رمان عاشقانه یکی از ژانرهای محبوب در ادبیات هر کشوری است که میتواند فانتزی، تاریخی و حتی علمی تخیلی باشد. این ژانر داستانی، خوانندگان بسیاری دارد که محدود به گروه سنی و جنسیتی خاصی نیستند؛ در میان آنها هم زنان دیده میشوند و هم مردان؛ هم نوجوانان و هم پابهسنگذاشتهها. شاید برایتان جالب باشد که بدانید برخی از بهیادماندنیترین شاهکارهای ادبی جهان نیز رمان عاشقانه بودهاند. در این یادداشت میخواهیم چند نمونه از این رمان های عاشقانه خارجی را به شما معرفی کنیم. اگر از خواندن یک داستان عشقی و احساسی لذت میبرید، تا پایان یادداشت همراهمان باشید.
غرور و تعصب
غرور و تعصب
نویسنده: جین آستن
مترجم: پروین ادیب
بنگاه ترجمه و نشر کتاب پارسه
اگر اهل خواندن رمان عاشقانه خارجی باشید، احتمالا نام جین آستین را شنیدهاید. جین آستین، نویسنده نامدار انگلیسی است که مشهورترین اثرش رمان غرور و تعصب است. کتابهای او از این نظر منحصربه فرد است که او با توجه به شناختی که از زنان و زندگی آنها در جامعه دارد، آنها را در رمانهای خود به تصویر میکشد.
رمان «غرور و تعصب»، داستان عشق الیزابت بنت -زنی مستقل، شوخطبع و سرزنده- و ویلیام دارسی -مردی مغرور و متکبر- است. الیزابت در اولین دیدار خود با آقای دارسی از شخصیت بسیار مغرور او منزجر میشود و در طی داستان هم اتفاقاتی رخ میدهد که تنفر الیزابت را به او بیشتر میکند. در همین حال، دارسی کمکم به شخصیت باهوش و روح زنده الیزابت علاقهمند میشود و به او ابراز علاقه میکند؛ اما الیزابت که در آن زمان از او تنفر داشت، پیشنهاد او را رد میکند. با اتفاقاتی که پیش میآید الیزابت متوجه سوءتفاهم خود نسبت به دارسی میشود و داستان به کلی تغییر پیدا میکند…
بلندیهای بادگیر
بلندیهای بادگیر
نویسنده: امیلیجین برونته
مترجم: نگار غلامپور
نشر روزگار
امیلی جین برونته، رماننویس و شاعر انگلیسی بود که بیشتر به خاطر تنها رمانش، بلندیهای بادگیر، شناخته میشود. ماهیت منزوی امیلی برونته او را به چهرهای مرموز و چالشی برای زندگینامهنویسان تبدیل کرده بود. او سرانجام به دلیل آب و هوای بد محلی و شرایط غیربهداشتی به سل مبتلا شد و در ۳۰ سالگی درگذشت.
رمان عاشقانه خارجی «بلندیهای بادگیر» اولین بار در سال ۱۸۴۷ در لندن منتشر شد و بهعنوان دو جلد اول از یک ممجموعه سهجلدی بود که جلد دیگر آن، کتاب اگنس گری اثر آن برونته بود. این مجموعه با نامهای مستعار الیس و اکتون بل چاپ شدند. نام واقعی امیلی تا سال ۱۸۵۰ بهعنوان نویسنده کتاب ذکر نشد. این رمان داستانی خشن و پرهیجان درباره عشق میان هیت کلیف و کاترین ارنشاو است.
خشونت و اشتیاق رمان بلندیهای بادگیر در زمانی که نویسندگان زن شناختهشده نبودند، باعث شد تا مردم و بسیاری از منتقدان فکر کنند که این رمان توسط یک مرد نوشته شده است. به گفته ژولیت گاردینر «شور جنسی و قدرت بیان و تصاویر آن، مخاطب را تحت تاثیر قرار داده و گیج و وحشتزده کرد.» این کتاب با به تصویر کشیدن اشتیاق غیراخلاقی، به یک کلاسیک ادبی انگلیسی تبدیل شد. امیلی برونته هرگز از موفقیت و شهرتی که با تنها رمانش به دست آورد، باخبر نشد، زیرا یک سال پس از انتشار آن در سن ۳۰ سالگی درگذشت.
دکتر ژیواگو
دکتر ژیواگو
نویسنده: بوریس پاسترناک
مترجم: علیاصغر خبرهزاده
انتشارات نگاه
«دکتر ژیواگو» اثر بوریس پاسترناک شاعر، رماننویس و مترجم ادبی روسی است. نویسنده و شاعری که اولین کتاب شعر او به نام «خواهر من، زندگی» در سال ۱۹۲۲ در برلین منتشر شد و به سرعت به مجموعهای مهم به زبان روسی تبدیل شد.
داستان این کتاب بین انقلاب روسیه و جنگ جهانی دوم اتفاق میافتد. دکتر ژیواگو برای انتشار در اتحاد جماهیر شوروی رد شد، اما نسخه خطی آن برای انتشار به ایتالیا به صورت قاچاق ارسال شد. پاسترناک در سال ۱۹۵۸ جایزه نوبل ادبیات را دریافت کرد، رویدادی که خشم حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی را برانگیخت و او را مجبور به رد این جایزه کرد. سرانجام در سال ۱۹۸۹ یوگنی پسر پاسترناک این جایزه را از طرف پدرش پذیرفت.
