بحران اوکراین در حالی سومین ماه خود را سپری میکند که به رغم رویکرد اوکراین و روسیه...
بحران اوکراین در حالی سومین ماه خود را سپری میکند که به رغم رویکرد اوکراین و روسیه برای رسیدن به راهکار سیاسی، همچنان با آتش تهیه سنگین آمریکا و برخی کشورهای اروپایی بویژه انگلیس در مسیر توسعه جنگ پیش میرود. کشورهایی که ادعا دارند جنگ حداقل تا پایان سال ۲۰۲۲ ادامه مییابد و با این ادعا نیز بر تسلیح بیامان اوکراین و ناکام گذاشتن راهکار سیاسی ادامه میدهند.
در این چارچوب نیز اخیرا کنگره آمریکا طرح کمک ۴۰ میلیارددلاری برای جنگ اوکراین را تصویب و بایدن نیز صدها میلیون دلار برای ارسال تجیهزات نظامی به کی یف اختصاص داد. مجموع این تحرکات که البته با همراهی و برنامه ریزی شدید انگلیسیها صورت میگیرد از یک سو زمینه ساز بحران انرژی در جهان به دلیل تحریم نفت و گاز روسیه شده است و از سوی دیگر میرود تا بحران غذایی جهانی را رقم زند. سازمانملل بارها هشدار داده است که به دلیل نقش اوکراین و روسیه در تامین غذایی جهان، استمرار جنگ موجی از قحطی و گرانی را در جهان به همراه دارد و در بسیاری از نقاط جهان نظیر غزه، یمن، افغانستان، سوریه، کشورهای آفریقایی که نیازمند کمکهای بشر دوستانه هستند، فاجعه انسانی روی خواهد داد.
در همین حال بسیاری از کشورهای اروپایی از جمله آلمان، انگلیس، فرانسه، اسپانیا و ... نیز با افزایش بیرویه تورم و قیمتها مواجه شدهاند و در آمریکا نیز البته مسائلی همچون افزایش بهای سوخت و گرانی برخی اقلام خوراکی مطرح شده است. حال این سوال مطرح است که در چنین شرایطی چرا آمریکا و عقبه آن انگلیس بر استمرار و گسترش دامنه جنگ اوکراین اصرار دارد حال آنکه بحران انرژی و غذا در حال جهانی شدن است؟
در پاسخ به این پرسش مروری بر رفتارها و تئوریهای نظریه پردازان آمریکا همچون کیسینجر قابل توجه است. در طول جنگهای جهانی آمریکا به عنوان کشوری که به دور از منطقه جنگی بود و صرفا نقش تامین کننده تسلیحات را داشت، ایفای نقش کرد و در نهایت نیز به عنوان تنها قدرت کمتر ضرر دیده از جنگ، توانست سلطه اقتصادی و سیاسی و با ایجاد ناتو سلطه نظامی بر بسیاری از کشورهای دوست و دشمن را رقم زند. در کنار این تجربه تاریخی، افرادی همچون کیسینجر مشاور امنیت ملی و وزیر خارجه دهه ۱۹۷۰ آمریکا به عنوان یکی از مهمترین نظریهپردازان ساختار حاکم بر آمریکا و نظام سرمایهداری، بر این اعتقادند که آمریکا برای سلطه بر دولتها بویژه در خاورمیانه باید نبض انرژی آنها را در دست گیرد و برای سلطه بر ملتها غذای آنها را در مشت داشته باشد.
نگاهی به سیاستهای آمریکا بویژه در دوران جنگ اوکراین نشان میدهد که آمریکا با ادعای اعمال تحریم بر روسیه، ایران و برخی دیگر از صادرکنندگان نفت و گاز سعی دارد تا بحران انرژی را محقق سازد که نتیجه آن نیز همراهی سایر کشورها از جمله کشورهای اروپایی برای تامین انرژی با آمریکا باشد در حالی که همزمان سناریوی تسلیم سازی کشورهای هدف همچون ایران، روسیه و ونزوئلا و.. را نیز دنبال میکند. در همین حال جنگ اوکراین مولفهای برای بحران غذایی در جهان است که به زعم آمریکا میتواند هدایتگر ملتها بویژه در کشورهای هدف برای آشوبها و ناامنیهای خیابانی باشد تا سناریوی فروپاشی کشورهای هدف از درون را محقق سازد در حالی که کشورهای دوست آمریکا همچون اروپایی ها را نیز که مدتهاست به دنبال جدایی از آن هستند را به همراهی اجباری با واشنگتن سوق دهد.
نکته آنکه هر چند مردم آمریکا از پیامدهای این اقدامات در امان نخواهند بود اما برای نظام سرمایه داری حاکم بر آمریکا همواره منافع ساختاری و حفظ قدرت جهانی اهمیت داشته لذا با ادعای بیشتر بودن دستاوردهای این سیاست در برابر هزینههای آن، به ادامه این روند میپردازند. با توجه به این حقایق میتوان گفت که امروز جبهه مقابله با آمریکا در کنار استمرار سیاست کاهش وابستگی به نفت، تلاش و برنامهریزی برای خودکفایی غذایی است چرا که جنگ آینده جنگ غذاست و کشوری میتواند در این جنگ موفق باشد که از امروز برای تامین نیازهای غذایی در قالبی درونزا گام بردارد تا فردا برای تامین نیازهای غذایی تن به زیادهخواهیهای نظام سلطه ندهد.
