این تصور که اجداد ما انسانها با گذار از شیوه زندگی شکارچیخوراکجو به کشاورزی ازلحاظ سلامتی تصمیم فاجعهباری گرفتند کاملاً فرضیهای اثباتشده به حساب میآید. از حدود ۱۲ هزار قبل، برخی از اجداد ما کشت محصولات کشاورزی را شروع کردند و بهمرور شیوه زندگی مساواتخواهانه و پایدار شکارچیخوراکجویی را که صدها هزار سال ثمربخش بود، کنار گذاشتند.
بهنقل از نشریه نیوساینتیست، نتیجهی این گذار وضعیت سلامتی بد، رژیمهای غذایی محدود، بیماریهای جدید و شیوههای ناپایداری بود که با تغییرات آبوهوایی و ششمین انقراض دستهجمعی به اوج خود رسید. این روایتی است که بهخوبی نیز در بین جامعهی علمی پذیرفته شده است. بااینحال، مانند بسیاری از داستانهای ماقبل تاریخی همچنان نمیتوان بهطورقطع باورش کرد. انسانشناسان عموماً ماقبل تاریخ را برحسب پیشرفت میسنجند؛ ازاینرو، پیدایش کشاورزی را در مقابل شکار و خوراکجویی که شیوهی زندگی بدویتر و قدیمیتری بود، پیشرفت بهحساب آوردند.
بااینحال، در اواخر قرن بیستم بود که فرضیهی پیشرفت با انتقاداتی روبهرو شد، این سؤال مطرح شد که چرا جامعهی کشاورز بهتر از جامعهی شکارچیخوراکجو است؟ تقریباً در همان دوران تحقیقات نشان داد که اولین کشاورزان درمقایسهبا اجداد شکارچیخوراکجوی ما، شرایط سلامت بدتری داشتند. شواهد مهم برای این موضوع تغییرات میانگین قد بود. درواقع، بهخوبی دانسته میشود افرادی که تغذیهی مناسبی دارند، قدبلندتر از افراد دچار سوءتغذیه هستند. مهمتر از همه، سوابق باستانشناسی بهخوبی نشان دادند که اولین کشاورزان کوتاهقدتر از شکارچیان بودند.
باور بر اثرهای فاجعهبار گذار به کشاورزی از مقالهای نشئت میگیرد که جارد دایموند، نویسنده و محقق مشهور، در سال ۱۹۹۹ به رشته تحریر درآورد. دایموند در مقالهی خود کشاورزی را «بدترین اشتباه تاریخ نژاد انسان» وصف کرد. بدینترتیب، تعبیر کشاورزی به پیشرفت کاملاً کنار گذاشته شد؛ اما این پایان کار نبود. یک ماه قبل، مقالهای در مجلهی آکادمی ملی علوم آمریکا منتشر شد. شمارهی اخیر این مجله درواقع ویژهنامهای دربارهی رفتار، سازگاری، جمعیت و تکامل ما انسانها در ۱۲ هزار سال پیش بود. یکی از مقالات این شماره را که جی استاک از دانشگاه وسترن انتاریو کانادا و همکارانش نوشته بودند، تغییرات جثهی بدن انسان را بررسی کرده است. در این تحقیق، استاک و همکارانش تأثیرات گذار به کشاورزی بر سلامت انسانها را کاملاً بازنگری کردند.
استاک و همکارانش برای این تحقیق اطلاعات اسکلتی مربوط به ۳,۵۷۷ نمونهی مجزا از ۳۶۶ محوطهی باستانشناسی در اروپا و آسیا و شمال آفریقا را با جزئیات دقیقی بررسی کردند. این بقایای اسکلتی شواهدی از ۳۴ هزار سال قبل تا امروز را دربر میگرفت. کاملاً واضح بود که محققان با این حجم از اطلاعات به تغییرات زیادی دست پیدا کنند. همینطور هم بود و یافتهها نشان داد که میانگین جثهی بدن انسان بهتدریج از ۳۴ هزار و ۳۰۰ سال تا حدود ۶ هزار سال قبل کاهش پیدا کرده و دوباره از آن زمان رو به افزایش بوده است.
