اهمیت و جایگاه سوره یس در قرآن
اگر قرآن کریم را ربه یک موجود زنده تشبیه کنیم، سوره مبارک یس قلب آن است، چرا که در این سوره به مهم ترین و اساسی ترین مسایل اسلام شامل اصول اعتقادات اسلام مثل توحید، نبوت، معاد اشاره شده است، به همین دلیل سوره یس را قلب قرآن می نامند.
پیامبر اکرم(ص) در روایتی فرموده اند:
هر چیزی قلبی دارد و قلب قرآن، سوره یس است.(طبرسی، مجمع البیان، ج 5، ص 195)
محتوای سوره یس
رسالت پیامبر اکرم(ص):سوره یس نخست سخن از رسالت پیامبر اکرم(ص)، قرآن مجید و هدف از نزول آن و پیروان آن به میان می آورد.(سوره یس، آیات 12 – 1)
رسالت انبیای الهی:در بخش دیگری از سوره یس، رسالت سه نفر از پیامبران الهی و چگونگی دعوت آنها به توحید و مبارزه آنان با شرک را مطرح می کند.(سوره یس، آیات 27 - 13)
توحید:پس از آیه 33 به نکات جالب توحیدی و نشانه های عظمت خداوند می پردازد.(سوره یس، آیات 49 – 33)
معاد:در قسمت دیگر این سوره موضوعات مربوط به معاد و دلائل گوناگون حشر و نشر، سؤال و جواب در قیامت، پایان جهان و بهشت و جهنم سخن می گوید که به نکات تکان دهنده در این موارد اشاره می کند.(سوره یس، آیات67 – 50 ؛ 82- 78 )
موضوعات مختلف:در پایان سوره، صحنه های مختلفی از آفرینش، زندگی، مرگ، انذار و بشارت را مطرح می کند و به انسان ها هشدارهای جدی می دهد.(تفسیر نمونه، چاپ دهم، ج 18، ص 307)
چرا سوره یس را قلب قرآن نامیده اند؟
امام صادق(ع) در روایتی فرموده اند:
«إِنَّ لِکُلِّ شَیْءٍ قَلْباً وَ إِنَّ قَلْبَ الْقُرْآنِ یس وَ مَنْ قَرَأَهَا قَبْلَ أَنْ یَنَامَ أَوْ فِی نَهَارِهِ قَبْلَ أَنْ یَمْشِیَ کَانَ فِی نَهَارِهِ مِنَ الْمَحْفُوظِینَ وَ الْمَرْزُوقِینَ حَتَّی یُمْسِیَ وَ مَنْ قَرَأَهَا فِی لَیْلِهِ قَبْلَ أَنْ یَنَامَ وَکَّلَ اللَّهُ بِهِ أَلْفَ مَلَکٍ یَحْفَظُونَهُ مِنْ شَرِّ کُلِّ شَیْطَانٍ رَجِیمٍ وَ مِنْ کُلِّ آفَهًٍْ ».
برای هر چیزی قلبی است و قلب قرآن سوره یس است پس هر کس در روز پیش از آنکه شام کند بخواند در روز آن از حفظ شدگان و روزی داده شدگان باشد تا شب کند و هر کس در شب بخواند پیش از آنکه بخوابد خدا بر او هزار فرشته مأمور کند تا او را از هر شیطانی پلیدی و از هر آفتی حفظ نماید. (مجمع البیان، ج 20، ص360)
این سوره بخشی از اصول اعتقادات هم چون:«توحید»، «نبوت» و «معاد» را بازگو می کند; شأن عظیم این سوره هم به جهت اصول یاد شده و هم از سوی شاخه های متفرع بر آنها از دلایلی است که در روایات شیعی و سنی، از آن به عنوان «قلب» قرآن نام برده شده است.
همان گونه که قلب، حیات جسمانی انسان را تأمین می کند، این عقاید سه گانه (توحید، معد، نبوت) نیز موجب تامین حیات دینی انسان می شوند بنابراین اگر این عقاید سه گانه وجود نداشته باشد به طور یقین دین انسان، حیاتی ندارد! نماز و حرکت بدن به تنهایی ارزشی ندارد، روزه گرفتن و انفاق بی ارزش است. تمام اعمال با اعتقاد به خداوند و معاد دارای ارزش هستند.
این عقاید سه گانه در دین انسان همان کار قلب را انجام میدهند و عامل حیات انسان مانند قلب هستند. در همه سوره های قرآن، به توحید و نبوّت و معاد اشاره شده است، اما سوره یاسین به صورت جامع به اعتقاد به توحید، نبوّت و معاد، می پردازد، به همین دلیل به سوره یس قلب قرآن گفته می شود.
تمام مطالب و مبانی که در کل قرآن کریم آمده است به طور خلاصه در این سوره مطرح شده است و اگر فردی به خواندن و توجه به مفهوم آن مداومت کند گویا همه قرآن را درک کرده است و این موضوع دارای اهمیت بسیاری است.
مطالب اصلی قرآن که مربوط به مبدأ و معاد و دعوت به آن است در این سوره جا دارد، مسائل دیگر امور فرع است؛ لذا قلب قرآن آیات خداشناسی است که مبدأ و معاد خداست و مبانی و اصول دین می باشد و سوره "یس" با دارا بودن این مبانی قلب قرآن نام گرفته است.
یکی دیگر از دلایل نامیدن یس به قلب قرآن این است که قلب عالم وجود پیامبر اکرم(ص) است که « لولاک لما خلقت الافلاک» پس همه موجودات به طفیل محمد موجود گردیدند و منظور از یس، سید انبیاء محمد مصطفی(ص)است. بنابراین سوره ای هم که ویژه این پیامبر عظیم الشان باشد نسبت به همه قرآن قلب قرآن می گردد.
همان طور که پیامبر خاتم قلب عالم وجود است از همان نخستین آیه، سید انبیاء محمد(ص) را مخاطب قرار داده و به قرآن حکیم سوگند می خورد که او از فرستادگان به حق خداست، پس از آیاتی چند صریح می فرماید:همه اشیاء را در پیشوای آشکار کننده جا دادیم و ضبط نمودیم، از سعه روح محمدی خبر می دهد که همه عوالم وجود در او پیچیده و جاداده شده است، مرکز و قلب عالم، محمد است.
سوره یس در بیان مرحوم علامه طباطبایی (ره)
سید محمدباقر موسوی همدانی مترجم تفسیر المیزان علامه طباطبایی، در مقدمه به نقل از علامه می نویسد:« وقتی از محضر مرحوم استاد علّامه پرسیدم به چه مناسبت سوره مبارکه «یس» قلب قرآن است، فرمودند:همین سؤال را از حضور استادمان مرحوم آقای قاضی پرسیدم، ایشان در جواب فرمودند:
به مناسبت دو آیه آخر سوره یس که خداوند می فرماید:
إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَیْئًا أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ
شأن او این است که چون پدید آمدن چیزی را اراده کند، فقط به آن می گوید:باش، پس بی درنگ موجود می شود.
فَسُبْحَانَ الَّذِی بِیَدِهِ مَلَکُوتُ کُلِّ شَیْءٍ وَإِلَیْهِ تُرْجَعُونَ
بنابراین [از هر عیب و نقصی] منزّه است خدایی که مالکیّت و فرمانروایی همه چیز به دست اوست، و به سوی او بازگردانده می شوید.
لذا مرحوم استاد درباره این دو آیه چنین می فرماید:
«و من غرر الآیات فیها قوله تعالی انما امره ...»(تفسیر المیزان، مقدمه،ص 28)