اخبار ورزشی
2 سال پیش / خواندن دقیقه

لحظه‌شماری اسدبیگی برای پوشیدن لباس پرسپولیس

لحظه‌شماری اسدبیگی برای پوشیدن لباس پرسپولیس

به گزارش ",ورزش"، این بازیکن جوان اگرچه با شوت تماشایی اش در بازی گل گهر به خاطر می آید اما پیش از آن به واسطه جوانی، رفتار حرفه ای و بازی های موثر است در طول نیم فصل لیگ برتر ایران در حافظه پرسپولیسی ها جای گرفته است.

خبرنگار ما در گفتگوی مفصل با اسدبیگی درباره نکاتی با صحبت کرده کمتر شنیده بودید. از جمله اینکه این اولین حضور او در پرسپولیس نبوده در زمان سرمربیگری برانکو در اردوی پرسپولیس حضور داشته و مدتی با ستارگان آن روزها تمرین کرده اما هرگز فرصتی برای بازی به وی نرسیده است.
این مصاحبه را بخوانید. جایی که اسد بیگی از گذشته و حال و آینده حرف می‌زند:

*پرسپولیس! اصلا معطل نکردم
بحث حضورم در پرسپولیس یهویی شد! سر تمرین ذوب آهن بودم و اصلا نمی‌دانستم. از طرفی خیلی ناراحت بودم که ذوب آهن حق و حقوقم را نداده است. قرار بود باشگاه ذوب آهن تا 20 تیرماه حق و حقوقم را پرداخت کند. تصمیم گرفته بودم جدا شوم و در همین حین پیشنهاد پرسپولیس به من رسید و اصلا فکر و تامل نکردم. زمان پرسپولیسی شدنم یک دفعه‌ای شد و حدود کمتر از دو روز طول کشید.

*از بچگی پرسپولیسی بوده‌ام
یک هفته قبل از این اتفاق مدیربرنامه‌ام گفت که پرسپولیس روی تو نظر دارد. قرار بود اگر پیشنهاد رسمی بیاید کار را دنبال کنم و منتظر این اتفاق بودم. از بچگی عاشق پرسپولیس بودم و واقعا وقتی این خبر را شنیدم نمی‌دانستم باید چه کنم و برایم جالب بود.واقعا از بچگی عاشق پرسپولیس بودم. شعار نمی‌دهم و در تیم پایه‌های این تیم هم خوشبختانه بازی کرده بودم. خانوادگی پرسپولیسی بودم و مربی من در تیم پایه‌ها هم خدا رحمت کند آقا مجید پروین بود و خیلی به من در آن دوره کمک کرد.

1733568

*قبلا اینجا تمرین کردم 
الان خدا را شکر تعامل بین تیم پایه و بزرگسالان خوب شده اما آن دوره اینقدر نبود. من خودم در تیم جوانان پرسپولیس بودم و حتی از خوش شانسی شاید یک دوره در زمان آقای برانکو در تیم بزرگسالان حاضر شدم و در کنار آنها تمرین کردم. ولی سخت است از تیم پایه به بزرگسالان بیایی و کارت بازی‌ات صادر شود. اگر این پروسه راحت‌تر باشد قطعا برای باشگاه هم سودمند خواهد بود. در آن زمان بدشانس بودم که نتوانستم در تیم بزرگسالان حضور داشته باشم. الان در تیم ما این اوضاع بهتر است و می‌بینید که دو بازیکن پایه در تیم بزرگسال حاضر است.

*پرسپولیس خیلی مهره داشت
متاسفانه در آن دوره پرسپولیس خیلی ستاره داشت. حتی بازی کردن همان بازیکنان هم سخت بود و ترافیک زیادی در خط میانی بود. همین مسئله باعث شد تا توجه زیادی به تیم پایه‌ها نشود. احمد نور، دایی کمال (کمال کامیابی نیا) و بشار رسن و عالیشاه و ... همه بودند تیم پرمهره‌ای بودند. گفتم بروم جایی که آینده‌ام را بسازم و بیشتر به پایه‌ها توجه شود اما در پیکان و در بازی دوستانه بدشانسی آوردم و پایم شکست.

