مطالعات اخیر روانشناسان نشان میدهد که چرا افراد مسائل مربوط به خوردن و تصویر بدن را در نزد درمانگر پنهان میکنند. دروغ گفتن در درمان میتواند عمدی باشد یا با انگیزه ای که ممکن است کمتر آگاهانه باشد، رخ دهد. شرم شایعترین دلیل برای دروغگویی یا حذف نگرانی بابت اختلال خوردن و تصویر بدن در درمان است. مردم اغلب متوجه نمیشوند که چه زمانی در مسیر ابتلا به اختلال خوردن هستند. انسانها بسیار آشفته و پیچیده هستند. حتی زمانی که برای کمک به خودشان هزینه میکنند، همیشه جزئیات کامل را با درمانگرشان به اشتراک نمیگذارند. گاهی اوقات دلیل این کار عمدی است و گاهی از انگیزه های ناخودآگاه افراد ناشی میشود. هر روانشناسی به عنوان یک متخصص در مشکلات غذا خوردن و تصویر بدن، مکرراً این امتیاز را داشته است که به صحبت های مراجع درباره دلایلشان برای صادق نبودن یا علنی نکردن درباره غذا خوردن و موضوعات مربوط به تصویر بدن در درمان گوش دهد.
یکی از متخصصین طبق تجربه اش میگوید دهه ها پیش، خودم نیز اینکار را کردم. حتی وقتی مشکلات تغذیه و جسمی ام در طول روز باعث ناامیدی ام شد و بازگو کردن آن میتوانست کمک کند. با این وجود سالها آنها را از درمانگر خودم مخفی کردم. محققان در مطالعه اخیر خود با عنوان ماهیت و تأثیرات عدم افشای مشکلات غذا خوردن و نگرانی های تصویر بدن توسط مراجعان روان درمانی به این پدیده به ظاهر معکوس پرداختند.
تیم محققین روانشناسان پاسخ های 45 شرکت کننده را که مشکلات مربوط به خوردن یا تصویر بدن را تجربه کرده بودند، اما در طول درمان در مورد آن مشکلات دروغ میگفتند یا پنهان میکردند، کدگذاری و تجزیه و تحلیل کردند. روانشناسان در مورد چند جلسه صحبت نمیکنند. میانگین زمان درمان بیش از یک سال گزارش شده است. بطور متوسط در ماه سه جلسه، که مجموع اینها بیش از 36 جلسه است. ممکن است از خود بپرسید چرا افراد این کار را میکنند؟ محققان توضیحات جزئی تری را در مورد علت این امر ارائه میدهند. این مقاله به پنج دلیل اصلی میپردازد و ما بیشتر نظرات و پاسخ های احتمالی را بر اساس تجربه بالینی ارائه میدهیم.
شرم
در این مطالعه، شرم رازی بود که اغلب توسط مراجع بیان شد که به عنوان دلیل دروغگویی یا خودداری از خوردن و نگرانی از تصویر بدن بود. پاسخ های مربوط به شرم در سه موضوع اصلی قرار میگیرند.
1. شرم و یا خجالت و اینکه در مورد اختلال خوردن یا تصویر بدن شان نگران بودند. احتمالاً مانند نمونه های تحقیق، این مورد افرادی را در بر میگیرد که مشکلات خفیف تا شدید اختلالات خوردن دارند. در این مورد توضیحات بیشتری وجود دارد. اولا، وقتی افراد احساس میکنند در چیزی به ظاهر «اصلی» مانند خوردن یا مدیریت وزن شکست میخورند، معتقدند که بصورت کلی فردی شکست خورده هستند. ثانیا، افراد خود را کاملاً خودخواه، سطحی یا کم عقل میدانند. زیرا وقتی مشکلات بزرگتر و مهمتر در دنیا وجود دارد، چطور نمیتوانند نگران غذا یا بدن خود نباشند. پس با وجود شدت درد و آسیب پذیری پشت این باورها، جای تعجب نیست که افراد آنها را حتی در درمان مطرح نکنند.
2. بدن خود به عنوان منبع شرم تلقی میشود. خود بدن به عنوان مثال به یک عضو خاص بدن یا ویژگی های بدن اشاره دارد. و هنگامی که افراد دچار انحرافات و تغییر بدنی میشوند، چشمانشان واقعاً آنها را فریب میدهند. متأسفانه، بسیاری از مردم متوجه نمیشوند که در حال تجربه تغییر شکل بدن هستند. آنها در عوض اعتماد خواهند کرد که آنچه میبینند حتما واقعیت ماجرا است. تغییر شکل بدن جزئی از اختلالاتی مانند اختلال خوردن، بی اشتهایی، پرخوری عصبی، و سایر اختلالات مرتبط با تغذیه یا خوردن مشخص شده است. آسیب پذیرترین افراد اغلب متوجه نمیشوند که عادات غذایی و تغییر شکل بدنشان به یک اختلال خوردن تبدیل شده است.
البته، فردی که اختلال بالینی خوردن ندارد، میتواند از ظاهر خود نیز عمیقا شرمنده باشد. تمرکز بیش از حد روی هر قسمت از بدن میتواند آن قسمت بدن را به شدت در ذهنتان برجسته نشان دهد. فایده ای ندارد، آنها معمولاً برای رفع مشکل از طریق (آرایش بیش از حد یا جراحی) روی بدن کار میکنند. در نتیجه احساس میکنند که باید منبع خجالت خود را بصورت فیزیکی و کلامی از خود و دیگران پنهان کنند.
