به گزارش ",ورزش"، امین مروانی، در شرایطی که به عنوان بازیکن تعویضی وارد زمین شده بود، گل پیروزی استقلال ملاثانی برابر چادرملو را به ثمر رساند تا تیمش در رتبه دهم جدول قرار بگیرد اما پس از این مسابقه، تصویری از این بازیکن در حین دستفروشی منتشر شد تا توجه اهالی فوتبال به او جلب شود.
این تصویر بهانهای شد تا با وینگر ۲۵ ساله استقلال ملاثانی تماس بگیریم و از او درباره این تصویر و شرایطش سؤال کنیم و او هم در شرایطی که در بازار مشغول به کار بود، با خوشرویی به سؤالات خبرنگار ما پاسخ داد.
مروانی در جریان این گفتوگو درباره شرایط سخت زندگیاش و همچنین تأثیر آن بر فوتبال صحبت کرد، اما با این حال تأکید داشت که انگیزه بالایی برای ادامه فوتبالش دارد و برای دستیابی به اهدافش میجنگد.
گفتوگوی مروانی با خبرنگار ",ورزش" را در ادامه میخوانیم:
* در ابتدا درباره بازی با چادرملو صحبت کن که با نتیجه ۱-۰ بردید. بازی چطور بود؟
خوشبختانه بازی خوب پیش رفت و خدا هم کمک کرد و من یک گل سه امتیازی زدم تا کمکی به تیم کرده باشم. تیم خیلی خوبی داریم و خدا را شاکریم که این بازی را بردیم.
* به عنوان بازیکن تعویضی هم به زمین آمدی و گل زدی.
بله، من در دقیقه ۷۵ به عنوان بازیکن تعویضی به زمین آمدم و در دقیقه ۸۶ گل زدم و خیلی خوشحالم.
* این روزها یک تصویر از تو در حین دستفروشی منتشر شده که خیلی مورد توجه قرار گرفته است.
بله، نمیدانم خوشحال باشم یا غمگین!
* درباره این مسئله و شرایطت بیشتر صحبت کن.
از بچگی پدر و مادر و خانواده من دستفروشی میکردند که اصطلاحاً ما جنوبیها میگوییم بساط میکنند. سر جاده اصلی ملاثانی به صورت فصلی کار میکنیم و در تابستان خرما و رطب میآوریم و در زمستان سیر و پیازچه و ... . چهار پنج سال قبل پدر من به رحمت خدا رفت و من و مادرم و برادر بزرگترم ماندیم و آنجا کار میکنیم.
* چطور در تمرینات تیم شرکت میکنی؟
روزهایی که تمرین داریم، ساعت ۲ تمرین آغاز میشود. من صبح کار میکنم و ساعت یک راهی تمرین میشوم و بعد از تمرین دوباره برمیگردم. الان هم بازار هستم و کار میکنم. گاهی تا ۱۰-۱۱ شب و گاهی هم کمتر کار میکنم. خلاصه که اینطور زندگیمان را میچرخانیم.
* برایت سخت نیست که هم بازی و تمرین کنی و هم کار؟
سخت که هست، اما به هر حال شرایط سخت است و چاره دیگری جز این ندارم؛ باید کار کنم و به مادرم کمک کنم. مادرم هم دیابت دارد و گاهی قند خونش به ۴۰۰ میرسد و نیاز به دارو دارد و از طرفی به وسایل و کفش ورزشی و مکمل نیاز داریم که هیچوقت نمیتوانیم بخریم، اما به هرحال باید بتوانیم زندگی روزهمرهمان را بچرخانیم. مجبور هستیم.
* در این دوره که بسیاری از بازیکنان درآمد خوبی از فوتبال دارند، این شرایط انگیزه تو را کم نمیکند؟
اصلاً. ما هم در زندگی هدف و حسی داریم که ارزش جنگیدن دارد. بالاخره یک روز ما هم به جاهای خوبی میرسیم. دعای خیر مادرم پشت من است و میجنگیم تا به آرزوهایمان برسیم و خیلی هم امیدوارم هستیم.
* درباره شرایط مالی استقلال ملاثانی هم صحبت کن؛ مبلغ قراردادت با این تیم، کمکی به تو نمیکند؟
شرایط مالی خیلی بد است و به همین دلیل هم با کمبود بازیکن مواجه شدیم که مربی توانست به بازیکنان جوان بازی بدهد. اغلب بچهها در نیم فصل به علت مشکلات مالی از تیم جدا شدند و شرایط خیلی سخت شد. از نظر مالی خیلی کم کمک میشود. ما از ابتدای فصل مدام گفتیم به تیم شهر کمک کنید، اما این اتفاق رخ نداد. در دورهای در نیم فصل اول تا رده دوم صعود کردیم و یک امتیاز با تیم اول فاصله داشتیم، اما حمایت نشد و طبیعتاً زمانی که حمایت صورت نگیرد، تیم سقوط میکند.
