کتاب
وبلاگ کتاب من
2 سال پیش / خواندن دقیقه

معرفی کتاب سرزمین موعود | سیاسی و علوم اجتماعی

معرفی کتاب سرزمین موعود | سیاسی و علوم اجتماعی

سرزمین موعود نوشتهٔ باراک اوباما، چهل و چهارمین رئیس‌جمهور ایالات‌متحدهٔ آمریکا در سال‌های ۲۰۰۹ تا ۲۰۱۷ است که در ۱۷ نوامبر ۲۰۲۰ توسط گروه انتشارات کرون زیرمجموعه انتشارات پنگوئن رندوم هاوس در ایالات متحده منتشر شد و تا به حال از پرفروش‌ترین کتاب نیویورک‌تایمز و به طور کلی برای سه هفته متوالی در مجلهٔ هفتگی ناشران شمارهٔ اول بود.

اولین چاپ این کتاب برای سه میلیون و چهارصد هزار نسخه در ایالات متحده و کانادا تنظیم شد و در اولین روز ۸۹۱٬۰۰۰ نسخه از آن فروش رفت. این کتاب برنده جایزهٔ گود ریدرز ۲۰۲۰ در بخش بهترین زندگینامه شده و در بازبینی کتاب نیویورک‌تایمز جزو ده کتاب برتر ۲۰۲۰، در واشنگتن پست جزو ۵۰ اثر برجستهٔ غیرداستانی و در گاردین از بهترین کتاب‌های سیاسی سال بوده است.

 درباره کتاب سرزمین موعود

 این اولین جلد از مجموعه دو جلدی خاطرات ریاست جمهوری است که با توجه به فعالیت سیاسی او، زندگی اوباما را از همان سال‌های ابتدایی در حوادث مربوط به قتل اسامه بنلادن در ماه مه ۲۰۱۱ مستند می‌کند و آئینه‌ای است از سال‌هایی بحرانی تاریخ ایالات‌متحده.

این کتاب با بازخوردهای زیادی روبرو شده و در لیست بهترین کتاب سال نیویورک‌تایمز، واشنگتن‌پست و گاردین قرار گرفته و از نظر تجاری به شدت موفق بوده و در شماره مجلهٔ ۲۴ ژانویه ۲۰۲۱ برای هشت هفته متوالی پرفروش‌ترین کتاب غیرداستانی نیویورک‌تایمز شمرده شده است.

این کتاب ۷۶۸ صفحه‌ای (انگلیسی) در قالب دیجیتال، شومیز و جلد گالینگور در دسترس است و به ده‌ها زبان ترجمه شده. به‌علاوهٔ یک کتاب صوتی ۲۸ ساعته که توسط خود اوباما خوانده شده است. این اثر چهارمین کتاب اوباما محسوب می‌شود.

سرزمین موعود در هفتهٔ اول بیش از یک میلیون نسخه فروش داشت و منتقدان از آن استقبال کردند.

اوباما پس از اعلام انتشار کتاب در توئیتی هدفش را اینگونه بیان کرد: ارائه گزارشی صادقانه از دوره ریاست جمهوری من، نیروهایی که به عنوان یک کشور با آن‌ها درگیر هستیم و اینکه چگونه می‌توانیم اختلافات خود را التیام بخشیم و دموکراسی را برای همه ایجاد کنیم.

باراک اوباما در این کتاب به جزئیات زندگی شخصی، سیاسی و روابط اعضای خانوادهٔ خود می‌پردازد و دربارهٔ پشت پردهٔ بسیاری از وقایع، اطلاعاتی را در اختیارتان قرار می‌دهد و باکلامی جذاب وقایع تاریخی معاصر را بازگو می‌کند.

این کتاب همچنان که به زندگی سیاسی اوباما می‌پردازد، با سال‌های اول زندگی او آغاز می‌شود، جزئیات اولین کارزار انتخاباتی را نشان می‌دهد و تا دوره اول ریاست جمهوری ادامه دارد. در حالی که کتاب روی سیاست متمرکز است، تقریباً ۲۰۰ صفحه اولش به زندگی شخصی و حرفه‌ای اوباما در دوران حضورش در شیکاگو اختصاص دارد. سرزمین موعود توصیف مطلوبی از کارمندان و سایر سیاستمداران ارائه می‌دهد که اوباما در سال‌های اول زندگی و ریاست جمهوری با آنها روبرو شده.

