شعرهای نو عاشقانه و عکس نوشته های احساسی و دلی
دلم بی لبت نای ماندن ندارد لبم بی دلت جای خواندن ندارد
بی لب و بی دل، توان بود ولی سرم بی تبت پای ماندن ندارد.
به تو جان می دهم
این قید بدون شرط است
سوگند به نامت که تو آرام منی
در نهانخانه جانم گل بی خار منی
سوگند به تو کز همه هستی تو جدا
در گوشه ای از جان و دل و یاد منی
عاشقم من عطش جان تو را میخواهم
بوسه از آن لب و دندان تو را میخواهم
به چه دردم بخورد ماه که در بالا هست
من فقط صورت تابان تو را میخواهم
تو بگیرازدل من حال پریشانی من
در عوض موی پریشان تو را میخواهم
تو به صد نغمه زبان بودی و دلها همه گوش
چه شنفتی که زبان بستی و خود گوش شدی
خلق را گرچه وفا نیست ولیکن گل من
نه گمان دار که رفتی و فراموش شدی
از قصۀ عشق تو به هر شاخه که گفتم
از شوق به رقص آمد و پر شد ز جوانه…
بی مهابا میزنم ساز، تو رندانه برقص
بی خیال غمِ دنیا، تو جانانه برقص
چندروزی به همین بزم توهم مهمانی
چشمِ دنیا بشود کور، تو
کسی چه میداند که امروز چند بار فرو ریختم، از دیدن کسی که
تنها لباسش شبیه تو بود
با اینکه ازم دوری اما هر وقت دستمو میزارم رو قلبم ، میبینم سر جاتی !
در شادی من شریک باش ای ساعت
در فکر لباس شیک باش ای ساعت
تعجیل بکن، دلم برایش تنگ است
کم عاشق تیک و تاک باش ای ساعت
عجب خیاط ماهری است دنیا، که دل هیچکس را برای ما تنگ ندوخت !
رشته ی محبت را باید به ضریح دلی بست که خیال کوچ کردن نداشته باشد
همیشه در ریاضیات ضعیف بودم، سالهاست دارم حساب میکنم چگونه من بعلاوه ی تو، شد فقط من!
خط به خط بودنت را دوووسستتتت داااااارم….
من و دل همنفسیم با نفس خیال تو / نفسم ، همنفسم ، هر نفسم فدای تو .
خداوندا ، جای سوره ای به نام “عشق” در قرآن تو خالیست ، که اینگونه آغاز شود : و قسم به روزی که دلت را میشکنند و جز خدایت مرهمی نخواهی یافت .
یارم از بهر فراقت به کجا سر بزنم / شوق دیدار تو دارم ، به کجا پر بزنم ؟
گوش دادن یک هنر است. بهجای نالیدن، گوش دادن را یاد بگیرید. گاهی عشق به آرامی درمیزند و شما نمیشنوید…
حباب ها همیشه قربانی هوای درونشان میشند . . .
از هر چه میترسیدم سرم آمد.
کاش تو هم ترسناک بودی …
بی همگان بسر شود
بی تو اصن بحثشو نکن!
در خطاب تو انگشتهایم از هوش رفتند…
اگه سلطنت بلد نباشم سلطنت نمیکنم، اگه زندگی بلد نباشم زندگی نمیکم، اما اگه دوست داشتن رو بلد نباشم به خاطرِ تو یاد میگیرم !
*******************
تو برایم همان کسی هستی که به قول نیما: یادت، روشنم میدارد …
دلم بی لبت نای ماندن ندارد / لبم بی دلت جای خواندن ندارد /
بی لب و بی دل ، توان بود ولی / سرم بی تبت پای ماندن ندارد .
کسی چه میداند که امروز چند بار فرو ریختم ، از دیدن کسی که
تنها لباسش شبیه تو بود .
با اینکه ازم دوری اما هر وقت دستمو میزارم رو قلبم ، میبینم سر جاتی !
در شادی من شریک باش ای ساعت / در فکر لباس شیک باش ای ساعت /
تعجیل بکن ، دلم برایش تنگ است / کم عاشق تیک و تاک باش ای ساعت .
عجب خیاط ماهری است دنیا ، که دل هیچکس را برای ما تنگ ندوخت !
به دلت بند است بند دلم عشششقق جاااان
رشته ی محبت را باید به ضریح دلی بست که خیال کوچ کردن نداشته باشد .
همیشه در ریاضیات ضعیف بودم ، سالهاست دارم حساب میکنم چگونه من بعلاوه ی تو ، شد فقط من !
من و دل همنفسیم با نفس خیال تو / نفسم ، همنفسم ، هر نفسم فدای تو .
خداوندا ، جای سوره ای به نام “عشق” در قرآن تو خالیست ، که اینگونه آغاز شود : و قسم به روزی که دلت را میشکنند و جز خدایت مرهمی نخواهی یافت.
یارم از بهر فراقت به کجا سر بزنم / شوق دیدار تو دارم ، به کجا پر بزنم ؟
گوش دادن یک هنر است. بهجای نالیدن، گوش دادن را یاد بگیرید. گاهی عشق به آرامی درمیزند و شما نمیشنوید…
حباب ها همیشه قربانی هوای درونشان میشند . . .
از هر چه میترسیدم سرم آمد.
کاش تو هم ترسناک بودی …
بی همگان بسر شود
بی تو اصن بحثشو نکن!
اگه سلطنت بلد نباشم سلطنت نمیکنم، اگه زندگی بلد نباشم زندگی نمیکم، اما اگه دوست داشتن رو بلد نباشم به خاطرِ تو یاد میگیرم !
تو برایم همان کسی هستی که به قول نیما: یادت، روشنم میدارد …
قول دادی همه ی دار و ندارم باشی
در تنم رخنه کنی فصل بهارم باشی
من به بدقولی چشمان تو عادت کردم
به همین بودنت از دور قناعت کردم