انواع دموکراسی بر اساس ملاک های مختلفی به دست میآید. برحسب اینکه هدف اصلی حکومت دموکراسی را تأمین آزادی فرد، فضیلت مدنی یا برابری سیاسی بگیریم، تعابیر مختلفی از دموکراسی به دست میآید که ممکن است هر یک به نوع جداگانهای از دموکراسی بیانجامد.
اینک به بررسی برخی از انواع دموکراسی میپردازیم:
۱- دموکراسی مستقیم
دموکراسی به معنای حکومت مردم در مقابل دموکراسی به معنی حکومت نمایندگان مردم، دموکراسی مستقیم یا دموکراسی نیرومند خوانده شده است. برخی از نویسندگان دموکراسی مستقیم را نه یکی از انواع دموکراسی، بلکه جوهر دموکراسی خواندهاند که انواع دیگر انحرافی از آن به شمار میروند. به سخن دیگر دموکراسی مستقیم را دموکراسی به معنی حقیقی کلمه میدانند، در حالی که دموکراسی به مفهوم حکومت نمایندگان مردم یا تعدادی از گروههای برگزیده را دموکراسی به معنی مجازی و استعاری آن میشمارند. به نظر طرفداران دموکراسی مستقیم، دموکراسی به معنای نمایندگی دموکراسی ضعیف یا حداقل است.
در آتن در قرن پنجم پیش از میلاد کل شهروندان هر ۷ یا ۱۰ روز در مجلسی جمع میشدند و درباره امور مختلف تصمیمگیری میکردند. دموکراسی مستقیمی که فاسد میشد و به حکومت لجامگسیخته و بی سازمان بدل میگشت، اوکلوکراسی یا حکومت اوباش خوانده میشد. البته در آتن تنها شهروندان، یعنی مردان آزادی که تبار آتنی داشتند، دارای حق حکومت بودند و ایشان حدود یک پنجم جمعیت شهر را تشکیل میدادند. زنان و بردگان از شمار شهروندان خارج بودند.
به نظر اندیشمندان عصر جدید دموکراسی مستقیم نه تنها غیر ممکن بلکه حتی نامطلوب هم بود؛ زیرا به نظر آنها به افراط و استبداد میگرایید. برخی از بنیانگذاران جمهوری در آمریکا دموکراسی مستقیم به شیوه آتنی را موجب ناآرامی و نزاع و مجادله میشمردند و نمایندگی را به عنوان ابزار تصفیه دموکراسی از عناصر مردم فریب و افراطی لازم میدانستند. به نظر آنها از طریق نهاد نمایندگی صاحبان فضیلت مدنی در بین مردم به مناصب حکومت راه مییابند.
در دموکراسیهای معاصر نیز گرچه برخی شیوههای دموکراسی مستقیم مانند رفراندوم و مراجعه به آراء عمومی باقی مانده و زمینههایی برای تله دموکراسی، یعنی مشارکت مستقیم در مباحثات و فرآیندهای تصمیمگیری از طریق تکنولوژی کامپیوتری و ارتباط از راه دور، پدید آمده است، اما بسیاری از صاحبنظران معاصر نیز همچنان دموکراسی مستقیم را موجب مردمفریبی و حکومت افراد نااهل میدانند.
در مقابل هواداران دموکراسی مستقیم استدلال میکنند که این نوع دموکراسی صرفاً به واسطه مشارکت حاصل نمیشود بلکه نیازمند تربیت و آموزش سیاسی شهروندان به منظور ایجاد فضایل مدنی در آنها است. پس تنها با پرورش مدنی و اخلاقی شهروندان دموکراسی مستقیم امکان مییابد. منظور از شهروندان در این تعبیر صرفا افراد فعال در حوزه خصوصی زندگی نیستند بلکه افراد آگاه و فعال در حوزه عمومی اند که دارای آگاهی و اراده معطوف به مصلحت عمومی باشند.
مهم ترین فیلسوف سیاسی مدرن که از دموکراسی مستقیم دفاع کرد ژان ژاک روسو بود. در دموکراسی مستقیم شهروندان در وضع قانونی که خود از آن اطاعت میکنند مشارکت مستقیم دارند؛ یعنی اطاعت از قانون اطاعت از اراده خودشان است و بدین سان آزادی و التزام و اطاعت یکسان میشوند. آزادی واقعی از نظر روسو اطاعت از قانونی است که ما خود وضع کرده باشیم.
توماس جفرسون نیز از مدافعان دموکراسی مستقیم بود و استدلال میکرد که اگر نتوان به انسانها اعتماد کرد که بر خود حکومت کنند، چگونه میتوان به آنها اعتماد کرد که بر دیگران حکومت کنند.به نظر او تنها دموکراسی مستقیم مانع ظهور حکومت جبارانه و استبدادی بود.
