در نموداری باعنوان گاز سوزی ایرانیان آمده بود «ایران با جمعیتی بالغ بر ۸۴ میلیون نفر به اندازه نصف قاره اروپا با جمعیت ۷۵۰ میلیون نفر، ۵ر۱ برابر آمریکای لاتین با جمعیت ۶۵۰ میلیون نفر، یک چهارم منطقه آسیا_پاسیفیک با جمعیت ۵ر۳ میلیارد نفر و نصف آسیای جنوب غربی با جمعیت ۳۷۰ میلیون نفری گاز مصرف می کند».
در نگاه اول می توان به صورت سطحی قضاوت کرد که ایرانی ها اسراف کار هستند و انرژی را بی حساب مصرف می کنند و همه گناهان به گردن خانواده ها می افتد که در مصرف این نعمت الهی صرفه جویی را به فراموشی سپرده اند.
خوب است عزیزانی که مرتب بر سر ایرانیان می زنند که پرمصرفترین مردم جهان هستند و دلیل آنرا برای اثبات سخن، ارزانی انرژی می دانند و بعضاً قیمت بنزین و دیگر انرژی ها در ایران را با کشورهای دیگر مقایسه کرده و دریک قیاس باطل تکرار می کنند که مثلا بنزین در کجا چند است و در ایران چند یا گاز در فلان کشور چون است و در ایران چنان، به چند مساله توجه داشته باشند و براساس آن مردم سخت کوش ایران را مقصر همه سختی ها و اسراف ها بدانند.
اول اینکه مقایسه قیمت های جهانی با دلار زمانی جواب می دهد که حقوق کارکنان و کارگران مطابق ریالی به میزان قیمت دلار پرداخت و محاسبه شود، زیرا همین کارگر در دیگر کشورهای مورد قیاس چند صد دلار دریافت می کند.
آیا حقوق یک کارگر ایرانی که در کارخانه یا کارگاه با مدرک کارشناسی مشغول به کار شده و طبق قانون کار حداقل حقوق را در ابتدای کار دریافت می کند، ماهیانه حدود ۱۳۰ دلار است؟ حال با این ۱۳۰ دلار، یک کارمند تازه کار چند لیتر بنزین دو یا سه دلاری می تواند خریداری کند که در مقایسه آقایان گنجانده شود؟!
نکته دیگر اینکه یکی از افتخارات نظام جمهوری اسلامی ایران در راستای عدالت اجتماعی، رساندن گاز طبیعی به تمامی شهرها و روستاها حتی در سخت ترین روستای کوهستانی است؛ ازاینکه همه هموطنان از این نعمت الهی برخوردار شده اند، سر به آستان الهی می ساییم و شکرگزار هستیم. در آماری که وزیر نفت اعلام کرده است، در ایران ٣٦هزار و ٣٦٥ روستا و بالغ بر ١٢٢٤ شهر وجود دارد که از نعمت گاز برخوردارند و کاملتر اینکه گستره شبکه گازرسانی در کشور بالغ بر ٤٨٠ هزار کیلومتر است، که این شبکه گازرسانی در دنیا بینظیر است اما نکته اینجاست در دیگر کشورها که استفاده بهینه از گاز را در دستور کار دارند، به جای لوله کشی هزارها کیلومتری در کوهستانها و بیابانها و شهرها و گاز رساندن به اقصی نقاط سردسیر، نیروگاههای عظیم با سوخت گاز احداث کردند و برق را به آسانی و قیمت کنترل شده در دسترس مردم قرار می دهند که هم به هوای پاک دست یافته اند و هم رساندن برق در سخت ترین نقاط نیز آسان و کم هزینه است. اگر در استان سیستان و بلوچستان چنین اتفاقی می افتاد، باز هم با کمبود برق و گاز مواجه می شدیم؟!
مردم این سرزمین کهن ، همیشه چهار فصل را تجربه و هوای سرد و گرم را همزمان احساس کرده است، با قناعت خود حداقل انرژی را مصرف می کرد. سنت گرمایش عمده کرسی بود؛ آنهم در یک اتاق با هوایی سرد که صبح ها شیشه های اتاق بر اثر برودت هوا یخ می زد. در تابستانها هم امکانات خنک کننده مردم، استراحت در پشت بامها یا زیرزمین ها بود، تا نیاز به کمترین انرژی داشته باشد ، ولی با ترویج مصرف گرایی در فیلمها و مکانهای تبلیغاتی، ساخت سرالرهای تشریفاتی در خانه های مجلل و ترویج آپارتمان نشینی و گرم کردن تمامی آپارتمان به جای یک اتاق و کرسی و بهره مندی از وسایل تهویه سرد و گرم، روزگار گذشته به فراموشی سپرده شد و کم کم سبک زندگی ایرانیان نه تنها در شهرها ، بلکه در روستاها نیز تغییر کرد و به مصرف گرایی روی نهاد و امکانات و تبلیغات این نوع مصرف گرایی در جامعه جا افتاد و وسایل مصرف کننده انرژی اعم از گاز و برق و بنزین بدون توجه به استاندارد بین المللی وسیاستگذاری دولتی و برنامه ریزی هدفمند، از خارج از کشور وارد یا با صنعت داخلی ساخته شد.
