قاضی رو به دزد کرد و گفت: «جرم شما چیست؟»
دزد: من فقط خرید عید را کمی زودتر انجام دادم.
قاضی: خب این که جرم نیست! چه قدر زودتر؟
دزد: قبل از این که مغازه ها را باز کنند.
چند نفر با هم قرار گذاشتند که به خورشید سفر کنند.
همه با تعجب به آن ها گفتند: « این غیر ممکن است. شما ذوب می شوید!
یکی از آن ها گفت: «خب مسئله ای نیست، شب می رویم!!»
معلم: «مریم! بگو ببینم چرا استخوان دایناسورهای قدیمی را توی موزه نگه می دارند؟»
مریم: «اجازه خانم! چون نمی توانند جدیدش را پیدا کنند!»
فرمانده: سرباز! اگر رو به روی تو شمال باشد و
سمت راستت شرق و سمت چپت غرب، پشت سرت چیست؟
سرباز: کوله پشتی، قربان!
دندان پزشک: دندان شما خراب است و باید کشیده شود.
مریض: چه قدر طول می کشد؟
دکتر: چند دقیقه.
مریض: هزینه اش چه قدر است؟
دکتر: سی هزار تومان.
مریض: برای چند دقیقه سی هزار تومان؟
دکتر: اگر دوست دارید می توانم بیشتر از چند دقیقه طولش بدهم.
مریض نیمه شب به دکترش زنگ زد:
دکتر خواب آلود و سراسیمه گوشی را برداشت و گفت: «بله؟»
مریض گفت: دکتر جان! زنگ زدم بگویم حالم خیلی بهتر است. با خیال راحت بخوابید!