شعر طنز برای دانشجوهای گرامی و عزیز و زحمت کش این کشور,بخونید و بدونید که ما دوران دانشجویی شما رو درک می کنیم:
توي يک کلاس خلوت ——————— دو تا دانشجو اسيرن
دو تا بد شانس، دو تا تنها —————- يکيشون تو يکيشون من
قلب استاد مثل سنگه ——————– سنگ سرد و سخت خارا
زده قفل بي صدايي ———————– به لباي خستۀ ما
چشم استاد شده خيره —————— مراقب آخرِ گيره
ناز از ترس نگاشون ———————– کم کَمَک داره ميميره
نميتونيم که بجنبيم——————— پيش اين استاد کافر
10 گرفتن من و تو ————————- قصه هست قصّۀ آخر
هميشه فاصله بوده ———————– بين برگاي من و تو
با همين تلخي گذشته ——————- امتحاناي من و تو
راه دوري بين ما نيس ——————— اما باز اينم زياده
تنها اميد من و تو ————————- اين مراقب جواده
کاش ميشد برگه عوض کرد ————- کاش ميشد تقلّبي کرد
کاش ميشد از جايي ديد زد ————- روي برگ خود کپي کرد
ما بايد با هم بشينيم ——————— اگه ميخوايم که نيفتيم
واسه ما جدايي مرگه ——————— تا جدا بشيم ميافتيم
کاشکي جاهامون عوض بشه ———— من و تو با هم بشينيم
توي يک فرصت ويژه ———————– برگاي همو ببينيم
شايد اونجا واسۀ ما ———————- ديگه گير بازار نباشه
خيلي خوبه اگه با ما ———————- جاسوس و رادار نباشه
اينجاي شعر که رسيدم —————— از نوشتن دست کشيدم
سرمو بالا اُوردم ————————— يهو مراقبو ديدم
بجاي حلِ مسائل ————————- اين اراجيفو نوشتي
راستي خوي شد که به سرعت ———- از توي خواب پريدم
چونکه از ترس مراقب ——————— خودمو قهوهاي ديدم
کاش ميشد حتي توي خواب ———– من و تو يک 10 بگيريم
اون وقت از خوشحالي محض ————- تو آغوش هم بميريم