اخبار ورزشی
2 سال پیش / خواندن دقیقه

ماجرای عجیب خداحافظی برادر سرمربی معروف

ماجرای عجیب خداحافظی برادر سرمربی معروف

به گزارش ",ورزش"، شاید کمتر کسی به خاطر داشته باشد که یک بازیکن زیر نظر برادرش در تیمی توپ زده باشد اما این اتفاقی بود که برای رسول نویدکیا در سپاهان رخ داد و در شرایطی که رسول بازوبند کاپیتانی طلایی‌پوشان را به بازو می‌بست، محرم سکاندار این تیم شد.

او در لیگ قهرمان آسیا و هفته‌های ابتدایی لیگ برتر برای سپاهان بازی کرد اما سپس مصدوم شد و در پایان فصل نیز تصمیم گرفت تا از فوتبال خداحافظی کند؛ تصمیمی که واکنش محرم را نیز در پی داشت و او در گفت‌وگویی اعلام کرد برادرش به خاطر اینکه او تحت فشار قرار نگیرد، چهار گوشه زمین را بوسید.

رسول با وجود اینکه یک هافبک تکنیکی بود و روزهای خوبی را در تیم‌های مختلف لیگ برتری پشت سر گذاشت، اما همواره زیر سایه محرم نویدکیا بود و شاید همین مسئله باعث شد تا به اندازه کافی به او پرداخته نشود. او البته کمی هم بدشانس بود و در مقاطعی هم مصدومیت مانع از این شد که اتفاقات بهتری برایش رخ بدهد.

این بازیکن سابق سپاهان که حالا بیشتر از یک سال است که از زمین چمن فاصله گرفته، امروز در گفت‌وگویی با ,ورزش، در خصوص دلایل خداحافظی‌اش فوتبال و همچنین تاثیری که برادر محرم بودن روی زندگی حرفه‌ای او گذاشته، صحبت کرد.

این گفت‌وگو را در ادامه می‌خوانیم:

* حدود یک سال و نیم قبل تصمیم به خداحافظی از فوتبال گرفتی و می‌خواهیم صحبتمان را از همین‌جا آغاز کنیم. چه شد این تصمیم را گرفتی؟
من خیلی مصدوم می‌شدم و دیدم دیگر نمی‌توانم بازی کنم و بهترین کار هم این بود که کنار بگذارم. برای خودم هم خوب نبود که بیشتر از این بخواهم بازی کنم. سال آخر هم دوباره زانویم را جراحی کردم و دکترم گفت بهتر است دیگر بازی نکنی و من هم خداحافظی کردم.

* بعد از جدایی‌ات، محرم نویدکیا در مصاحبه‌ای گفت به خاطر او کنار رفتی تا تحت فشار نباشد. این موضوع چقدر روی تصمیمت تاثیر داشت؟
در آن مقطع برادرم سرمربی تیم بود و معرفت به خرج داد و گفت تو را می‌خواهم و من هم باید کاری را که می‌خواست برایم انجام بدهد، جبران می‌کردم‌. هر مربی دیگری به جای ایشان بود به من می‌گفت تو را نمی‌خواهم، اما برادرم لطف کرد و این حرف را نزد و به من احترام گذاشت. من هم در مقابل گفتم نمی‌خواهم بازی کنم که او هم تحت فشار نباشد‌. هر چند شاید اگر ادامه می‌دادم هم تحت فشار قرار نمی‌گرفت، اما بهترین کار همین بود که خداحافظی کنم.

* اگر در آن مقطع برادرت سرمربی سپاهان نبود، ممکن بود باز هم بازی کنی یا باز هم به خاطر مصدومیت‌ خداحافظی می‌کردی؟
به شرایط بستگی داشت. ممکن بود یک مربی دیگر باشد و بگوید من می‌خواهم در تیمم باشی و نمی‌خواهم بازی کنی؛ در این شرایط قبول می‌کردم، چون نه خودم تحت فشار بودم و نه مربی تحت فشار بود که مردم فکر کنند برادر هستند و می‌خواهد پول در جیبش ‌کند و چنین مسائلی‌. در آن شرایط راحت بودم و می‌گفتم مربی خواسته و من هم می‌خواهم کمک کنم. اما در آن دوره برادرم سرمربی بود و من هم دیدم دیگر شرایط بازی ندارم؛ به همین دلیل با وجود اینکه برادرم گفت من را می‌خواهد، من نمی‌خواستم ایشان تحت فشار قرار بگیرد و تیمش خراب شود و مردم اصفهان ناراحت شوند. فکر می‌کنم تصمیم خوبی گرفتم.

