به عنوان یک عاشق سینما همیشه سه چیز بود که در ایام کودکی و ابتدای نوجوانی دوست داشتم: تیم برتون، هریپاتر و رنگ مشکی؛ خوشحالم بگویم این سه چیز در سریال «ونزدِی» در آرامش فوقالعاده با هم برخورد میکنند. یک مدرسه شبانه روزی چشمگیر، نوجوانان ماوراءطبیعی و رقابتها و اسرار فراوان در دیوارهای یک مدرسه تاریخی، نکاتی هستند که این سریال را به اثری دوستداشتنی تبدیل کرده است. در ادامه با نقد سریال Wednesday همراه ما باشید.
داستان سریال معمایی فراطبیعی «Wednesday» به دختر خانواده آدامز میپردازد که تلاش میکند بر تواناییهای روانی نوظهور خود مسلط شود، قتلهای هیولایی که یک شهر محلی را به وحشت انداخته خنثی کند و معمای قتلی را که 25 سال پیش والدینش را درگیر کرده بود نیز به سرانجام برساند.
خانواده آدامز در طول سالهای پیش به عنوان یک داستان محبوب از کمیک گرفته تا تلویزیون و فیلم وجود داشته است. بنابراین، پیش از این اثر نیز ما بارها با شخصیت ونزدی آدامز روبرو شدهایم. میدانم که بسیاری از مردم (از جمله خودم) به نسخه کریستینا ریچی از دل فیلمهای دهه 90 میلادی بسیار وابسته هستند. اما خوشحالم که میگویم جنا اورتگا، ستاره سریال جدید نتفلیکس، یک ونزدی فوقالعاده را رقم زده است! من به عنوان مخاطب همیشه شخصیت «ونزدی آدامز» را دوست داشتم، اما میترسیدم سریالی که صرفاً بر شخصیت او تمرکز میکند باعث شود این کاراکتر کمی احساس تنهایی و تک نوت بودن کند. با این حال، ترکیب فیلمنامه این سریال و بازی اورتگا کاملاً خلاف آن را ثابت کرد.
ما در طول هشت اپیزود این سریال شاهد این نکته هستیم که شخص اورتگا یک «ونزدِی» خاص به ما میدهد که میشناسیم و دوستش داریم؛ در واقع ما شاهد شخصیت آشنایی هستیم که عاشق تاریکی، مستقل بودن، شوخطبعی سرد و تیزبینی است. و البته، او همچنین میتواند مهارتهای بسیار سرگرمکننده و بسیار «ونزدِی» گونهای را نشان دهد: تیراندازی با کمان، شمشیربازی، ویولونسل، زبانهای متفاوت، حل پازل، و غیره. این نسخه از ونزدی آدامز همچنین دارای چشم اندازهای روانی است که به پیوندهای ماوراء طبیعی و احساس گوتیک این سریال میافزاید.
در واقع به لطف کارگردانی تیم برتون در چهار اپیزود ابتدایی (و موسیقی دنی الفمن) سبک گوتیک موجود در سریال ونزدی خالص است. اما در نیمه دوم سریال، لحن کمدی گوتیک در پشت سر قرار میگیرد و تِم معمایی در نهایت بیشتر به متن اصلی سریال بدل میشود. بنابراین شاید این تغییر لحن از تیم برتون به دیگر کارگردانان کمی جالب نباشد، اما بازهم سریال از یک انسجام خوب برخوردار است. اما چرا؟ چون هنگامی که تماشای سریال را از طریق لنز تیم برتون متوقف کنید و در عوض آن را به عنوان یک درام معمایی نوجوانانه با رگههای گوتیک ببینید، بازهم همه چیز منطقی و جذاب به نظر میرسد. و این یکپارچگی به دلیل طراحی خوب برتون در نیمه اول سریال است.
یکی از دلایلی که این سریال به صورت جذابی برای مخاطب هدفش کار میکند، این است که شخصیت ونزدی به خوبی پرداخت میشود. او شباهت زیادی به یک نوجوان واقعی دارد؛ کسی که به سختی تلاش میکند تا یک تصویر را دنبال کند، کمی بحران هویت دارد، اما در نهایت با این واقعیت زندگی میکند که آنقدرها هم که همه چیز در ابتدا به نظر میرسد هیجانانگیز نیست. این یک سفر مرتبط و لذت بخش برای تماشای یک مسیر دارای پستی و بلندیهای فراوان پیرامون یک شخصیت کنجکاو و متفاوت است. بنابراین، دنبال کردن داستان واقعا جالب است و شگفتیهای خود را دارد، ما از تلاش برای حدس زدن هویت هیولا و سرنخهای دروغین فراوان موجود در متن آن لذت میبریم.