برای نمونه صنعت داخلی اتومبیل سازی در ایران برپایه مصرف بالای بنزین بنا نهاده شد ، ویا روزگاری که نیسان پاترول به عنوان اتومبیل تقریبا تشریفاتی به کشور وارد شد ، یا پژو ۴۰۵ که ابتدا وارد و سپس داخلی سازی شد، هیچ سازنده و وارد کننده ای ، به این نکته توجه نداشت که اتومبیلی در اختیار مردم قرار می دهند که میزان سوخت آن در ۱۰۰ کیلومتر حدود ۲۰ لیتر است! در حالی که در همان زمان، کشورهای سازنده این اتومبیلها، به مصرف ۵ لیتر در ۱۰۰ کیلومتر می اندیشیدند و موفق هم بودند.
نمونه دیگر ترویج لامپهای کم مصرف در ایران است ، از زمانی که وزارت نیرو مصمم به تغییر سیاست تغییر لامپهای رشتهای به کم مصرف شد ، ابتدا با قیمت حمایتی تهیه و با تبلیغ دراختیار مردم می گذاشت ، وقتی مردم به ارزش آن پی بردند، کم کمدست حمایت خود را برداشت و مردم باقیمت بالاتر از رشته ای خریدار لامپهایی شدند که هم نور کافی داشت و هم مصرف کمتری، کار به جایی رسید که امروزه تعداد لامپهای رشته ای در یک برج بلند به تعداد انگشتان دست نمی رسد، دلیل این استقبال را می توان سیاستگذاری درست، تعیین الگوی مصرف، واردات هدفمند، تامین نیاز مردم و جایگزینی بهتر از امکانات موجود برشمرد.
از آنجایی که سیاستگذاران و وارد کنندگان لوازم انرژی خانگی و سازندگان اتومبیل الگویی برای مصرف بهینه نداشته اند، به این نکته نمی اندیشیدند که سرمایه یک مملکت ، با این وسایل گرمایشی و اتومبیلهای پرمصرف، به هدر می رود. گویی این نعمت الهی که برای نسلهای متعدد قرار داده شده، پایان ناپذیر است.
و در آخر اینکه مسولان اداره هر کشوری در برابر مردم ، مسوولیت دارند. برای انفال و اموال عمومی که به همه مردم تعلق دارد، الگویی تعریف و قانونی وضع کنند که هم منافع نسل حاضر تامین شود و هم به منافع نسلهای بعد لطمه وارد نگردد.
یکی از این سیاستها، تدوین سیاست نحوه مصرف انرژی والگوی مصرف بهینه است.
درست است که مردم مجری سیاستها هستند، از امکانات رفاهی که برای آنان تولید شده ویا از دیگر کشورها وارد شده، استفاده می کنند، اما این دولتها هستند که پس از سیاست گذاری، در تامین وسایل مصرف انرژی نقش داشته ودارند. وقتی دولتها خود برای ساخت و ورود اتومبیلهای پرمصرف تسهیلات قائل می شوند، یا از کارخانه تولید کننده این گونه اتومبیلها و وسایل گرمایشی خانگی و اجتماعی ، حمایت می کنند، مردم نیز چاره ای جز استفاده از این تولید پرمصرف، به چند برابر قیمت جهانی ندارند. (برای نمونه مقایسه ساده ای داشته باشید از قیمت
اتومبیل هایی که در ایران تولید می شود با مشابه و بالاتر از آن درخارج از کشور)، حال مردمی که براساس امکانات دراختیار گذاشته شده، توسط سیاستگذاران اقتصادی ، سبک زندگی خود را تنظیم گردهاند، وقتی آمار مصرفشان با این وسایل غیر استاندارد، بالا میرود، در اعلام آن صرفا مردم مقصر رعایت نکردن صرفه جویی در مصرف قلمداد می شوند و در این میان، کارخانه و دولت حامی و سیاستگذار که مقصر اصلی به شمار می روند، به فراموشی سپرده می شوند؛ درحالی که اگر سیاستگذاری صحیح باشد والگویی مناسب برای مصرف انرژی تدوین شود و همه دستگاههای تصمیم ساز موظف به رعایت الگوی مصرف باشند وتجهیزات رفاهی براساس مصرف بهینه تولید ومطابق سیاستها عرضه شود، اطمینان داشته باشید که مردم رعایت کننده اصلی مصرف بهینه بوده و هستند.