* بعد از اینکه خداحافظی کردی، این پیشنهاد مطرح نشد که به کادر سپاهان اضافه شوی و کنار برادرت کار کنی؟
من مدرک مربی‌گری نداشتم.

* ولی ما نمونه‌های این‌چنینی داشتیم و برای مثال سیدجلال حسینی فصل قبل خداحافظی کرد و بلافاصله به کادر پرسپولیس اضافه شد و همزمان کلاس‌های مربی‌گری را هم آغاز کرد.
چنین چیزی در سپاهان مطرح نشد و از طرفی جلال بازیکن باتجربه‌ای است و ۱۱۰ بازی ملی دارد و پیشکسوت محسوب می‌شود و بهترین کار هم همین بود که آقا یحیی چنین پیشنهادی به او بدهد، اما شرایط من متفاوت بود و من اول باید کلاس‌‌هایم را پشت سر می‌گذاشتم. این را هم باید در نظر بگیریم که آقا یحیی با سیدجلال نسبتی نداشت و اگر این اتفاق در سپاهان و برای من رخ می‌داد، باز هم بحث‌هایی می‌شد. من و محرم نسبت برادری داشتیم و این درست نبود.

1807374

* مدتی که محرم سرمربی تو بود چطور گذشت؟ چه حس و حال و برخوردهایی وجود داشت؟
سخت بود. شرایط خیلی سخت بود. اینکه برادرت سرمربی باشد و خودت قاطی بازیکنان باشی‌.‌.. در تیم‌ها وقتی بازیکنی بازی نمی‌کند و ناراحت است، با کاپیتان صحبت می‌کند و کاپیتان به او دلداری می‌دهد، اما در سپاهان طوری شده بود که بازیکنان احساس می‌کردند اگر حرفی بزنند من ناراحت می‌شوم و عکس‌العمل نشان می‌دهم و بنابراین اگر اتفاقی رخ می‌داد، سعی می‌کردند مقابل من حرفی نزنند.

برای همین برای من سخت شده بود و زمانی که در‌ رختکن بودم و بازیکنان را می‌دیدم حس خوبی نداشتم.

* در مورد محرم چطور؟ نسبت برادری تاثیری روی رفتارش با تو داشت؟
نه‌. او مثل بقیه بازیکنان با من برخورد می‌کرد و فقط چون من بزرگتر بودم، اگر اتفاقی رخ می‌داد من با او صحبت می‌کردم و اگر بازیکنان درخواستی داشتند به من می‌گفتند؛ مثل سال‌های قبل که من درخواست بازیکنان را به سرمربی انتقال می‌دادم. این یک کار مرسوم است.

* تو در همه دوران فوتبالت یک بازیکن خوب و تکنیکی بودی، اما همیشه زیر سایه محرم نویدکیا بودی و شاید این باعث شد که کمتر به تو پرداخته شود. درباره این موضوع صحبت کن.
این هم شانس من بود (با خنده). باید خودم بیشتر تلاش می‌کردم تا خودم را از زیر سایه محرم بیرون بکشم و بشوم رسول نویدکیا که به من توجه کنند، اما خودم هم کمی تنبلی کردم. همیشه هم به من می‌گفتند که زیر سایه محرم هستی و می‌گفتم او بزرگتر از من بود و زودتر به فوتبال آمد و از نظر خودم هم قوی‌تر از خودم بود ولی این اتفاقات در زندگی رخ می‌دهد‌.

* گفتی تنبلی کردی... فکر می‌کنی چه کارهایی می‌توانستی انجام بدهی و ندادی؟
می‌توانستم با تمرین بیشتر و تبلیغات بیشتر روی خودم شرایط را کمی تغییر بدهم، اما نکردم.

* اما کمی هم بدشانس بودی و در چند دوره هم مصدومیت‌ گریبان‌گیر تو شد.
همین‌طور است. من ۲۳ ساله بودم و در‌ دوره آقای دایی قرار بود به تیم ملی دعوت شوم و با من صحبت هم شده بود اما بدشانسی آوردم و مصدوم شدم و یک‌ سال بازی نکردم؛ همه چیز برگشت و از اول برای من شروع شد. این مصدومیت من را عقب انداخت و پس از آن هم سه بار مصدوم شدم. یک‌ بار در مس کرمان در دوره آقای مظلومی بود که شرایط خیلی خوبی داشتم و دو بار هم در سپاهان مصدوم شدم؛ یک‌بار در دوره برادرم و یک‌ بار هم در دوره مرحوم کرانچار و هر بار هم که بازیکنی مصدوم می‌شود عقب می‌افتد.

