آنا نعمتی مادر شدنش را شیرین ترین موضوع زندگی اش می داند و می گوید ای کاش زودتر از این ها مادر می شد. او رابطه خود با دخترش، رایکا، را بیشتر از اینکه یک رابطه، مادر و دختری بداند، رابطه ای خواهرانه می داند باقی حرف ها را در باره زندگی خصوصی آنا نعمتی از زبان خودش بخوانید.
من در خانواده ای فرهنگی بزرگ شدم. پدر و مادرم هر دو فرهنگی هستند. مادربزرگم نیز در حوزه فرهنگ فعالیت می کردند. در دوران کودکی ام، با وجود اینکه حسابی اهل شیطنت بودم، به واسطه پدرم، از فضای ورزش و نقاشی و خطاطی دور نبودم. در آن دوران، چندان به بازیگری فکر نمی کردم و بیشتر به موسیقی علاقه مند بودم و به موسیقی های گوناگون، به خصوص موسیقی های شرقی، گوش می دادم.
چطور بازیگر شدم
تا زمان کنکور هم چندان به بازیگری فکر نمی کردم؛ اما در انتخاب پنجمم، یعنی هنرهای دراماتیک، قبول شدم قبولی ام در آنجا جرقه ای برای ورودم به عالم بازیگری بود. البته چون شهرستان بود، نرفتم و در تهران به کلاس های بازیگری استاد سمندریان رفتم. به صورت حرفه ای، با فیلم هیوا، ساخته مرحوم ملاقلی پور، به سینما معرفی شدم. در واقع، ورودم به عرصه بازیگری با فیلم هیوا بود. خوشبختانه اولین کارم با استقبال منتقدان و مخاطبان مواجه شد و همین موضوع من را برای ادامه کار دلگرم کرد.
روزهای ازدواج و بیکاری من
سریال مسافر را بعد از سه فیلم سینمایی اولم، هیوا، دلباخته و زندانی 717 کار کردم. بعد از زندانی 717، ازدواج کردم و بلافاصله سریال مسافر را بازی کردم و دیگر کار نکردم. زمانی که کار نمی کردم، این سریال پخش شد و با استقبال 98 درصدی بیننده ها مواجه شد، طوری که رسانه ها می گفتند پنجشنبه ها، زمان پخش این سریال، ترافیک خیابان ها کم می شود، به دلیل به دنیا آمدن دخترم، رایکا و زندگی خانوادگی، می خواستم خودم بالای سر رایکا باشم تا او بزرگ تر شود و به نقطه ای برسد که از عهده بعضی کارهایش برآید. خیلی ها ادعا کردند که آناهیتا نعمتی بعد از ازدواجش هنرپیشه شد، ولی اصلا این گونه نبود. من کار می کردم و پیشنهادهای خوبی داشتم و حتی فرصت همکاری با چند کارگردان مشهور ر اهم از دست دادم. دقیقا زمانی که ازدواج کردم، دیگر کار نکردم.
قصد ازدواج ندارم
بعضی ها به من می گویند چرا بعد از چند سال ازدواج نکردی، راستش را بخواهید، تاکنون خیلی به این موضوع فکر نکرده ام و فعلا هم شرایط این گونه ایجاب کرده است. در حال حاضر، فرزندی در زندگی من وجود دارد که شاید من را به سمت تشکیل یک زندگی جدید سوق ندهد. من این حرف را به جوان هایی می زنم که فکر می کنند زندگی یک جای دیگر است و باید جای دیگر دنبال آن بگردند، اما آخر آخرش احتیاج به یک همدم دارند.
دوست دارم با خانواده ام زندگی کنم
من چندان آدم تنها زنگی کردن نیستم؛ به همین خاطر، بعد از جدایی از همسرم، تصمیم گرفتم با خانواده ام زندگی کنم. غیر از اینکه خانواده ام همیشه با من هستند، دوستانم نیز همیشه در کنارم هستند که آنها هم، بعد از مدتی، جزو خانواده من می شوند. همان طور که من بچه پدر و مادر هستم، بعضی وقت ها می بینم که رایکا هم دختر آن هاست و اگر من خواهر و برادری دارم که در کنار هم زندگی می کنیم، احساس می کنم خواهر و برادر رایکا هم هستند. فکر می کنم در حال حاضر بزرگ ترین غصه من این است که مبادا روزی از خانواده ام و زندگی در کنار آنها دور شوم.
کاش در هجده سالگی مادر می شدم
من در سن و سال بسیار کمی مادر شدم، اما نه تنها از این موضوع ناراحت نیستم، بلکه حسابی هیجان زده ام، رایکا نعمت بسیار بزرگی بود که خداوند به من داد. خیلی خوشحالم که در سن کم او را به دنیا آوردم؛ چون الان خیلی با هم دوست هستیم، همیشه به خودم می گویم ای کاش در هجده سالگی به دنیا می آوردمش تا الان بزرگ تر بود و عمق رفاقتمان بیشتر از این ها می شد رایکا انگیزه زندگی، کار کردن، موفقیت، پیشرفت و ساختن من است.
دخترم مثل خواهرم است
به خاطر اختلاف سنی کم و بین من و رایکا رابطه مان مادر و دختر نیست. البته یک جاهایی بالاخره من مادر هستم! چون بچه باید احساس کند یک بزرگ تر دارد و کنترل می شود رایکا الان مثل خواهر کوچک من می ماند با این تفاوت که شاید نفوذ و تاثیرش بر من بیشتر باشد. خیلی وقت ها رایکا به من «مامان» نمی گوید و اسمم را صدا می کند، خیلی با هم دوست هستیم و با همدیگر به ورزش می رویم، رایکا یک جورهایی مثل خودم است چیزهایی را که در زندگی می بیند خیلی خوب درک می کند و با آن ها کنار می آید سعی می کند خیلی از غصه ها را کنار بگذارد و بگوید این ها چیزهای مهمی نیستند و موضوعات مهم تری هم در زندگی وجود دارند شاید شرایطی که داشتیم او را کمی پخته تر از سن و سالش کرده باشد.
رایکا بزرگ ترین منتقد من است
شاید باور کردنش برایتان سخت باشد، اما رایکا بزرگ ترین منتقد من است، خیلی وقت ها من را نقد می کند و می گوید تو نباید در فلان اثر بازی می کردی، بعضی وقت ها هم من را تشویق می کند و می گوید چقدر خوب که فلان کار را بازی کردی. دختر بسیار باهوشی است. یکی از دلایلی که بعضی از فیلم ها را بازی نکردم، رایکا بود.
مادر شدن به معنای خانه نشینی نیست
نمی دانم چرا همه فکر می کنند که وقتی یک زن مادر می شود باید یک شکل دیگر شود. باید پیر و داغون شود و گوشه خانه بنشیند و فقط بشورد و بپزد! این مادر بودن و خانه داری در زندگی من وجود دارد، اما الان که 37 ساله هستم، فکر نمی کنم باید خودم را ول کنم. اصولا یکی از نکات مهم برای بدن را، که تغذیه سالم است، بسیار مد نظر قرار می دهم. این مراقبت را از پوستم هم دارم و زیر نظر متخصص از آن مراقبت می کنم همه به من می گویند که تو نمی خواهی پیر شوی؟ من هم به آنها می گویم نه، حواسم به خودم هست و اجازه نمی دهم پیری به سمتم بیاید.