت بى‌مانندش، به «قمر بنى هاشم» معروف شده بود.ام البنين از قبيله بنى كلاب بود كه شمر بن ذى الجوشن نيز به همين تبار انتساب پيدا مى كرد. بدين جهت در عصر تاسوعا به نزديكى خيمه گاه امام حسين(ع) آمد و با صداى بلند فرياد زد: خواهرزادگانم كجايند؟امام حسين(ع) كه منظور شمر را دانسته بود، به برادران خود فرمود: پاسخ شمر را بدهيد. اگر چه او فاسق است و ليكن با شما قرابت و خويشى دارد.


حضرت عباس عليه السلام به همراه سه برادر خود، در نزد شمر حاضر شدند و از او پرسيدند: حاجت تو چيست؟ شمر گفت : شما خواهرزادگان منيد. بدانيد تا ساعتى ديگر شعله هاى جنگ برافروخته مى گردد و از ياران حسين بن على عليه السلام زنده نمى ماند. من براى شما امان نامه اى از عمر بن سعد آوردم. شما از اين ساعت در امان هستيد، مشروط بر اين كه دست از يارى برادرتان حسين عليه السلام برداريد و سپاهيانش را ترك كنيد.

حضرت عباس عليه السلام كه كانون وفادارى و معدن غيرت بود، بر او بانگ زد: بريده باد دست‌هاى تو و لعنت خدا بر تو و امان نامه ات. اى دشمن خدا، ما را دستور مى‌دهى كه از ياران برادر و مولايمان حسين عليه السلام دست برداريم و سر در طاعت ملعونان و فرزندان ناپاك آنان درآوريم. آيا ما را امان مى دهى ولى براى فرزند رسول خدا صلى الله عليه و آله امانى نيست؟

شمر از پاسخ دندان شكن فرزندان ام البنين، خشمناك شد و به خيمه گاه خويش برگشت. همچنين روايت شده است: در ميان سپاه عمر بن سعد، فردى بود به نام ((عبدالله بن ابى محل بن حزام )) كه برادرزاده ام البنين عليهاالسلام بود. وى هنگامى كه با خبر شد عمه زادگانش (عباس ، عبدالله ، جعفر، عثمان ) در ميان سپاهيان امام حسين عليه السلام حضور دارند، امان نامه اى از عمر بن سعد براى آنان گرفت و به واسطه غلامش ((كزمان)) براى آنان ارسال كرد. او، فرزندان ام البنين عليهاالسلام را صدا زد و آنان را امان نامه پسر دایى شان باخبر گردانيد. حضرت عباس(ع) و برادرانشان به وى گفتند: به پسر دایى ما سلام برسان و بگو كه ما نيازى به امان نامه شما نيست. امان خدا، بهتر است از امان شما.

وقايع روز تاسوعا ( از ورود شمر تا فرمان حمله عمومی)

۳- فرمان حمله عمومى
عمر بن سعد، پس از دريافت نامه عبيدالله بن زياد، احساس كرد، اگر در مبارزه با امام حسين(ع) تعلل بورزد، موقعيت خويش را از دست خواهد داد و شمر به جاى او به فرماندهى سپاه خواهد رسيد. بدين جهت در عصر تاسوعا بدون هيچ گونه اخطار قبلى و با دست پاچگى تمام فرمان حمله عمومى به سوى خيمه هاى امام حسين عليه السلام را صادر كرد.

وى با گفتن «يا خيل الله اركبى و بالجنة ابشرى» تلاش ‍ نمود تا كردار خويش را بايسته جلوه دهد و روحيات متزلزل سپاهيان خويش را تقويت كند، تا مبادا در نبرد با فرزند زاده رسول خدا صلى الله عليه و آله دچار سردرگمى و سستى و پراكندگى گردند. سپاه كفر پيشه عمر بن سعد، يك پارچه به حركت درآمده و به سوى خيمه هاى امام حسين عليه السلام هجوم آوردند.

امام حسين عليه السلام در اين هنگام خيل عظيم سپاهيان دشمن را در روبروى خيمه هاى خود مشاهده نمود.

آن حضرت ، بلادرنگ برادرش عباس ين على عليه السلام را طلبيد و وى را به همراه بيست تن از ياران فداكارش چون زهير بن قين و حبيب بن مظاهر به سوى سپاه دشمن فرستاد، تا عمر بن سعد را ملاقات كرده و علت آتش افروزى هاى بى حاصل آنان را جويا گردند. حضرت عباس عليه السلام به همراه ياران امام حسين عليه السلام به سپاهيان دشمن نزديك شد و از سركردگان آنان پرسيد: منظور شما از اين حركت بى جا و غوغاها چيست؟ آنان پاسخ دادند: از امير عبيدالله بن زياد فرمان آمده است كه بايد بر شما عرضه كنيم و آن اين است كه يا در طاعت او درآييد و با وى بيعت كنيد و يا آماده نبرد سرنوشت ساز باشيد!




حضرت عباس عليه السلام فرمود: پس قدرى تامل كنيد تا من اين گزارش را به سرورم حسين عليه السلام برسانم.

حضرت عباس عليه السلام، پيام دشمن را به امام عليه السلام رسانيد. امام حسين عليه السلام به وى فرمود: به سوى ايشان برو و از آنان مهلت بخواه كه امشب را صبر كنند و كار نبرد را به فردا واگذار كنند. چون دوست دارم در شب آخر عمرم مقدارى بيشتر به نماز و عبادت بپردازم و خدا مى‌داند كه من به راز و نياز با وى و نيايش در درگاهش چه قدر علاقه‌مندم.

حضرت عباس عليه السلام مجددا پيام امام حسين عليه السلام را به دشمن رسانيد. عمر بن سعد كه مظنون به مسامحه كارى شده بود و شمر را رقيب خود مى‌ديد، از درخواست امام حسين عليه السلام سرباز زد و گفت: براى حسين، ديگر مهلتى نيست!

ليكن برخى از فرماندهان سپاه، از جمله قيس بن اشعث و عمر بن حجاج بر او اعتراض كرده و گفتند: اگر سپاهيان كفر و شرك از ما مهلت مى‌خواستند، ما دريغ نمى‌كرديم ولى مهلت دادن به فرزند زاده رسول خدا صلى الله عليه و آله دريغ مى‌ورزيم؟ لازم است او را مهلت دهيد. عمر بن سعد، ناگزير درخواست امام حسين عليه السلام را پذيرفت و پيام داد كه يك شب را به شما مهلت دادم ولى بامدادان فردا اگر بر فرمان امير، سر طاعت فرود نياوريد، فيصله كار را به شمشير مى‌سپاريم. در اين هنگام، آرامش نسبى حاكم شد و هر دو سپاه به خيمه‌گاه خويش برگشته و منتظر فرارسيدن روز بعد شدند.


منابع:ایکنا

شاید از نوشته‌های زیر خوشتان بیاید
نظر خود را درباره این پست بنویسید ...

منوی سریع