1807375

* هیچوقت پیشنهادی برای بازی در خارج از کشور نداشتی؟
همان سالی که مس کرمان بودم یک پیشنهاد از چین داشتم که قبول نکردم و گفتم می‌خواهم در مس کرمان بازی کنم.

* در تیم‌های مختلف و زیر نظر سرمربیان مختلفی بازی کردی. فکر می‌کنی در‌ کدام دوره فوتبالت اوج گرفت و در بهترین فرم خودت قرار داشتی؟
دو سال در مس کرمان، دو سال در نفت آبادان و یک سال در سپاهان شرایط خیلی خوبی داشتم، اما در نفت تهران در بهترین فرم خودم قرار داشتم.

* که با آقای گل‌محمدی هم کار کردی.
بله. هم شرایط من خیلی خوب بود و هم از لحاظ فوتبالی و تیمی عالی بودیم. آن سال تیم ما سوم شد و اولین بار بود که تیم نفت تهران آسیایی می‌شد. البته در مس کرمان هم همراه با آقای مظلومی آسیایی شدیم و در همان دوره هم بود که برای دعوت به تیم ملی با من صحبت شد، اما در دیدار با سایپا در ورزشگاه انقلاب‌ کرج مصدوم شدم و شرایط تغییر کرد.

* در دوره‌ای هم با محرم در سپاهان هم‌بازی بودی. آن زمان چطور گذشت؟
آن دوره هر دو نفرمان بازیکن بودیم و در یک رختکن می‌نشستیم و ایشان کاپیتان تیم بود. همه چیز خوب بود و درست است که هم‌پستی بودیم، اما مشکلی پیش نمی‌آمد. اینکه هر دو یک سمت داشته باشیم، با جنبه بازیکن - سرمربی متفاوت بود.

* در شرایط عادی معمولا بازیکنی که ذخیره هم‌پستی‌اش باشد، ممکن است ناراحت شود و یا مشکلی پیش بیاید. این مشکل بین تو و برادرت نبود؟
اصلا هیچ مشکل و واکنشی نبود؛ یا او بازی می‌کرد و من به عنوان تعویضی به جای او وارد زمین می‌شدم و یا بالعکس. حتی گاهی هم من یک خط عقب‌تر و در پست هافبک دفاعی بازی می‌کردم و او جلوتر. نه؛ خیلی مشکلی نبود. در واقع اصلا مشکلی نبود که کدام یک از ما بازی می‌کند.

1807376

* فکر می‌کنی اگر برادر محرم نویدکیا نبودی، دوران فوتبالت چطور پیش می‌رفت؟
نمی‌دانم... شاید بهتر می‌شد و شاید هم بدتر می‌شد‌.‌ تا به حال به این موضوع فکر نکرده‌ام که اگر برادرش نبودم چطور می‌شد.

* اصلا فوتبالیست می‌شدی؟
شاید هم نمی‌شدم. محرم چهار سال از من بزرگتر است و زمانی که بچه بودیم همیشه دنبال او راه می‌افتادم که من را هم با خودش به فوتبال ببرد اما نمی‌برد. وقتی که علاقه او را می‌دیدم، من هم بیشتر به فوتبال علاقه پیدا می‌کردم. البته خودم هم دوست داشتم اما وقتی علاقه او را دیدم و دیدم که در نوجوانان سپاهان بازی می‌کند، تلاش کردم که خودم هم فوتبالیست شوم و خدا را شکر زیاد هم نه، اما کمی فوتبالیست شدم.

* دقیقا از چند سالگی شروع کردی؟
از ۱۴ سالگی وارد باشگاه سیمان سپاهان شدم. آن زمان فولاد مبارکه نبود و از نوجوانان سیمان سپاهان شروع کردم و ادامه دادم به اینجا رسیدم.

* از برادرت درباره مسائل فنی مشورت می‌گرفتی؟
من هر جا که مشکل پیدا می‌کردم با او مشورت می‌کردم و خیلی به من کمک می‌کرد و حتی اگر در بازی‌ام ایرادی داشتم، به من می‌گفت. وقتی که می‌خواستم قرارداد جدیدی ببندم، با ایشان مشورت می‌کردم. تقریبا در تمام کارهایم با او مشورت می‌کردم و او هم مشاوره‌های خوبی می‌داد.

