شعر عاشقانه چشم از شاعران بزرگ
گاهی
بهترین
شعرهای دنیا هم
نمیتواند
اندوهِ چشمان زنی را بکاهدشقایق نیکومنظری
شعر زیبای چشم
ای چشم تو دلفریب و جادو
در چشم تو خیره چشم آهودر چشم منی و غایب از چشم
زآن چشم همیکنم به هر سو
صد چشمه ز چشم من گشاید
چون چشم برافکنم بر آن روچشمم بستی به زلف دلبند
هوشم بردی به چشم جادوهر شب چو چراغ چشم دارم
تا چشم من و چراغ من کواین چشم و دهان و گردن و گوش
چشمت مرساد و دست و بازومه گر چه به چشم خلق زیباست
تو خوبتری به چشم و ابروبا این همه چشم زنگی شب
چشم سیه تو راست هندوسعدی به دو چشم تو که دارد
چشمی و هزار دانه لولوسعدی
******
اشعار عاشقانه چشم
پیش از من و تو لیل و نهاری بوده است
گردنده فلک نیز بکاری بوده استهرجا که قدم نهی تو بر روی زمین
آن مردمک چشمنگاری بوده استخیام
از وقتی که
آبیِ چشمانت را دیده ام
شناگرِ ماهری شده ام
از بس که
غرقِ چشمهایت شدممژگان یعقوبی
چشمم چو به چشم خویش چشم تو بدید
بی چشم تو خواب چشم از چشم رمیدای چشم همه چشم به چشمت روشن
چون چشم تو چشم من دگر چشم ندیدمهستی گنجوی
مجموعه اشعار عاشقانه چشم
زیباتر از چشمان تو
چشمان من بودوقتی که
تصویرت
بر آنها نقش میبستسیدتقی سیدی
******
دل عاشق به پیغامی بسازد
خمار آلوده با جامی بسازدمرا کیفیت چشم تو کافیست
ریاضتکش به بادامی بسازدباباطاهر
شب
چشمان توست
سیاه، وسیع
دوست داشتنیباران قیصری
گویی دو چشم جادوی عابدفریب او
بر چشم من به سحر ببستند خواب را
چشمهای تو
پنجرههای بهشت است
پرده پلکهایت را که کنار میزنی
نور به دنیا میآید!روشنک آرامش
******
تک بیت زیبا در مورد چشم
چشمت به کرشمه خون من ریخت
وز قتل خطا چه غم خورد مست
دُچار یعنی
دو چشم داری
اما حواست
چهار چشمی پی کسی استرسول ادهمی
******
گاهی نگاهت
آنقدر نافذ است
که خودم را نه
دیوار پشت سرم را
در چشمت میبینمافشین یداللهی
******
توبه کنند مردم از گناه به شعبان
در رمضان نیز چشمهای تو مست است
شعر رمانتیک چشمان زیبا
تو، همه رازِ جهان ریخته در چشم سیاهت
من همه، محوِ تماشایِ نگاهتفریدون مشیری
جهان
از چشمهای تو شروع میشود
و جایی در امتداد آشفتگی موهات
به باد میرودکامران رسولزاده
******
چشمت چو تیغ غمزه خونخوار برگرفت
با عقل و هوش خلق به پیکار برگرفت
آورده ز غمزه سحر در چشم
در داده ز فتنه تاب در مویسعدی
******
دو چشمش بسان دو نرگس بباغ
مژه تیرگی برده از پر زاغفردوسی
******
چشمهایِ تو،
میزبان آفتابِ صبحِ سبزِ باغهاست!
میشناسمت…
محمدرضا شفیعی کدکنی
مستی به چشم شاهد دلبند ما خوش است
زان رو سپردهاند به مستی زمام ما?
چشمهایت عطری دارند گیج کننده
از همانها که پلک میزنی
و یکباره جهان
به بوی مردمکهای خوش رنگت
عطری دلچسب میگیرد!عالیه جهانبین
راه دل عشاق زد آن چشم خماری
پیداست از این شیوه که مست است شرابت
چشمهای تو
وقت زیادی از خدا گرفت
اگر آفریده نمیشد
زیبایی بیشتری
به کوه
به دریا
به جنگل
میرسیدمهدی نظارتیزاده
******
به یک کرشمه که نرگس به خودفروشی کرد
فریب چشم تو صد فتنه در جهان انداخت
******
چشم جادوی تو خود عین سواد سحر است
لیکن این هست که این نسخه سقیم افتادست