به گزارش "ورزش"، مدتها بود که مجید جلالی به حمایت از سرمربیان ایرانی میپرداخت و اعتقاد داشت حضور یک سرمربی داخلی در راس تیم ملی میتواند به پیشرفت فوتبال ایران کمک کند اما به این شرط که اعتماد کافی وجود داشته باشد و بیمهریها تکرار نشود.
روز گذشته سرانجام پس از کش و قوسهای فراوان، امیر قلعهنویی به عنوان سرمربی جدید تیم ملی ایران انتخاب شد تا پس از ۱۲ سال، هدایت تیم ملی بر عهده یک سرمربی داخلی قرار بگیرد و دوران طولانی حضور سرمربیان خارجی در ایران به پایان برسد.
یک روز پس از اعلام رسمی این خبر، با مجید جلالی تماس گرفتیم تا از او که مدتی قبل در مصاحبه اعلام کرده بود "امیر قلعهنویی از مورینیو بهتر است" درباره این انتخاب سوال کنیم و همچنین از این کارشناس فوتبال ایران سوال کنیم که حالا تیم ملی با قلعهنویی چقدر برای قهرمانی جام ملتهای آسیا شانس دارد؟
جلالی در این گفتوگو با خوشرویی پاسخ خبرنگار ما را داد و در ابتدا از این انتخاب ابراز خوشحالی کرد و در بخشی از صحبتهایش هم گلایههایی را از عدم اعتماد به مربیان ایرانی در سالهای گذشته مطرح کرد. او البته درباره شانس قهرمانی ایران در جام ملتها صحبت نکرد و گفت پاسخ به این سوال نیازمند بررسی دقیق و کلیدی است و در آینده در این مورد بحث خواهد کرد.
این گفتوگو را در ادامه میخوانیم:
* در ابتدا میخواهم نظر شما را درباره انتخاب امیر قلعهنویی به عنوان سرمربی تیم ملی بدانم.
من از این انتخاب خوشحالم؛ از اینکه بعد از سالها ما رویکردی به سمت نیروهای خودمان پیدا کردیم و نگاهمان را به سمت این بچهها آوردیم و میخواهیم آنها را باور کنیم و به آنها فضا و شانس بدهیم واقعا من را خوشحال میکند، چون احساس میکنم که در این زمینه در طول سالها به خیلی از ما ظلم شد و الان که میبینم این نگاه در حال ترمیم است، خیلی خوشحالم.
* در یک مصاحبه گفته بودید امیر قلعهنویی از مورینیو بهتر است و حالا ایشان به عنوان سرمربی تیم ملی انتخاب شدهاند. همچنان روی این صحبتتان هستید؟
موضوع آن بخش از مصاحبه درباره این بود که محیط چقدر میتواند روی پیشرفت استعدادها نقش داشته باشد و در حوزه مربیگری هم محیط خیلی تاثیرگذار است. برای مثال آقای مورینیو در پرتغال به دنیا آمده و استعداد او را دیدهاند و به عنوان یک مترجم او را کنار سر بابی رابسون گذاشتهاند؛ مورینیو سه سال آنجا بود و تجربیات زیادی کسب کرد و سپس تیم پورتو را به او دادند. در واقع چون استعداد داشت به او اعتماد کردند و او هم توانست قهرمان شود و به آقای مورینیو تبدیل شود. اما اینجا مربیان ما هر چه که هستند، خودشان هستند و اینطور نیست که ما برای پیشرفت آنها بستری فراهم کنیم. ما آنها را رها میکنیم و اگر خودشان سمت علم رفتند که رفتند اما اگر تشخیص دادند که باید شلوغ کنند تا ببرند، شلوغ میکنند. این محیط کاملا رهاست و بنابراین من میگویم مربیای که توانسته در این محیط موفق باشد و آن تعداد جام بگیرد، میتواند ظرفیتهای بسیار بالاتری داشته باشد و اگر او هم در آن محیط بود، میتوانست از آن شخص بهتر باشد.