در این چارچوب نیز اخیرا کنگره آمریکا طرح کمک ۴۰ میلیارددلاری برای جنگ اوکراین را تصویب و بایدن نیز صدها میلیون دلار برای ارسال تجیهزات نظامی به کی یف اختصاص داد. مجموع این تحرکات که البته با همراهی و برنامه ریزی شدید انگلیسیها صورت میگیرد از یک سو زمینه ساز بحران انرژی در جهان به دلیل تحریم نفت و گاز روسیه شده است و از سوی دیگر میرود تا بحران غذایی جهانی را رقم زند. سازمانملل بارها هشدار داده است که به دلیل نقش اوکراین و روسیه در تامین غذایی جهان، استمرار جنگ موجی از قحطی و گرانی را در جهان به همراه دارد و در بسیاری از نقاط جهان نظیر غزه، یمن، افغانستان، سوریه، کشورهای آفریقایی که نیازمند کمکهای بشر دوستانه هستند، فاجعه انسانی روی خواهد داد.
در همین حال بسیاری از کشورهای اروپایی از جمله آلمان، انگلیس، فرانسه، اسپانیا و ... نیز با افزایش بیرویه تورم و قیمتها مواجه شدهاند و در آمریکا نیز البته مسائلی همچون افزایش بهای سوخت و گرانی برخی اقلام خوراکی مطرح شده است. حال این سوال مطرح است که در چنین شرایطی چرا آمریکا و عقبه آن انگلیس بر استمرار و گسترش دامنه جنگ اوکراین اصرار دارد حال آنکه بحران انرژی و غذا در حال جهانی شدن است؟
در پاسخ به این پرسش مروری بر رفتارها و تئوریهای نظریه پردازان آمریکا همچون کیسینجر قابل توجه است. در طول جنگهای جهانی آمریکا به عنوان کشوری که به دور از منطقه جنگی بود و صرفا نقش تامین کننده تسلیحات را داشت، ایفای نقش کرد و در نهایت نیز به عنوان تنها قدرت کمتر ضرر دیده از جنگ، توانست سلطه اقتصادی و سیاسی و با ایجاد ناتو سلطه نظامی بر بسیاری از کشورهای دوست و دشمن را رقم زند. در کنار این تجربه تاریخی، افرادی همچون کیسینجر مشاور امنیت ملی و وزیر خارجه دهه ۱۹۷۰ آمریکا به عنوان یکی از مهمترین نظریهپردازان ساختار حاکم بر آمریکا و نظام سرمایهداری، بر این اعتقادند که آمریکا برای سلطه بر دولتها بویژه در خاورمیانه باید نبض انرژی آنها را در دست گیرد و برای سلطه بر ملتها غذای آنها را در مشت داشته باشد.
نگاهی به سیاستهای آمریکا بویژه در دوران جنگ اوکراین نشان میدهد که آمریکا با ادعای اعمال تحریم بر روسیه، ایران و برخی دیگر از صادرکنندگان نفت و گاز سعی دارد تا بحران انرژی را محقق سازد که نتیجه آن نیز همراهی سایر کشورها از جمله کشورهای اروپایی برای تامین انرژی با آمریکا باشد در حالی که همزمان سناریوی تسلیم سازی کشورهای هدف همچون ایران، روسیه و ونزوئلا و.. را نیز دنبال میکند. در همین حال جنگ اوکراین مولفهای برای بحران غذایی در جهان است که به زعم آمریکا میتواند هدایتگر ملتها بویژه در کشورهای هدف برای آشوبها و ناامنیهای خیابانی باشد تا سناریوی فروپاشی کشورهای هدف از درون را محقق سازد در حالی که کشورهای دوست آمریکا همچون اروپایی ها را نیز که مدتهاست به دنبال جدایی از آن هستند را به همراهی اجباری با واشنگتن سوق دهد.
نکته آنکه هر چند مردم آمریکا از پیامدهای این اقدامات در امان نخواهند بود اما برای نظام سرمایه داری حاکم بر آمریکا همواره منافع ساختاری و حفظ قدرت جهانی اهمیت داشته لذا با ادعای بیشتر بودن دستاوردهای این سیاست در برابر هزینههای آن، به ادامه این روند میپردازند. با توجه به این حقایق میتوان گفت که امروز جبهه مقابله با آمریکا در کنار استمرار سیاست کاهش وابستگی به نفت، تلاش و برنامهریزی برای خودکفایی غذایی است چرا که جنگ آینده جنگ غذاست و کشوری میتواند در این جنگ موفق باشد که از امروز برای تامین نیازهای غذایی در قالبی درونزا گام بردارد تا فردا برای تامین نیازهای غذایی تن به زیادهخواهیهای نظام سلطه ندهد.