کتاب عادت خلاق نوشته توآیلا ثارپ، رقصنده و طراح مشهور رقص آمریکایی است. او در این کتاب از خلاقیت صحبت میکند. خلاقیتی که یک موهبت خدادادی نیست بلکه هر فردی میتواند با آمادگی و تلاش به دست بیاورد.
این کتاب را با ترجمه مهدی گازر بخوانید و با نگاه متفاوت توآیلا ثارپ به مسئله خلاقیت آشنا شوید.
درباره کتاب عادت خلاق
توآیلا ثارپ، از افرادی است که اعتقاد دارد خلاقیت یک موهبت خدادادی نیست. بلکه هرکسی به واسطه آمادگی ذهنی و تلاش میتواند به آن دست پیدا کند. او در کتاب عادت خلاق از ما میخواهد که این افسانه را که خلاقیت یک هدیه از عالم غیب است، فراموش کنیم. در عین حال به ما کمک میکند تا با اجرای تمرینهایی برای به دست آوردن آمادگی ذهنی و تلاش در این مسیر به فردی خلاق و آفریننده تبدیل شویم.
ثارپ خلاقیت پایدار را نتیجه خودشناسی، کنترل حافظه، سازماندهی ابزار و ملزومات کار میداند. هر زمان که به در بسته در مسیر خلاقیت بخورید، راهی برای باز کردن آن در وجود دارد. این راه همان تمرینهایی است که انسان را از افتادن درون گودال ملال و روزمرگی نجات میدهد. او همچنین موانع ذهنی را که ممکن است موجب ایجاد ناراحتی در ما شوند، بیان میکند. ترس از نتیجه کار، عالی نشدن نتیجه با وجود تمام تلاشها. تکراری بودن ایدهها و نداشتن حرفی برای زدن. برای تمام این موارد هم راهحلی عالی و درخشان دارد.
کتاب عادت خلاق را بخوانید تا بدانید خلاقیت چطور میتواند راهش را به درون زندگی باز کند و تغییراتی را حاصل شود که زندگی را رنگ دوبارهای ببخشد.
کتاب عادت خلاق را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
عادت خلاق برای تمام افرادی که در تلاشند تا خلاقیت را در خودشان پرورش دهند، مفید و خواندنی و موثر است. این کتاب به شما کمک میکند تا خلاقیت را از منظری متفاوت نگاه کنید؛ چیزی که فقط مختص عده خاصی نیست و همه میتوانند از آن بهره ببرند.
درباره توآیلا ثارپ
توآیلا ثارپ اول ژوئیه ۱۹۴۱ متولد شد. او رقصنده، طراح رقص و نویسنده آمریکایی است و در حال حاضر در شهر نیویورک زندگی و کار می کند. توآیلا ثارپ فعالیت حرفهای خود را از سال ۱۹۶۵ آغاز کرد و یک سال بعد شرکت رقص خود را تاسیس کرد. او تاکنون برای موسسه خود و شرکتهای مشهوری نظیر جوفِری باله، نیویورکسیتی باله، پاریس اُپرا باله، لندن رویال باله و آمریکن باله رقص طراحی کرده است.
ثارپ برای کارهایش از موسیقی کلاسیک، جاز و موسیقی پاپ معاصر استفاده میکند. در سال ۱۹۹۳، نام توآیلا ثارپ در فرهنگستان هنر و علوم آمریکا به ثبت رسید و در سال ۱۹۹۷ نیز به عضویت افتخاری در فرهنگستان هنر و ادب آمریکا درآمد. او در سال ۲۰۱۸ از دانشگاه هاروارد نیز دکترای افتخاری دریافت کرد.
بخشی از کتاب عادت خلاق
برای برخی این اتاق خالی نمادی است از ژرفای وهم و رازآلودگی و ترس؛ چرا که باید با دستان خالی اثری بینقص، زیبا و قانعکننده خلق کنند. دقیقاً مانند نویسندهای که کاغذ سفیدی را در ماشین تایپ میگذارد (یا صفحهای را در کامپیوترش باز میکند) تا نوشتن را آغاز کند، مانند یک نقاش در مواجهه با یک بوم خالی، همچون یک مجسمهساز در مقابل قطعه سنگی بزرگ؛ و یا مانند یک آهنگساز زمانی که انگشتانش بر کلاویههای پیانو مردد مانده است. برخی این لحظه را که در واقع سرآغاز یک خلاقیت است سخت و جانکاه میدانند، چرا که قادر نیستند به راحتی با آن ارتباط برقرار کنند. پس، از پای کامپیوتر، بوم نقاشی و یا پیانو برمیخیزند، چرتی میزنند، به خرید میروند، غذایی میپزند و یا خود را با کارهای خانه سرگرم میکنند. در حقیقت، آنها از شروع خلاقیت طفره میروند. در شکل افراطیاش، این ترس از آغاز، آنها را کاملاً فلج و زمینگیر میکند! هر چند شاید یک اتاق خالی برای بعضیها فضایی حقیرانه باشد، اما من در تمام دوران زندگی حرفهایام با آن عجین بودهام. این شغل من است، حرفه من است، خلاصه کلام: پر کردن این فضای خالی تمام هویتم را شکل میدهد!
پس از گذشت تمام این سالهای پر فرازونشیب آموختهام که خلاق بودن یک شغل تماموقت است که الگوها و سرمشقهای روزمره مختص به خودش را دارد. به عنوان نمونه، بسیاری از نویسندگان علاقهمندند که یک سری عادات روزمره برای خود ایجاد کنند. برترین آنها صبح زود از خواب برمیخیزند، آن زمان که دنیا غرق در آرامش و سکوت است و صدایی از تلفنها به گوش نمیرسد، آن زمان که ذهنشان به اندازه کافی استراحت کرده و کاملاً هوشیار است و هنوز با سخنان بیهوده اطرافیان آلوده و چرکین نگشته است!
آنها برای خودشان هدفگذاری میکنند ـ یادداشت کردن هزاروپانصد کلمه، و یا ادامه کار تا غروب آفتاب ـ اما در این بین، رمز و راز حقیقی در این نکته نهفته است که آنها «هر روز» این روال را در پیش میگیرند! به عبارت دیگر، آنها منضبط و سازمانیافتهاند و از این بابت، به مرور زمان این روال روزمره ملکه ذهنشان میشود و مبدل به یک «عادت» میگردد. این حکایت برای هر فرد خلاق دیگری نیز صدق میکند، خواه نقاشی باشد که هر بامداد به شیوه خود به سمت سهپایه نقاشیاش میرود، و خواه محققی باشد که هر روز به سوی آزمایشگاهش رهسپار میشود. این روال روزمره که همچون «آذرخش الهامبخش» است بخش عظیمی از فرایند آفرینش و خلاقیت را در بر میگیرد. بدیهی است که روال مزبور برای هر فردی قابل اجراست...
تأکید میکنم که آفرینندگی و خلاقیت مختص هنرمندان نیست، بلکه فروشندهای که در پی اتمام یک قرارداد فروش است، مهندسی که به دنبال حل یک مسأله است و حتی والدینی که علاقهمندند فرزندشان از افقهای جدیدی به جهان هستی بنگرد نیز نیازمند کسب این مهارت هستند.