* با این شرایط اگر بخواهید سطح دانش فنی آقای قلعهنویی را با مربیان خارجیای که ممکن بود به ایران بیایند مقایسه کنید، چه نظری دارید؟
مربیگری به طور کلی حاصل سه پارامتر است: کاریزما، علوم مربیگری و تجربه. این سه پارامتر میتواند کمک کند که شما مربی خوبی باشی. شما اگر حتی یکی از این سه مورد هم داشته باشی میتوانی مربی باشی، اما جامع الشرایط نیستی. بنابراین شما خیلی از مربیان خارجی را هم میبینید که هر سه پارامتر را ندارند اما میتوانند مربیگری کنند. در واقع ما مربیان کمی در دنیا داریم که هر سه پارامتر را داشته باشند. تجربه چیزی است که خودشان کسب کنند و کاریزما هم به گذشته افراد و شخصیت ذاتی آنها ربط پیدا میکند اما علوم مربیگری کسبکردنی است و اگر در آن نقص داشته باشی، میتوانی با جذب دستیار آن را جبران کنی. برای مثال من در حوزه روانشناسی دانش کمی دارم اما میتوانم یک روانشناس را کنار تیمم بیاورم، میتوانم آنالیزور، مربی بدنساز، مربی یک و دو و سه بیاورم تا آنها کمبود من را پوشش بدهند. الان هم میگویم اینها مواردی نیست که بخواهیم در آن از بچههای خودمان چشمپوشی کنیم. ما باید آنها را باور کنیم. در گذشته خارجیهایی آمدهاند که این سه فاکتور را نداشتند اما کارشان را انجام دادهاند؛ بنابراین ما الان هم میتوانیم ترکیبی را در تیم ایجاد کنیم که همپوشانی کند و در نهایت یک چیز جامع الشرایط شود.
* در واقع شما فکر میکنید این سه پارامتر در آقای قلعهنویی وجود دارد یا خیر؟
ایشان پارامتر کاریزما را تا حد خیلی زیادی دارد و از نظر تجربه هم الان زمان آن بود که سرمربی تیم ملی شود؛ ۱۵ سال قبل برای ایشان زود بود و آن زمان هم خود ایشان را سوزاندند و هم فوتبال تیم ملی را. الان آقای قلعهنویی در اوج تجربه است و مطمئن باشید تصمیمات او خیلی پختهتر از آن زمان خواهد بود. در حوزه علوم مربیگری هم ایشان تلاشهای زیادی داشته اما همانطور که عرض کردم میتواند از دستیارهای قوی هم استفاده کند که حرفی برای گفتن باقی نماند.
* فکر میکنید آقای قلعهنویی بهترین انتخاب برای تیم ملی بودند؟
من سه گزینه داشتم که فکر میکنم هر سه هم خوب بودند. آقای قلعهنویی، آقای دایی و آقای گلمحمدی.
* اگر خودتان تصمیمگیرنده بودید، چه کسی را انتخاب میکردید؟
الان نمیخواهم در این زمینه صحبت کنم. شاید هم انتخابم همین آقای قلعهنویی بود اما نمیخواهم در این باره حرفی بزنم.
* در حال حاضر مهمترین سوالی که پیش میآید این است که ما با آقای قلعهنویی چقدر برای قهرمانی در جام ملتهای آسیا شانس داریم و این موضوع به چه عواملی بستگی دارد؟
این سوال بسیار کلیدی است و اصلا نباید انتظار داشته باشید که بتوانم فی البداهه به آن پاسخ بدهم. من در این مورد جمعبندی خواهم داشت و در آینده صحبت خواهم کرد، به این دلیل که پارامترهای مختلفی لازم است و من بابت جواب به این سوال، خودم را متعهد میدانم.
* یکی از مشکلاتی که وجود دارد این است که در کشور ما همیشه اعتماد کمتری به مربیان داخلی وجود داشته و از طرف دیگر اغلب، خواستههای مربیان خارجی برآورده میشود اما در مورد مربیان ایرانی اینطور نیست.