البته این اثر ایرادات خاص خود را هم دارد. برای مثال: در این سریال شاهد یک درام نوجوانانه با یک مثلث عشقی کلیشهای دیگر هستیم. از بسیاری جهات، این سریال مانند ترکیبی از ماجراهای سرد «سابرینا» و «نانسی درو» است که همزمان میخواهد ادای هری پاتر را نیز درآورد که همه باهم شدنی نیست. در واقع، نقطهای فرا میرسد که سریال هم از نظر فنی و هم از لحاظ بصری دیگر هیچ چیز هیجانانگیزی ارائه نمیدهد. و دلیل این مشکل عدم حضور شخص تیم برتون در تمام اپیزودها است.
با این تفاسیر تِم هری پاتری سریال کمی در قسمتهای ابتدایی بیشتر خودنمایی میکند. اگر شما یک پاترهِد هستید و عاشق معماری مدرسه جادوگری هاگوارتز، پس زیرساختهای «آکادمی نِورمور» ذهن شما را درگیر خاطرات خوشی میکند. کلاسهای درس، اتاقهای خوابگاه، مسیرها و مجسمههای سبک گوتیک در آکادمی، جوهره هریپاتر گونهای به ژانر این سریال میبخشد.
اما نکتهای دیگری که شخصا در مورد این سریال دوست داشتم این بود که سازندگان عشق همه ما به کریستینا ریچی را درک کردند و توانستند او را برای حضور در بخشی از این سریال وادار به همکاری کنند. و نه فقط برای یک نقش کوتاه، بلکه او نیز در نقش یکی از معلمان آکادمی نورمور در طول فصل ظاهر میشود. ریچی کار بزرگی را انجام میدهد تا مرز بین فراز و فرودهای نقش خود را برای شخصیتاش در هم بپیچد، و دیدن او در سریال برای طرفداران او بسیار مفرح است.
در نهایت باید گفت: این سریال همه چیزی را که یک اثر سرگرمکننده نیاز دارد به مخاطبش میدهد. در کل، فصل اول «Wednesday» را دوست داشتم. تقریباً همه چیزهایی را که میخواستم، از تأثیرات زیباییشناختی و فراطبیعی خانواده آدامز گرفته تا شخصیتها و رمز و راز جذابش ارائه کرد. همچنین یک شیمی عالی بین یک دست همیشه جذاب و ونزدی به ما نمایش داد که به شدت دوستداشتنی بود. شخص «Thing» یا همان دست بریده معروف اساساً به عنوان دستیار ونزدی در سریال عمل میکند و پویایی آنها واقعاً سرگرمکننده است.
سریال ونزدی به طرفداران خانواده آدامز هر آنچه که میخواهند و بیشتر میدهد. این سریال به شدت به ریشههای گوتیک خود متمایل است، از کمد لباس ونزدی آدامز گرفته تا خود آکادمی نورمور و شمایل درونی آن؛ این سریال شما را در یک دنیای ماوراء طبیعی تاریک اما سرگرمکننده غوطه ور میکند. برای مثال ما گیاهان سمی، جوامع مخفی، تاکسیدرمی عجیب و غریب، تغییر شکل، توپهای کریستالی، هنر زنده، ارجاعات به ادگار آلن پو و موارد دیگر از این دست را درون سریال داریم.
همچنین گره زدن شخصیتهای سرگرمکننده و زیباییشناسی ایدهآل، طرح اصلی سریال است که «Wednesday» را درگیر یک معمای بزرگ به نمایش میگذارد. بنابراین، اگر عاشق خانواده آدامز هستید، نباید این سریال را از دست بدهید. اورتگا در نقش ونزدی کار فوقالعادهای انجام میدهد و عناصر گوتیک و ماوراء طبیعی زیبایی شناسی شایسته کارگردان تیم برتون نیز فضایی دوستداشتنی به اثر میدهد. همزمان رمز و راز درون متن سریال جالب و متقاعدکننده است و با پیچ و تابهای خود شما را در اکثر لحظات تماشای آن در حدس و گمان نگه میدارد. من واقعاً امیدوارم نتفلیکس تصمیم بگیرد که این سریال را ادامه دهد، زیرا قطعاً تماشای چنین اثری سرگرمکننده است.