اگر گذار از شکارچی و خوراکجویی به کشاورزی بهضرر اجداد ما بود، نباید چنین اتفاقی میافتاد. شاید افزایش جثه درحدود ۶ هزار قبل درنتیجهی جهشهایی رخ داده باشد که باعث شد تا انسانهای بزرگسال نیز بتوانند شیر حیوانات را هضم کنند.
حال چرا جثهی انسانها هزاران سال قبل از پیدایش کشاورزی کوچکتر میشد؟ محققان در تحقیق خود پاسخ کاملاً روشنی به این سؤال ندادند. بااینحال، آنان اشاره کردند که جوامع باستانی یکشبه به کشاورزی روی نیاوردند؛ بلکه بسیاری از کشاورزان اولیه همچنان به شکار و جستوجوی آذوقه و خوراک مشغول بودند. با این اوصاف، تصور مهلکترین اشتباه انسان کمی مخدوش میشود. همچنین، ممکن است که تغییرات آبوهوایی را دخیل کنیم.
بین ۱۱ هزار تا ۱۲ هزار سال قبل، زمین در مرحلهی سردتری قرار داشت. درحدود ۲۰ هزار سال قبل، دما به کمترین حد خود رسید. این احتمال وجود دارد که آبوهوای سرد کار را برای شکارچیخوراکجویان آن روزگار بسیار سخت کرده باشد.
باوجوداین، بازهم نمیدانیم چرا بعد از افزایش دوبارهی دمای هوا همچنان جثهی انسانها کاهش پیدا کرده است. یکی از فرضیهها این است که انسانها بهدلیل شکار بیرویهی حیوانات بزرگی مانند ماموت کوچکتر شدند. این امر باعث شد تا انسانها با کمبود گوشت مغذی مواجه شوند. سال ۲۰۲۱، محققان دراینباره مقالهای منتشر و در آن نتیجهگیری کردند که شکار بیرویهی حیوانات بزرگ انسانها را مجبور کرد که بهتدریج به فکر منابع غذایی دیگری بیفتند.
میتوان تصور کرد که شکارچیخوراکجویان بهتدریج محیط خود را کاملاً عاری از تمام حیوانات بزرگ کردند؛ بههمیندلیل، مجبور شدند بهدنبال طعمههای کوچکتر و نگهداری و پرورش گیاهان وحشی بروند. این فرض تا حدی میتواند دلیل کوچکشدن جثهی انسانها طی هزاران سال را روشن کند؛ اما همچون سایر فرضیهها بهطورقطع پاسخ صحیح را نمیدانیم.
در همین حال، این ادعا که انسانهای اولیه باعث کاهش جمعیت حیوانات بزرگ شدند، خود بحثی مناقشهآمیز است. بههرحال، با کنار هم چیدن تکههای پازل میتوان اینطور برداشت کرد که تحقیق اخیر دربارهی جثهی انسانها توانسته است باعث تجدیدنظر در تصورات ما دربارهی تأثیر کشاورزی بر سلامتی شود.
حالا ادعای جارد دایموند که کشاورزی را بدترین اشتباه اجداد ما دانسته بود، در بهترین حالت اغراقآمیز بهنظر میرسد. دراینمیان، شاید بتوان ابداع پادشاهی مطلقه را بهمراتب اشتباه فاجعهآمیزتری برای نژاد انسان دانست؛ اما همچنان نمیتوان این بحث را چندان زیاد پیش برد؛ چراکه کشاورزی هم نتوانست باعث افزایش فوری جثهی انسانها شود. بنابراین، این تحقیق بهوضوح نمیتواند از ایدهی اشتباه مهلک حمایت کند؛ اما شاید بهتر باشد بهجای اینکه کشاورزی را اشتباهی احمقانه بدانیم، آن را بهترین انتخاب ممکن برای اجداد ما در آن روزگار بدانیم.