همینطور است. اینکه ما جنس ایرانی را قبول نداریم، تبدیل به یک فرهنگ در افکار عمومی شده است. این موضوع از دیرباز در تاریخ ما وجود داشته و چیزی نیست که به این زودی از بین برود. برای مثال شما دو جنس را کنار هم بگذارید و بگویید این ایرانی است و آن یکی خارجی؛ حتی اگر جنس ایرانی بهتر باشد، توده مردم جنس خارجی را انتخاب میکنند. اینها به فرهنگ وصل است. اینکه مربیان ما در طول این سالها حمایت نشدهاند، یک واقعیت خیلی تلخ است. مثلا اگر یک خارجی میآمد تمام برنامههایش را اجرا میکردند، چون پول او سنگین بود و نباید اجازه میدادند او ناراحت شود اما بچههای خودمان سعی میکردند با مشکلات کنار بیایند. برای مثال من یادم هست که زمان آقای دهداری، آقای مناجاتی، آقای مایلی کهن و حتی زمان آقای پروین وضعیت اردوی ما چطور بود؛ من همه اینها را دیدم و این یک واقعیت آزاردهنده است که حمایتی که در این مسئولیت سنگین و پرچالش از نیروهای خودمان میشود، خیلی کمتر است اما من امیدوارم در این ۹ ماه حمایت خوبی صورت بگیرد تا ببینیم که بچههای خودمان شایستگی دارند.
* در ابتدای صحبتهایمان اشاره کردید که در این سالها ظلم زیادی به مربیان ایرانی شده است. شما از اینکه طی این سالها به مربیهای داخلی اعتماد نشده، دلخور هستید؟
این دلخوری خیلی خیلی عمیق است. من نمونههای زیادی دارم که چه ظلمهایی به فوتبال کشور و جامعه مربیان شده است؛ بعضی از این مصداقها درباره خودم است و بعضی در مورد بچههای دیگر. واقعا نمونههای زیادی دارم که در طول این سالها، اینها نادیده گرفته شدهاند و هیچ فضایی در اختیارشان قرار نگرفت. در شرایطی که این فضا و شانس را به متوسطترین مربیان خارجی دادند، وقتی به بچههای خودمان میرسیدند، سعی میکردند ایرادات مختلفی بگیرند. چه در حوزه تیم امید و چه در حوزه بزرگسالان، این گلایه و ناراحتی خیلی عمیق است.
* نمونهای وجود دارد که خیلی پررنگ باشد و بتوانید مثال بزنید؟
الان نمیخواهم این مسائل را باز کنم. در حال حاضر یکی از بچههای خوب ما مربی شده و نمیخواهم به گلایههای سالهای قبل برگردم.
* چند روز بعد اولین اردوی تیم ملی آغاز میشود و خیلی زود هم اولین بازی دوستانه برگزار خواهد شد. فکر میکنید چطور میتوان قدم اول را محکم برداشت تا در ابتدای مسیر، اعتماد لازم شکل بگیرد؟
من در جایگاهی نیستم که در این باره صحبت کنم و خود مربی باید در این مورد برنامهریزی کند؛ اینکه چطور کارش را شروع کند و چطور با اجتماع و رسانهها و تیم و بازیکنانش ارتباط برقرار کند، اینکه چطور تیمش را برای آینده و اردوها و بازیهای تدارکاتی و آمادهسازی تیم برای روز موعودی که ۹ ماه بعد است، آماده کند. اینها مسائلی است که خود مربی باید انجام بدهد و کار ما این است که در این ۸-۹ ماه، نگاه حمایتی داشته باشیم تا بچهها بتوانند خودشان را در محیط خوبی آماده کنند.
* این مدت، زمان کافی و خوبی برای یک سرمربی محسوب میشود؟
واقعا نیست؛ به خصوص که ما پیرترین تیم جام جهانی را داشتیم و میگوییم باید تغییر نسل هم بدهیم. در صورتی که تغییر نسل یک کار زمانبر است و در کوتاه مدت غرامت دارد. ما مجموعا ۸-۹ ماه وقت داریم و باید حق بدهیم که تمام نگاهها روی نتیجهگیری در جام ملتها باشد. اگر قرارداد، چهار ساله بود، ما باید انتظاراتمان را بیشتر میکردیم و میگفتیم هم باید در نسل بازیکنان و هم در شیوه بازی تغییرات عمده انجام شود اما در ۹ ماه باید همه عوامل را به کار بگیریم تا در جام ملتها نتیجه بگیریم.