*پایم شکست مسیر زندگی‌ام عوض شد
تصمیم گرفتم به پیکان بروم. آنجا ماجرایی دیگر برای من شکل گرفت و مصدوم شدم و پایم شکست. در تیم جوانان پرسپولیس بودم و برای رده امید با توجه به اینکه آقای مجید جلالی حضور داشتند و توجه ویژه‌ای این باشگاه به رده پایه داشت، به پیکان رفتم. حتی برایم کارت حضور در تیم بزرگسالان هم صادر شد اما مصدوم شد و پایم شکست. دو سال و نیم با توجه به شکستگی درشت نی و نازک نی پایم از فوتبال دور شدم. در شرایطی که می‌توانستم در 18 سالگی در لیگ برتر حاضر شوم. گذشت و رفتم لیگ یک در تیم سرخپوشان پاکدشت. بعد آقای عنایتی تیم را خریدند و اسمش شد هوادار و من هم یک و نیم فصل آنجا بازی کردم. بعد از ذوب آهن پیشنهاد داشتم و رفتم اصفهان.

*هیچ وقت نگران ادعای ذوب آهن نبودم
من واقعا هیچ قراردادی با باشگاه ذوب آهن نداشتم و می‌خواستند جو درست کنند. وقتی بازیکن جذب می‌کنید و حق و حقوقش را نمی‌دهید حق قانونی‌اش که جدا شود. وقتی پای میز مذاکره نشستیم قرار شد که تا 20 تیرماه تمام حق و حقوقم و مطالباتم را بدهند اما دنبال این کار را نگرفتند. وقتی بخواهم به جایی بروم با آگاهی کامل رفتم. به فدراسیون مراجعه کردم و متوجه شدم که تا 30 ماه بعد که مهلت نقل و انتقالات بود آنها نرفتند قراردادم را ثبت کنند! من می‌خواستم در ذوب آهن بمانم اما وقتی حق و حقوقم را ندادند باید چه می‌کردم؟ بعد از آن هم پیشنهاد پرسپولیس آمد و الان هم ماجرا تمام شد. وقتی آمدم بخش حقوقی باشگاه پرسپولیس همه چیز را بررسی کرد و جای هیچ نگرانی نبود و آمدم امضا کردم.

1739450

*حالا قدر این پیراهن را می‎دانم
پرسپولیس همیشه طی این مدت تیم مدعی اصلی قهرمانی بوده و باشخصیت کار را دنبال کرده است. وقتی عاشق این تیم باشی دوست داری و منتظر پیشنهاد از این تیم می‌مانی و خدا را شکر که دوباره توانستم به تیم برگردم. خودم را همیشه عضوی از این تیم می‌دانستم و برای پوشیدن دوباره پیراهن آن روزشماری می‌کردم. می‌دانستم باید اینقدر خوب کار کنم که دوباره بتوانم به این تیم برگردم و خدا را شکر که این اتفاق هم دوباره افتاد و قدر این پیراهن و تیم را بیشتر می‌دانم.

*می‌توانستم در ذوب آهن باشم وهمیشه فیکس بازی کنم
طبیعتا بازیکنان قوی در پست من حضور دارند. تیم ملی بودند و هستند و همیشه تاپ بودند. در زندگی‌ام همیشه دنبال ریسک بودم و هستم. می‌توانستم در ذوب آهن باشم و در تمامی بازی‌ها بدون نگرانی حضور داشته باشم اما عاشق رقابت و ریسک هستم. خدا را شکر تا اینجا از عملکرد خودم راضی هستم و سعی می‌کنم خیلی بهتر از این هم باشم. جو پرسپولیس عالی است. هر کس که می‌آید خیلی زود با بچه‌ها هماهنگ می شود و تصور می‌کنی چند سال است که با آنها رفیق هستی.

