طنزینه
2 سال پیش / خواندن دقیقه

لطیفه های خنده دار و بامزه کودکانه

جوک‌ خنده‌ دار کودکانه می‌تواند داستانی باشند از سوتفاهم‌ها و بامزگی‌هایی که هر روز در زندگی روزمره ما رخ می‌دهد. تعدادی از آن‌ها را برای شما گردآوری کرد‌ه‌ایم و امیدواریم که لذت ببرید.


لطیفه های  خنده دار  و بامزه کودکانه

 جوک‌های مناسب برای کودکان واقعا با جوک‌های بزرگسالان متفاوت هستند و نمی‌شود برای بچه‌های همه جور جوکی تعریف کرد. حتی در بیمزه‌ترین جوک‌ها هم شاید نکته‌ای غیرتربیتی وجود داشته باشد و منجر به شکل‌گیری یک ضعف شخصیتی در کودک شود. بنابراین نسبت به همه داستان‌های کودک و جک‌ها ابتدا نگاهی انتقادانه داشته باشید. حتی نسبت به همه جوک‌هایی که اینجا می‌بینید!

 

لطیفه های  خنده دار  و بامزه کودکانه

 

جوک خنده دار کودکانه

معلم: بگو ببینم، کمبوجیه چه جور پادشاهی بود؟
شاگرد: پادشاه بدی نبود، فقط همیشه از کمبود بودجه شکایت داشت.
 
✰✩☆✰✩☆✰
حیف نون میره هتل. صبح روز اول میره توی رستوران هتل صبحانه بخوره میبینه روی تابلو نوشته: از ساعت ۷ الی ۱۱ صبحانه… از ساعت ۱۱ الی ۵ ناهار و از ساعت ۵ الی ۱۱ شب شام سرو میشود…
پیش خودش میگه: پس من کی وقت کنم برم شهر رو ببینم؟
 
✰✩☆✰✩☆✰
مردِ میره دزدی چیز به درد بخور پیدا نمیکنه از لجش مشق بچه صاحب خانه را خط خطی میکنه.
 
✰✩☆✰✩☆✰
اولی: از ماشینی که خریدی راضی هستی؟ دومی: خودم نه، ولی مکانیک سر کوچه خیلی راضیه!
 
✰✩☆✰✩☆✰

یه قورباغه از یه گربه میپرسه: قورقورقوربونت بشم، کلاس چندمی؟ گربهه میگه پیش پیش… دانشگاهیم!

 
✰✩☆✰✩☆✰

همون قورباغه با یه زنبور ازدواج میکنه! قورباغه میگه قوقوقوقوقوقوربونت برم زنبور میگه وظ وظ وظ وظ وظ وظ وظیفته!

 
✩☆✰✩☆✰ جوک خنده دار کودکانه ✰✩☆✰✩☆

معلم: نام پدرت چیست؟
دانش آموز: پدرم نام‌های مختلفی دارد. من به او میگویم بابا، مادرم میگوید پدر بچه‌ها، نوکرمان میگوید آقا و بقال محله‌مان میگوید بدحساب!

 
✰✩☆✰✩☆✰
به غضنفرمیگن چرا زنبور‌ها گل میخورن؟ میگه خوب حتما دروازه بانی‌شون خوب نیست!
 
✰✩☆✰✩☆✰
یارو بادکنک‌فروشی باز میکنه بالای مغازه‌اش میزنه بادکنک اعلا به شرط چاقو!
 
✰✩☆✰✩☆✰

یک روز در یخچال یه یارو کنده میشه جاش پرده می‌ذاره!

 
✰✩☆✰✩☆✰

بیمار: آقای دکتر! این، آن دندانی نیست که می‌خواهم بکشم.

دکتر: صبر داشته باشید جانم، کم کم به آن هم می‌رسیم!
✰✩☆✰✩☆✰

دو هندوانه فروش نزدیک به هم بساط کرده و مشغول فروش هندوانه بودند.
اولی فریاد میزد: بیا که هندوانه دارم، قند عسل، نبات، قرمز قرمز، بیا بیا به شرط چاقو، هندوانه فروش دومی هم بدون این که فریاد بزند، خطاب به عابران میگفت: هرچی اون میگه منم دارم!

 

لطیفه های  خنده دار  و بامزه کودکانه

 

⇐جوک خنده دار کودکانه⇒
به غضنفر میگن: توی عمرت، سختترین کاری که کردی چی بوده؟ میگه: پر کردن نمکدون!
میگن: چرا؟
جواب میده: آخه سوراخهاش خیلی ریزه.
 
✰✩☆✰✩☆✰
 

به یه نفر میگن: خوابیده آب نخور عقلت کم میشه. میگه: عقل دیگه چیه؟ میگن: هیچی بابا آبتو بخور.

 
✰✩☆✰✩☆✰

از خسیسی پرسیدند: تو در دنیا چه آرزویی داری؟
گفت: آرزو دارم کچل شوم و دیگر پول سلمانی ندهم!

 
✰✩☆✰✩☆✰

آموزگار: بچه‌ها توجه کنید! بعضی از کلمه‌ها با «ان» و «ها» جمع بسته نمیشوند. مثل درس که میشود دروس. حالا یکی از شما مثال دیگری بزند.
احمد:آقا اجازه، مثل خرس که جمع آن میشود خروس!