* پررنگ‌ترین خاطره‌ای که از سال‌های حضور در کنار برادرت داری چیست؟
بچه بودیم و محرم می‌خواست به تمرین برود و من دنبال او راه افتادم و گفتم من هم می‌خواهم بیایم. مادرمان کرایه ماشین داد که برویم و برگردیم. به تمرین رفتیم و برگشتنی گفت می‌خواهی با پول کرایه نوشابه بخوریم؟ گفتم آره. رفتیم خوراکی خریدیم و خوردیم. بعد از آن گفت من راه را بلدم، پیاده برمی‌گردیم. یک مسیری را رفتیم و متوجه شدیم اشتباه است و دوباره یک مسیر جدید و... . هر مسیر اشتباهی که می‌رفتیم می‌گفت تقصیر تو است و من را دنبال می‌کرد که کتک بزند و من فرار می‌کردم‌. کلی گرگم به هوا بازی کردیم تا توانستیم مسیر خانه را پیدا کنیم.

1807377

* از دوران حرفه‌ای چطور؟
همین خاطره از همه چیز برایم شیرین‌تر است. اینکه با پول کرایه ماشین خوراکی خوردیم و پس از آن در مسیر کتکم زد و دنبالم کرد. تازه خودش هم پیشنهاد داده بود که برویم خوراکی بخوریم و من هم گفتم باشد. اگر قبول هم نمی‌کردم دوباره می‌گفت خوراکی بخوریم... به حرف من که گوش نمی‌کرد؛ فقط می‌خواست کتک بزند.

* این روزها را چطور سپری می‌کنی؟
فعلا هیچی. کلاس‌ مربی‌گری C را رفتم و B را هم ثبت نام کردم و قرار است پشت سر بگذارم تا ببینیم خدا چه می‌خواهد.

* محرم چه کار می‌کند؟ هنوز هم دنبالت می‌کند؟
(با خنده) نه، الان دیگر رویش نمی‌شود. برادرم فعلا استراحت می‌کند. یکی-دو پیشنهاد هم داشته اما گفت می‌خواهم استراحت کنم تا ببینم سال بعد چطور می‌شود.

* در طول فوتبالت تصمیمی گرفته‌ای که از آن پشیمان باشی؟
بله. یک‌ تصمیمی گرفتم که فکر می‌کنم بدترین تصمیم زندگی‌ام بود، اما‌ گفتن آن جالب نیست و نمی‌توانم بازگو کنم.

* با محرم، کرانچار، آقای مظلومی، گل‌محمدی و مربیان زیاد دیگری کار کردی. فکر می‌کنی کدام یک بیشتر روی فوتبال تو موثر بودند؟
هر مربی‌ای تفکراتی دارد که قطعا برای خودش مثبت و خوب است اما منِ بازیکن باید هنر این را داشته باشم که درست بتوانم از تفکراتش استفاده کنم و یاد بگیرم. من با آقای نامجو مطلق، آقای کاظمی، آقای قلعه‌نویی، آقای مظلومی، آقای فرکی، آقای گل‌محمدی، کرانچار، بوناچیچ، استانکو، تاوارس و... کار کردم و از هر کدام چیزهای خوبی یاد گرفتم و تاثیر خوبی هم روی فوتبالم داشتند. همه به نوبه خودشان به من کمک کردند و نمی‌توانم اسم یک نفر را بیاورم. همه اساتید من بودند و یاد گرفتم.

* مربی‌هایت در دوران فوتبال تو تاثیرگذارتر بودند یا برادرت؟
بیشتر مربی‌ها. مربی‌هایی بودند که بالای سر تیم بودند و از آنها یاد می‌گرفتم. البته محرم هم یک سال مربی‌ام بود و از او هم چیزهایی را یاد گرفتم.

* اما خداحافظی کردی و فرصت استفاده پیدا نکردی.
می‌توانم در دوران مربی‌گری از آنها استفاده کنم؛ البته اگر این استعداد را داشته باشم که مربی شوم.

* حالا آینده‌ات را چطور می‌بینی؟
می‌خواهم مثل فوتبالم کم کم شروع کنم و پله‌ها را بالا بیایم و اگر هنر و استعدادش را داشته باشم، چیزهایی را که یاد گرفتم، به چهار‌ جوان یاد بدهم.

* ممکن است فوتبال ایران برادران نویدکیا را در یک کادر ببیند؟
بله. چرا که نه؟

* گفتی اگر بیشتر تلاش می‌کردی می‌توانستی از سایه محرم بیرون بیایی. حالا فکر می‌کنی بتوانی این کار را در مربی‌گری انجام بدهی؟
هیچ کاری نشدنی نیست اما الان حدود ۱۵-۲۰ سال است که همه گفته‌اند برادر محرم، رسول است و برای تغییر این شرایط من باید بتوانم حداقل ده سال در سطح اول فوتبال مربی خوبی باشم و قهرمانی بیاورم تا شاید چنین اتفاقی رخ بدهد.

شاید از نوشته‌های زیر خوشتان بیاید
نظر خود را درباره این پست بنویسید ...

منوی سریع