*باید گل بزنم والا …
متاسفانه پست ما به شکلی است که بازی‌ات به چشم نمی‌آید اما هافبک دفاعی و پلی میکر قلب تیم است. تا گل نزنی اما به چشم نمی‌آیی و خوشبختانه توانستم گل بزنم تا بیشتر دیده شوم. خدا را شکر گل زدم تا متوجه شوند یکی هم هست که زحمت می‌کشد و گل هم می‌زند! با این حال خدایی پست هافبک دفاعی خیلی سخت است.

*باید شوتزن باشم
کسی که هافبک دفاعی بازی می کند باید شوتزن هم باشد. پستی است که بازی اش زیاد به چشم نمی‌آید و باید با شوت و اضافه شدن به خط حمله دیده شوی. در تمرینات هم زیاد کار شوت را دنبال می‌کنیم و من هم معمولا پشت هجده قدم در ضربات ایستگاهی منتظر چنین فرصت‌هایی هستم. منتظر بودم تا یک فرصت نصیبم شود و خدایی هم در بازی با گل گهر توپ خوب به پایم نشست و گلم حسابی چسبید.

*شانسی نبود این کاره‌ام 
فرشاد فرجی گفت که هر صد سال یک بار چنین گلی می‌زند اما من خدایی در ذوب آهن هم این‌ چنین گلی را زده بودم. به نفت مسجدسلیمان زده بودم. بعضی ها می گویند شانسی بوده، مگر لپ لپ است که شانسی باشد؟ همین یک گل نبوده که قبلا هم زده بودم و انشاالله یکی دو تا دیگر هم می زنم که مشخص شود شانسی نبود.

*رو پای آقا کریم نمی‌آید
بعد از گلی که زدم آقا کریم داد می زد و تشویق می کرد و می گفت باریک الله سینا اما بعد از آن دیگر چیزی نگفت. روی پای شوتزنی آقا کریم که دیگر نمی آید. خدا را شکر که توانستم در پرسپولیس که یکی از باشگاه های بزرگ آسیاست گل بزنم باید خدا را شکر کنم و انشاالله موفقیت های بعدی.

1735419

*چرا بعد دربی نرفتی؟
رفتن لوکادیا؟ لامصب می‌ذاشتی بعد از دربی می‌رفتی خب! تو که تا اینجا کنار ما بودی و می‌گذاشتی دربی هم بازی می‌کردی و بعد می‌رفتی. در پرسپولیس خوب بود و برای آقای گلی می‌جنگید و خیلی باکیفیت بود. اما کاش در این شرایط قبل از دربی تیم را ترک نمی کرد. بازی را انجام می‌داد. بنده خدا آقا یحیی روی او حساب کرده بود و یهویی دستش را در پوست گردو گذاشت. اما شاید باید به او هم حق داد و زندگی شخصی خودش است. من با لوکادیا رابطه خوبی داشتم اما بعد از این ماجرا با او ارتباط نداشتم. ما رفتم سر تمرین و دیدم لوکادیا نیامده و بچه‌ها گفتند در فرودگاه است و می‌خواهد برود. فکر کنم پیشنهاد هم دارم و وسوسه شده بود.

*دربی را هم باید می‌بردیم
قبل از دربی آنفولانزا داشتم و در بازی با سپاهان در جدال تدارکاتی هم نتوانستم کار کنم. موقعیت خوبی برای برد در دربی داشتیم و اگر توپ مهدی ترابی گل می‌شد شاید گل های بعدی را هم می زدیم. اما نتیجه بدی نبود و الان هم صدرنشین هستیم و می‌رویم برای بازی‌های بعدی و انشاالله اتفاقات خوبی همراه با قهرمانی تیم را دنبال کنیم.

*باید قهرمان بشویم
همانطور که گفتم پرسپولیس تیمی باشخصیت و عالی است. نیم فصل خوبی را تمام کردیم و سعی می کنیم این روند را حفظ کنیم. تیم ما در جاهایی نیاز به تقویت دارد خصوصا در پست فوروارد و امیدوارم به سمت قهرمانی پیش برویم.

گفتگو: حمید ابراهیمی

شاید از نوشته‌های زیر خوشتان بیاید
نظر خود را درباره این پست بنویسید ...

منوی سریع