آناکارنینا
آناکارنینا
نویسنده: لئو تولستوی
مترجم: مهدی کریمی
بنگاه ترجمه و نشر کتاب پارسه
کتاب «آنا کارنینا» نوشته لئو تولستوی، نویسنده روسی، استاد ادبیات داستانی واقعگرایانه و یکی از بزرگترین رماننویسان جهان است. این نویسنده بیشتر برای دو اثر طولانی خود، جنگ و صلح (۱۸۶۵-۱۸۶۹) و آنا کارنینا (۱۸۷۵-۱۸۷۷) شناخته میشود. رمان عاشقانه خارجی آنا کارنینا به اعتقاد ویلیام فاکنر بهترین رمان نوشتهشده تاکنون است. فئودور داستایوفسکی نیز این رمان را «بی عیب و نقص» توصیف کرده است.
تولستوی در اینا رمان از رابطه عشقی محکوم به فنا بین آنا و افسری شجاع به نام کنت ورونسکی میگوید و تضادهای زندگی شهری و روستایی و تمامی تفاوتها در عشق و شادیهای آنها را به نمایش میگذارد.
بر باد رفته
بر باد رفته
نویسنده: مارگارت میچل
مترجم: الهام رحمانی
رمان «بر باد رفته» نیز یکی از بهترین رمان های عاشقانه خارجی است که باید بخوانید. این کتاب، اثر مارگارت میچل، است و در سال ۱۹۳۶ منتشر شده و یک سال بعد از انتشار، جایزه پولیتزر را از آن خود کرد. بر باد رفته یک داستان عاشقانه در زمان جنگ داخلی آمریکا است و داستان اسکارلت اوهارا، یک دختر خوش قلب جنوبی را روایت میکند که از سختیهای جنگ جان سالم به در میبرد و پس از آن موفق میشود یک تجارت موفق ایجاد کند.
بر باد رفته از همان ابتدا در میان خوانندگان آمریکایی محبوب بود و در سالهای ۱۹۳۶ و ۱۹۳۷ برترین کتاب داستانی آمریکایی بود. در سال ۲۰۱۴، نظرسنجی هریس نشان داد که این کتاب پس از کتاب مقدس، دومین کتاب موردعلاقه خوانندگان آمریکایی است.
اشتباه در ستارههای بخت ما (نحسی ستاره های بخت ما)
اشتباه در ستارههای بخت ما (نحسی ستاره های بخت ما)
نویسنده: جان گرین
مترجم: مهرداد بازیاری
نشر چشمه
رمان عاشقانه خارجی بعدی که به سراغش میرویم، «اشتباه ستارگان بخت ما» نوشتهی جان گرین است. عنوان این کتاب از نمایشنامه شکسپیر، ژولیوس سزار الهام گرفته شده است که در آن گفته میشود: «بروتوس عزیز، اشتباه در ستارگان ما نیست، بلکه در خودمان است که زیردست هستیم.»
داستان این رمان توسط هیزل گریس لنکستر، دختری ۱۶ساله روایت میشود که مبتلا به سرطان تیروئید است و ریههای او را درگیر کرده است. والدین هیزل او را مجبور میکنند تا در یک گروه حمایتی شرکت کند، جایی که او با آگوستوس واترز ۱۷ساله، آشنا میشود. آگوستوس آنجاست تا از دوست مشترکشان، آیزاک حمایت کند. ایزاک توموری در یک چشم داشت که آن را برداشته بود و حالا باید چشم دیگرش را هم بیرون بیاورند. پس از پایان جلسه، آگوستوس با هیزل صحبت میکند و او را برای تماشای فیلم به خانهاش دعوت میکند و در حین معاشرت، آن دو درباره تجربیات خود با سرطان صحبت میکنند. هیزل میگوید که سرطان تیروئید دارد که به ریههایش سرایت کرده است. آگوستوس هم تعریف میکند که مبتلا به استئوسارکوم بود، اما حالا بعد از قطع پای خود از سرطان رهایی یافته است. اما این داستان یک پایان غیرمنتظره دارد…
پنج قدم فاصله
پنج قدم فاصله
نویسنده: ریچل لیپینکات
مترجم: فاطمه صبحی
انتشارات میلکان
کتاب «پنج قدم فاصله» نوشته ریچل لیپینکات، نیز یک رمان عاشقانه خارجی است. این رمان درباره دو شخصیت مبتلا به سرطان است که محدودیتهایی برای ارتباط برقرار کردن با دیگران دارند.
استلا گرانت دوست دارد تحت کنترل باشد، حتی اگر به خاطر ریههای کاملاً غیرقابل کنترلش، بیشتر عمرش را در بیمارستان بوده است. چیزی که استلا بیش از همه باید کنترل کند این است که خود را از هر کسی یا هر چیزی که ممکن است به او عفونتی منتقل کند و امکان پیوند ریه را به خطر بیندازد، دور نگه دارد. پنج قدم هم فاصلهای است که او باید از دیگران حفظ کند.
اما تنها چیزی که ویل نیومن میخواهد کنترل آن را در دست داشته باشد، خروج از این بیمارستان است. او نمیتواند به درمانها و آزمایشهایش اهمیت بدهد و دوست دارد تمام دنیا را ببیند، نه فقط بیمارستانهای آن را. ویل دقیقاً همان چیزی است که استلا باید از آن دور بماند. حتی نفس کشیدن او در کنار استلا ممکن است جای او را در لیست پیوند حذف کند. هر کدام از آنها ممکن است بمیرند و تنها راه زنده ماندن، جدا ماندن است. اما به تدریج همه چیز تغییر میکند و پنج قدم فاصله دیگر برای آنها کار راحتی نخواهد بود…