۲- دموکراسی اجتماعی
دموکراسی اجتماعی آن نوع از دموکراسی است که بر تامین رفاه اجتماعی و ایجاد دولت رفاهی و توزیع ثروت در جامعه به وسیله دولت تاکید میگذارد. دموکراسی اجتماعی آن نوع دموکراسی است که تا اندازهای روح سوسیالیسم در آن دمیده شده باشد و از این رو از لحاظ سیاستهای اجتماعی و اقتصادی در حد وسط میان لیبرالیسم و سوسیالیسم قرار دارد. بنابراین دموکراسی اجتماعی بر مسئولیت اجتماعی دولت تاکید دارد. هر چند در عین حال پاسدار نظام سرمایهداری به وجهی تعدیل شده است.
هواداران دموکراسی اجتماعی از حقوق اجتماعی دفاع میکنند و بر آن هستند که این حقوق در سده بیستم مورد توجه قرار گرفته است؛ در قرن نوزدهم بر حقوق سیاسی، در قرن در قرن هجدهم بر حقوق مدنی و در قرن هفدهم بر حقوق طبیعی تاکید گذاشته شده بود. این خود تعبیری لیبرالی از دموکراسی اجتماعی است. زیرا به جای تاکید بر مفهوم سوسیالیستی مسئولیت اجتماعی دولت، بر مفهوم حقوق فردی تاکید میگذارد. برخی از نویسندگان از این هم فراتر رفته و برخورداری از حقوق اجتماعی را شرط شهروندی به معنای درست کلمه در دموکراسیهای امروز میدانند.
در نهایت آنچه امروز از دموکراسی اجتماعی برداشت میشود چیزی بیش از دفاع از دولت رفاهی نیست. تامین اشتغال کامل، خدمات رفاهی، تعدیل شکافهای طبقاتی از طریق سیاستهای مالی، افزایش هزینههای عمومی و غیره مهمترین اقدامات دولتهای رفاهی بوده است. بنابراین دموکراسی اجتماعی چیزی بیش از دموکراسی لیبرال و با این حال کمتر از سوسیالیسم است.
۳- دموکراسی صنعتی
منظور از دموکراسی صنعتی اعمال اصول دموکراسی بر شیوهی کار و زندگی طبقه کارگر است. از این دیدگاه دموکراسی تنها به زندگی سیاسی محدود نمیشود بلکه بر زندگی اقتصادی نیز قابل اعمال است و به ویژه باید بر حیات اجتماعی و اقتصادی کارگران که اکثریت مردم را تشکیل میدهند اعمال گردد. برخی از نویسندگان منظور از دموکراسی صنعتی را صرفا مشارکت کارگران در تصمیمگیریهای غیر اساسی میدانند. در چنین برداشتی کنترل نهایی بنگاهها در دست هیئت مدیره سرمایهداران باقی میماند. برخی دیگر دموکراسی صنعتی را تنها در صورت مشارکت کارگران در کنترل و اداره بنگاه اقتصادی تحققپذیر میدانند.
از دیدگاه دیگری دموکراسی صنعتی به معنی مشارکت کارگران در مالکیت بخشی از سهام و سرمایه شرکت به نحوی است که دست کم به اندازه صاحبان سهام کوچک بر مدیریت نفوذ داشته باشند. همچنین برخی دیگر از هواداران دموکراسی صنعتی خواهان مدیریت مشترک میان هیئت مدیره و نمایندگان کارگران هستند. بالاخره برخی دیگر تا آنجا پیش میروند که دموکراسی صنعتی را معادل کنترل طبقه کارگر بر کل نظام اقتصادی توصیف میکنند. روی هم رفته همه ی مکاتب دموکراسی صنعتی خواهان نوعی اعمال کنترل از جانب کارگران برای کارگاهها و کارخانهها هستند.
برخی از نویسندگان به جای واژه دموکراسی صنعتی، اصطلاح دموکراسی اقتصادی، مدیریت کارگری و خودمختاری کارگران را به کار بردهاند. دموکراسی صنعتی در ادبیات سیاسی معمولاً با آنارشیسم و سندیکالیسم مرتبط بوده است، لیکن همه مکاتب سوسیالیستی نیز به نحوی خواستار دموکراسی صنعتی بودهاند.
میزانی از اهداف کلی دموکراسی صنعتی در دموکراسیهای امروزی عملی شده است. نوعی از دموکراسی صنعتی امروزه در کشورهایی مانند آلمان، اسپانیا و ایتالیا معمول است. بسیاری از صاحب نظران، دموکراسی صنعتی را وسیلهای برای تعدیل دموکراسی سیاسی در نظامهای سرمایهداری میدانند و آن را راهی برای ایجاد سازش میان دموکراسی و سوسیالیسم به شمار می آورند.
منبع: کتاب دانشنامه سیاسی، دکتر حسین بشیریه