3. شرم ناشی از قضاوت درمانگران؛ وقتی افراد نگران قضاوت درمانگر خود هستند، قلب هر روانشناسی را به درد می آورد. در صورتی که اتاق درمان مانند یک مکان عاری از قضاوت است. با این حال ما داستانهای ترسناکی را شنیده ایم که چگونه درمانگران هنگام شنیدن، مثلاً با رفتارهای اشتباه، یا با شوک یا عدم تایید واکنش نشان داده اند. علاوه بر این، بسیاری از درمانگران دچار سوگیری میشوند. برای بسیاری از افراد که در جامعه غربی بزرگ شده اند، درون مغز شان هر روز با ذهنیت رژیم غذایی و سلامتی پیش میرود. اما تعداد کمی از برنامه های آموزشی درمانی به فرهنگ رژیم غذایی یا اختلالات تغذیه ای می پردازند. بطرز ناراحت کننده ای، درمانگرانی که در خوردن و مشکلات مربوط به تصویر بدن عالم نیستند، به نظر میرسد که ناخواسته نظم عادات غذایی یک نفر را قضاوت کنند.
جلوگیری از مداخلات ناخواسته
این مبحث به مداخلات ناخواسته مانند بازگشت به بخش بستری، توقف درمان یا اصلاح آسیب شناسیِ خوردن اشاره دارد. مسلماً، اینها میتوانند پیوندهای دوگانه باشند. به عنوان مثال، یک درمانگر ممکن است به سطح بالاتری از مراقبت، یک پزشک حرفه ای تر، یا حمایت تغذیه ای اشاره کند و در عین حال به آنچه برای به حداکثر رساندن اثربخشی درمان توصیه میشود، پایبند باشد. با این وجود، گاهی مراجعان در مداخلات ناخواسته احساس میکند تحت کنترل هستند و یا فرد درمان هایی که دریافت میکند را تمایل به رد آن دارد.
تمایل به صحبت در مورد سایر مشکلات بالینی
مطالعات نشان داده که 69 درصد از نمونه های بالینی برای درمان افسردگی مراجعه کردند. اضطراب نیز اغلب یک نگرانی برای مراجع بوده است (53 درصد). این افراد احتمالاً خواهان رهایی از غم و اندوه یا نگرانی بودند که آنها را مجاب کرد به دنبال کمک باشند. این یک موقعیت دشوار دیگر است. خوردن نامتعادل میتواند باعث ایجاد یا افزایش افسردگی و اضطراب شود، مشکلاتی که افراد میخواهند از آن رهایی پیدا کنند. اگر افراد حاضر در مطالعه به عادات غذایی خود اشاره نمی کردند، میتوانستند زمان، پول و انرژی زیادی را برای درمان صرف کنند و از طرفی درمان مناسب را تجربه نکنندکه باعث میشد هم خود و هم درمانگرانشان را گیجکند.
شما هم بر این باور هستید که درمان کمکی نمیکند؟
این موضوع با میل به صحبت در مورد مشکلاتی غیر از اختلال خوردن و تصویر بدن گره خورده است. فردی که تمرکزش به بیرون از اتاق مشاوره و درمان است، منطقی است که اسرار شخصی و آسیب پذیر خود را بطور کامل فاش نکنند.
نتیجه گیری
بطور کلی، مراجع تمام تلاش خود را میکند تا همه چیز را درک کند. در حالی که دروغ گفتن یا حذف بعضی موارد در درمان ممکن است نتیجه عکس دهد، میتوان گفت معمولا دلایل ارزشمندی برای آن وجود دارد. جوامع غربی تمایل دارند استانداردهای یکسانی را برای سلامتی، پذیرش ظاهر و وزن ارائه کنند. متأسفانه، محیط اطراف ما اغلب به ما نمی آموزد که اکثر رژیمها شکست میخورند یا اینکه ژنتیک به شدت بر اندازه، وزن و ظاهر ما تأثیر میگذارد. در عوض، مردم اغلب بدلیل ناتوانی در درک خود در تطبیق با این استانداردهای خاص احساس شکست میکنند. در نهایت هم آنها اغلب خود را سرزنش میکنند. جای تعجب نیست که از گفتن اختلالات خوردن و مشکلات تصویر بدن در اتاق درمان اجتناب شود یا درباره آنها دروغ گفته شود.
تحقیقات آینده باید «سوالات بیشتری را در مورد اینکه مشکلات مربوط به تصویر بدن، مشکلات خوردن، یا اختلالات خوردن و عواملی که افشای اطلاعات در محیط های درمانی و خارج از آنرا دشوار میکنند، شامل شود». امیدواریم به زودی این اتفاق بیفتد. اختلالات خوردن دومین و بالاترین میزان مرگ و میر را در بین هر بیماری روانپزشکی دارد (بعد از سوء مصرف مواد افیونی). متأسفانه، بسیاری از مردم نمیدانند که آیا در مسیر ابتلا به اختلال خوردن هستند یا حتی تا زمانی که اوضاع بطور کلی خراب نشده باشد باز هم اطلاعی ندارند. به عنوان جامعه روانشناسان، ما باید در ایجاد احساس امنیت در افرادی که اختلال خوردن و تصویر بدنی دارند، تلاش کنیم تا تمام صحبتهای خود را در اتاق درمان به اشتراک بگذارند. سکوت همزمان که احساس امنیت میدهد میتواند مضر نیز باشد.