اوباما در توصیف برخی از رهبران جهان لحن انتقادی دارد. مثلاً در قسمتی از کتاب ابهت سیاسی ولادیمیر پوتین را موشکافی و انتقاد کرده است.

اوباما در این کتاب می‌نویسد: «در اواسط جنگ سرد، احتمال دستیابی به هر اجماعی بسیار اندک بود به همین دلیل هنگامی که تانک‌های شوروی به مجارستان می‌رسیدند یا هواپیماهای آمریکایی در حوالی ویتنام بمب آتش‌زا می‌انداختند، سازمان ملل متحد هیچ فعالیتی نداشت. حتی پس از جنگ سرد اختلافات در شورای امنیت همچنان مانع توانایی سازمان ملل در رسیدگی به مشکلات شد».

اوباما در این کتاب از همه وقایع نخستین دوره ریاست‌جمهوری‌اش ازجمله رقابت‌های انتخاباتی، وقایع داخلی کاخ سفید، بحران گسترده اقتصادی آمریکا، موضوع عراق، رابطه با ایران، انرژی هسته‌ای، بهار عربی، سرنگونی قذافی و مبارک و همچنین شرح جزئیات کشتن اُسامه بن لادن در پاکستان گفته است.

یک منتقد در بررسی خود، اوباما را به خاطر نوعی خود کم‌بینی‌ یا عزت‌نفسش مورد انتقاد قرار داد و نوشت: «شما را وادار می‌کند که در جواب بگویید: یکم به خودت افتخار کن!». به گفتۀ تحلیلگران اوباما به انتقاد بیش از حد از خود تمایل دارد: «نقص اصلی کتاب این است که اوباما بیش از اندازه منطقی است». اوباما ماهیتی دوگانه از خود نشان می‌دهد، یک انسان معمولی که در آمریکا زندگی می‌کند و دیگری یک سیاستمدار کارکشته.

سرزمین موعود به هنگام توصیف موقعیت‌ها و پروتکل‌ها اطلاعات پشت پرده را بیان می‌کند که بسیاری از این توضیحات برای علاقه‌مندان به سیاست و علوم اجتماعی بسیار جالب‌توجه است.

 خواندن کتاب سرزمین موعود را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

 علاقه‌مندان به سیاست و علوم اجتماعی.

 بخشی از کتاب سرزمین موعود

از میان اتاق‌ها و تالارها و بناهای برجستهٔ کاخ سفید و محوطهٔ آن بال غربی را بیشتر دوست داشتم.

به مدت هشت سال روز من با عبور از آن راهرو آغاز می‌شد، آمدوشد یک دقیقه‌ای در فضای باز از خانه به دفتر و دوباره بازگشتن. مسیری که هرروز صبح اولین سیلی باد زمستانی یا موج گرمای تابستانی را در آنجا احساس می‌کردم. جایی که می‌توانستم افکارم را متمرکز کنم، جلسات پیش رو را مرور کنم، استدلال‌هایی را برای اعضای دیرباور کنگره یا رأی‌دهندگان مشتاق آماده کنم، و خودم را برای این تصمیم یا آن بحران خزنده نیرومند سازم.

در نخستین روزهای احداث کاخ سفید، دفاتر اجرایی و محل اقامت خانوادهٔ رئیس‌جمهور در زیر یک سقف قرار می‌گرفت و بال غربی چیزی بیش از مسیری به اصطبل اسب نبود. اما وقتی تدی روزولت رئیس‌جمهور شد، تشخیص داد که یک ساختمان واحد نمی‌تواند کارکنان جدید، شش کودک پرسروصدا و تمام ذهن و عقل او را در خود جای دهد. او دستور احداث دفتر بیضی‌شکل غربی را داد و طی چندین دهه و ریاست جمهوری‌های پی‌درپی، پیکربندی فعلی بال شکل گرفت: یک پایهٔ سه‌گوش به باغ گل رز در شمال و غرب - دیوار ضخیم در ضلع شمالی، بی‌صدا و بدون زینت با پنجره‌های بلند هلالی؛ ستون‌های سفید باشکوه در ضلع غربی، مانند یک نگهبان افتخاری که از عبور و مرور ایمن اطمینان می‌دهند.

