آسیب های پنهانی از حوادث در طول سالیان دراز اثرات خود را بر جای می گذارند و اگر کنترل نشوند چهره اجتماعی مناطق حادثه دیده را پس از بحران دگرگون و آشفته می کنند.
محمد جعفریان، مددکار و فعال اجتماعی: کمتر از یک دهه پیش در چنین روزهایی بود که بعداز حدود صد روز پرکاری که به همراه هزاران جوان و امدادگر هلال احمری در زلزله ورزقان پشت سر گذرانده بودیم ، به شرایط عادی و شهرهایمان بازگشتیم.
همیشه در عملیات های امدادونجات هلال احمر، از زلزله بم که در ان حاضر بودم تا امروز یک حلقه مفقوده وجود داشت؛ برای نجات و بازسازی جسم آسیب دیدگان برنامه و دستورالعمل داشتیم اما کمتر کسی به فکر بازسازی روح و روان افراد آسیب دیده و خانواده های آنها بود و یا لااقل دستورالعمل های مشخص، جامع نگر و غیر جزیره ای در این زمینه وجود نداشت. آن موقع ها زلزله ورزقان فرصتیرا پیش آورد که من بتوانم به همراه جوانان خوش فکر و خلاق و آموزش دیده آن دوران ماموریتی جدید را برای سازمان جوانان هلال احمر تعریف کنم تا در کنار برداشتن وظایفی از حوزه امداد و نجات ، بتواند نقش همین حلقه مفقوده را بازی کند.
جوانانی که شور و شعف جوانی داشتند، پای کار آمدند تا بنیان علمی و تجربی تیم های امداد اجتماعی و امداد روانی در حوادث و بلایا شکل بگیرد. و بعدتر هم با پیاده سازی همین تجربیات ناب توانستیم دستورالعمل های مشخصیرا در همین زمینه و در قالب تعیین ۲۰ وظیفه تعریف و در شورایعالی جمعیت مصوب کنیم.
کودکان، سالخوردگان، زنان و بازماندگان از حوادث همیشه حامل درجاتی از آسیب های روانی ناشی از حادثه هستند که کمتر مورد توجه قرار می گیرند و این درحالی است که عمق صدمات روحی و روانی، گاهی آنها را تا پایان عمر در خود فرو می برد و زلزله ای ماندگار را در قالب بروز یا شدت یافتن برخی آسیبهای اجتماعی در ان منطقه برجا می گذارد. هرچقدر بتوانیم این آسیب را از منشا کنترل کرده و کم کنیم بازتوانی و بازگشت آنها به زندگی عادی با سرعت و کیفیت بیشتری انجام می شود.
اکنون یکبار دیگر کشور حادثه خیز ما این بار در هرمزگان درگیر یک زلزله نسبتا شدید شده، ظاهرا حجم خسارات مادی، فیزیکی و جانی چندان زیاد نیست و همین جای خوشحالی دارد اما این بدان معنا نیست که در باطن حادثه، آسیب های روحی و روانی برای اقشار مختلف قابل تخمین باشد.
آسیب های پنهانی از حوادث در طول سالیان دراز اثرات خود را بر جای می گذارند و اگر کنترل نشوند چهره اجتماعی مناطق حادثه دیده را پس از بحران دگرگون و آشفته می کنند.
زنان بارداری که غم و غصه خانه خرابی، آشفته شان کرده، کودکانی که از یکدیگر می پرسند چه کسی خانه ما را خراب کرده و چرا همه زخمی شده اند و چرا...، سالمندانی که چرخه حمایت شان از سوی اطرافیان قطع شده، انبوه انسانهایی که همه به نوعی آسیب دیده اند و درگیر برآورده کردن حداقل ها برای خودشان وخانواده شان هستند، محصولاتی که در روستاها بر درختان مانده،
مشکلات ریز و درشتی که از قبل هم در شهر و روستا بوده حالا خود را ده برابر نشان می دهد و... اینها فقط بخشی از سیمای زلزله پنهانی است که از دیروز که هرمزگان لرزید در جان مردمان آن رخنه کرده، ولی دقیقا همینجا است که با مداخله موثر و علمی و تجربی می توان این مردم را قوی کرد، قوی تر از آنچه قبل از این بودند.
یک جان هم عزیز است و تَرَک یک خانه هم درد به جان آدمی می اندازد. اما لازم است همان قدر که خانه ها را دوباره می سازیم و مصدومان را مداوا می کنیم، برای بازسازی روحی و روانی شهر حادثه دیده هم برنامه داشته باشیم، حتی اگر یک خراش بر دست کسی نیفتاده باشد.