 
✩☆✰✩☆✰ جوک خنده دار کودکانه ✰✩☆✰✩☆

افراد یکی از قبایل آدم‌خوار مرد کله تاسی را دستگیر میکنند و نزد رئیس‌شان میبرند و از رئیس میپرسند با این مرد تاس چه کنیم؟ رئیس میگوید: از او تاس کباب درست کنید!

 
✰✩☆✰✩☆✰

کلاغه به درخت پیر گفت: شنیدم مادربزرگ شدی اسم نوه‌ات چیه؟
درخت با خوشحالی گفت: اسمش مداده مداد!

 
✰✩☆✰✩☆✰

بچه: بابا هواپیمای به این بزرگی رو چطور میدزدن؟
بابا: اول صبر میکنند بره بالا، کوچیک که شد بعد میدزدنش.

 
✰✩☆✰✩☆✰

معلم: بچه‌ها کسی می‌تواند بگوید چرا به بعضی از مگس‌ها، خرمگس می‌گویند؟
شاگرد:، چون آن‌ها عقل درست و حسابی ندارند.

✰✩☆✰✩☆✰

اولی: من هر وقت چیزی در کله ام فرو رود، دیگر بیرون نمیآید و فراموش نمیکنم.
دومی: پس چرا پولی را که از من قرض گرفتی یادت رفته؟!

 

لطیفه های  خنده دار  و بامزه کودکانه

 

⇐جوک خنده دار کودکانه⇒
آقای فراموشکار میره دکتر میگه آقای دکترمن فراموشی گرفته‌ام.
دکتر میگه: چند وقته این بیماری رو دارین؟
آقای فراموشکار میگه: کدوم بیماری؟
 
✰✩☆✰✩☆✰

پرویز به دوستش گفت: فرق میان آموزگار و دماسنج چیست؟
دوستش گفت: هیچ! چون هر کدام از آن‌ها صفر را نشان بدهند تن آدم می‌لرزد.

✰✩☆✰✩☆✰

مشتری شکموی هتل، به رستوران رفت تا صبحانه بخورد. پیش خدمت پرسید: برای صبحانه چی میل دارید قربان؟ مشتری گفت: پنجاه تا تخم‌مرغ برایم نیمرو کنید… برای من نوشیدنی چی میآورید؟ پیش خدمت گفت: برای شما یک نوشیدنی خوب داریم: هواشناسی اعلام کرده امروز صبح سیل میآید!

 
✰✩☆✰✩☆✰

یارو با خوشحالی به دوستش میگه بالاخره این پازل رو بعد از ۳ سال حل کردم. دوستش میگه: ۳ سال زیاد نیست؟ میگه: نه بابا رو جعبه اش نوشته ۳ تا ۵ سال!

 
✩☆✰✩☆✰ جوک خنده دار کودکانه ✰✩☆✰✩☆

پسر مهربان داشت نوار خالی گوش می‌داد و بلند بلند گریه می‌کرد، بهش میگن چرا گریه می‌کنی؟
میگه: دلم واسه خوانندهاش میسوزه، طفلکی لال بوده!

 
✰✩☆✰✩☆✰

یه پسره به دوستش میگه: بیا بریم دریا.
دوستش میگه: نه اگه غرق بشم مامانم منو می‌کشه!

 
✰✩☆✰✩☆✰

خانم خیلی مهربان و دختر کوچولوی خیلی مهربانش به پارک آمده بودند. آن‌ها از اغذیه‌فروشی پارک یک پیتزا خریدند، اما کلاغ‌ها و گربه‌ها آمدند و بیشترش را خوردند.
خانم گفت: حالا که همه سیر شده‌اند، بقیه اش را میگذاریم لب پنجره تا برادر و پدر بی زبانت بیایند بخورند!

 
✰✩☆✰✩☆✰

پزشک: بیماریش خیلی شدید است. آیا هذیان هم میگوید؟
پرستار: بله، اتفاقاً چند دقیقه پیش از این که شما تشریف بیاورید میگفت: الان عزرائیل می آید.



⇐جوک خنده دار کودکانه⇒
قاضی: چرا با سر زدی توی صورت دوستت؟
متهم: جناب قاضی! خودش میخواست، هر وقت من را میدید میگفت: یک سری به ما بزن!
 
✰✩☆✰✩☆✰

غضنفر میره رستوران میگه: جوجه دارین؟
گارسون:آره
میگه: دونه بش بدین نمیره!

 
✰✩☆✰✩☆✰

مسافر تاکسی به راننده گفت: آقای راننده، شما میتوانید اسم چندتا از شاعران مهم ایران بگویید؟
راننده گفت: بله قربان… حافظ، سعدی، فردوسی، مولوی، عطار، خاقانی… مسافر حرف راننده را قطع کرد و گفت: خیلی ممنون… میخواستم سر خاقانی پیاده شوم، اسمش را یادم رفته بود!

 
✰✩☆✰✩☆✰

مادر: علی بیا اسفناج بخور آهن دارد.
علی: آخر مادر جان الان آب خوردم میترسم زنگ بزند.



0 نظر
شاید از نوشته‌های زیر خوشتان بیاید
نظر خود را درباره این پست بنویسید ...

منوی سریع