* قرارداد تو با استقلال ملاثانی چقدر است؟
رقم قرارداد ما در مقایسه با سایر تیمها واقعا ناچیز است. سقف تیم ما ۵۰۰ تا ۶۰۰ میلیون است، اما من سقف نیستم و در حد وسط هستم، اما ما تا الان فقط ده درصد گرفتهایم که حدود ۱۰-۲۰ تومان میشود. الان مبلغ یک استوک، ۱۵ میلیون است و مکمل ۲۰-۳۰ میلیون؛ دریافتی ما به خرید اینها هم نمیرسد. از طرفی همه در زندگیشان قرض و قسط دارند، اما باید منتظر بمانیم تا ببینیم چه زمانی پولی واریز میکنند. من تا امروز فقط ۱۰ میلیون گرفتهام.
* درباره سرمربی تیمتان صحبت کن و اینکه با توجه به شرایط مالی تیم، او چقدر به بازیکنان انگیزه میدهد؟
تیم ما از نظر فنی، کادر و بازیکن خیلی خوب است و اگر پول تزریق کنند، به جرأت میگویم به جمع چهار تیم بالای جدول صعود میکنیم، اما واقعا باید حمایت شود. با این شرایط واقعاً بازیکنان انگیزه ندارند. همه از نظر فنی فوقالعاده هستند، اما از نظر مالی واقعا سخت است. وقتی جیب یک نفر خالی باشد، فکرش هزار راه میرود و نمیتواند متمرکز باشد و خوب بازی کند.
* پس از گلزنی مقابل چادرملو شادی خاصی داشتی که شبیه به حسین کنعانیزادگان بود. در این باره صحبت کن.
من هدفی در زندگیام داشتم و بعد از اینهمه سختی که کشیدم و زجری که در زندگیام داشتم و بیمهریهایی که در فوتبال دیدم، این گل خستگی را از تنم درآورد و در آن لحظه واقعاً از شدت خوشحالی از خود بیخود شدم و نمیدانستم چه کار کنم. حتی برادرم هم روی سکو در حال شادی بود و من هم یک باره به ذهنم رسید که این شادی را انجام بدهم. حسین [کنعانیزادگان] هم مثل ما بچه خوزستان است و من هم گفتم که شادیام را مثل حسین انجام بدهم.
* در واقع از قبل برنامهریزی نکرده بودی؟
دقیقاً. اصلا نمیدانستم که قرار است چنین اتفاقی بیافتد و خدا کمکم کند که بخواهم برنامهریزی کنم. البته یک شب قبل از بازی در خیال خودم فکر میکردم و حتی به همین دلیل دیر وقت هم خوابیدم؛ ذهنم تا این حد درگیر بود. مدام با خودم میگفتم چه میشود که فردا در دقیقه ۷۰ به زمین بروم و گل هم بزنم و گلم هم به برد تبدیل شود؟ به همه اینها فکر کردم و واقعا هم همین اتفاق افتاد. خدا را شکر میکنم که هوای من را داشته است.
* هر بازیکنی آرزوهایی برای خودش دارد و تو هم در بین صحبتهایت چندین بار به هدفهایت اشاره کردی. سقف رویاهای تو چیست؟
معمولاً همه بازیکنان ایرانی دوست دارند که در اروپا بازی کنند و من هم از این قاعده مستثنی نیستم و این هم غیرممکن نیست. برای مثال ما آقا مهدی طارمی را داشتیم که در ۲۲ سالگی به پرسپولیس رفت و الان جزو بازیکنان تاپ اروپا است. من هم امید دارم که یک روزی در اروپا بازی کنم و پیراهن تیم ملی را هم بپوشم.
* فکر میکنی اگر از نظر مالی در شرایط خوبی بودی و این دغدغه را نداشتی، چه تأثیری روی فوتبالت داشت؟
من در خانوادهای بزرگ شدم که هر سه برادرم فوتبالیست بودند، اما دو تا از آنها به دلیل مشکلات مالی فوتبال را کنار گذاشتند و یکی هم تا امیدهای استقلال تهران هم رفت، اما در آستانه حضور در بزرگسالان مصدوم شد ولی من بچه آخر خانواده هستم و خواهرها و برادرها و مادرم هوای من را دارند و کمک میکنند. با این حال اگر اوضاع مالیام بهتر از این بود، خیلی راحت میتوانستم پیشرفت کنم. الان من فوتبال حرفهای بازی میکنم، اما نمیتوانم مکمل بخرم؛ با توجه به اینکه بدن تخلیه میشود و تحلیل میرود، مکمل برای یک بازیکن حرفهای ضروری است و غذا به تنهایی نمیتواند بدن را تأمین کند.
* گفتی برادرت در امیدهای استقلال بود؟
بله. برادر من، امیر مروانی، در امیدهای استقلال بود و در دورهای همبازی میلاد میداوودی بود و در جوانان و نوجوانان استقلال اهواز کاپیتان بود و در خوزستان اسمی برای خودش دارد.
* صحبت پایانی؟
از تمام دوستانی که همراه من بودند و در شادی من شریک شدند، یک تشکر ویژه میکنم. همچنین از خانواده، مادرم و حتی پدرم که از دنیا رفته، اما حواسش به ما هست، ممنونم و از همینجا دست مربیهایی را که برایم زحمت کشیدهاند، میبوسم و از خدا هم تشکر میکنم که چنین روزی را برای من رقم زده است.