بنا به یک قاعدهٔ کلی، من یک آهسته‌رو هستم - یک قدم‌زن اهل هاوایی، میشل گاهی با بی‌صبری این‌گونه می‌گفت. من با آگاهی از تاریخ شکل‌گرفته در آنجا و کسانی که پیش از من بودند، به‌طور متفاوت در بال غربی راه می‌رفتم. قدم‌های من بلندتر شد، قدم‌هایم کمی ناخوشایند بود، و رد پاهایم روی سنگ‌فرش با جزئیات توسط پلیس مخفی که چند متری عقب‌تر از من بود منعکس می‌شد. هنگامی که به پلکان در انتهای بال‌غربی می‌رسیدم (میراث فرانکلین روزولت و صندلی چرخ‌دارش - او را در حال لبخند زدن تصور می‌کنم، چانه بیرون داده و سیگار را محکم بین دندان‌ها گرفته است و سعی می‌کند از سراشیبی بالا بیاید)، به سمت نگهبان یونیفرم‌پوش در داخل درب شیشه‌ای دست تکان می‌دادم.

بعضی اوقات نگهبان می‌تواند جلوی تجمع غافلگیرکنندهٔ بازدیدکنندگان را بگیرد. اگر وقت می‌کردم، با آنها دست می‌دادم و می‌پرسیدم اهل کجا هستند. بااین‌حال، معمولاً فقط به سمت چپ می‌چرخیدم و به دنبال دیوار بیرونی اتاق هیئت دولت می‌رفتم و به سمت در کناری دفتر کارم روانه می‌شدم، و در آنجا با کارکنان شخصی خود سلام و احوالپرسی می‌کردم، برنامهٔ روز و یک فنجان چای داغ را می‌گرفتم و شروع به انجام کارهای روزمره می‌کردم.

چندین بار در هفته، از بال غربی خارج می‌شدم تا بتوانم نگهبانان، و همه کارمندان خدمات پارک ملی را که در باغ گل رز کار می‌کنند، پیدا کنم. آنها پیرمردهایی بودند که اکثراً یونیفرم‌های سبزخاکی‌رنگی (ارتشی) می‌پوشیدند و بعضی اوقات به‌طور هماهنگ از کلاه آویزان برای در امان ماندن از نور آفتاب و یا کت بزرگ در برابر سرما استفاده می‌کردند. اگر دیرم نمی‌شد، ممکن بود بایستم و از آنها درمورد کاشت‌های تازه و یا خسارت طوفان شب گذشته بپرسم، و آنها با افتخار به‌آرامی کار خود را توضیح می‌دادند. آنها مردانی کم‌حرف بودند. حتی با یکدیگر با اشاره یا سر تکان دادن حرف می‌زدند، هریک از آنها بر روی کار شخصی خود تمرکز می‌کرد، اما همه با ظرافتی یکسان پیش می‌رفتند. یکی از قدیمی‌ترین‌ها آنها اد توماس بود، سیاه‌پوستی بلندقد، پرطاقت با گونه‌های فرورفته که چهل سال در کاخ سفید کار کرده بود. اولین باری که او را ملاقات کردم، دست در جیب عقب خود کرد و پارچه‌ای درآورد تا قبل از دست دادن، خاک دست‌هایش را پاک کند. با دستی، ضخیم پر از رگ‌ها و گره‌هایی مانند ریشه‌های درخت، دست من را در دست‌های خود گرفت. پرسیدم که قبل از بازنشستگی تا چه مدت قصد دارد در کاخ سفید بماند.

او گفت: «نمی‌دانم، آقای رئیس‌جمهور. من علاقه دارم کار کنم. مفاصلم کمی دردناک شده‌اند. اما فکر می‌کنم ممکن است تا زمانی که شما در اینجا هستید بمانم. مطمئن باشید که باغ خوب به نظر خواهد رسید.» آه، چقدر خوب بود آن باغ! ماگنولیاهای سایه‌دار در هر گوشه سر به آسمان می‌کشیدند. پرچین‌ها، سبز ضخیم و غنی؛ درختان سیب وحشی هرس می‌شدند. و گل‌هایی که در گلخانه‌ها چند مایل دورتر پرورش می‌یافتند، فوران مداوم رنگ‌ها را ایجاد می‌کنند - قرمز و زرد و صورتی و بنفش. در بهار، لاله‌ها دسته‌دسته جمع می‌شوند، سرهایشان به‌سمت خورشید متمایل است. در تابستان، سنبل‌طیب بنفش روشن و شمعدانی و سوسن. در پاییز، گل داوودی و بابونه و گل‌های وحشی. و همیشه چند گل رز، بیشتر قرمز اما گاهی زرد یا سفید، هریک در شکوفهٔ خود گلگون می‌شوند.


شاید از نوشته‌های زیر خوشتان بیاید
نظر خود را درباره این پست بنویسید ...

منوی سریع