تبلیغات برندهای معروف دنیا این گونه است
ما آدم های امروزی در انبوهی از تبلیغات غرق شده ایم؛ برای تماشای برنامه های تلویزیونی و سینمایی محبوب مان ناچار به تحمل ساعت ها تبلیغات خوش آب و رنگ و بی محتوا هستیم؛ شهرهایمان مملو از بیلبوردها و تابلوهایی شده که روز به روز غول پیکرتر می شوند و به شیوه هایی متمایزتر و مردم پسندتر خودنمایی می کنند؛ حیاط خانه هایمان صبح به صبح از آگهی نامه ها و تراکت های تبلیغاتی پر و خالی می شود؛ در مترو ناچار به تحمل انبوهی از تبلیغات محیطی و کلامی و دستگیره ای هستیم و حتی اتوبوس هایمان هم تبلیغاتی شده اند.
تبلیغاتی که روزی فقط به نشریات و شبکه های تلویزیونی خلاصه می شد، حالا به سقف اتوبوس و حریم ریلی متروی ما هم رحم نمی کند و در لحظه لحظه زندگی مان جریان دارد. همه این تبلیغات هم یک هدف را دنبال می کنند؛ استفاده از ذائقه عامه مردم برای فروش بیشتر.
تبلیغاتچی ها هر روز روش های تازه ای را برای اثرگذاری بر ذهن عامه مردم طراحی می کنند. خلاقانه ترین هنرنمایی های آن ها هم عموما آگهی هایی هستند که بهتر از همتایان خود بر امواج روز سوار می شوند، ذهن و قلب مخاطبان هیجان زده امروزی را تسخیر می کنند و عامه مردم را به عنوان ابزارهایی رایگان برای انتقال پیام های تبلیغاتی شان مورد استفاده قرار می دهند. اکثر این آگهی ها می آیند و می روند؛ اما تاثیر برخی از آن ها تا مدت ها در حافظه جمعی ملتی رسوب می کند و با ظرافت هرچه تمام تر، ذائقه و فرهنگ جامعه ای را تغییر می دهد.
روش تبلیغاتی شرکت های بزرگ
این مرد گاز می گیرد!
یکی از درخشان ترین موج سواری های تبلیغاتی اخیر، جریانی است که بعد از گاز گرفته شدن! بازیکن تیم ملی ایتالیا توسط لوییس سوارز به راه افتاد. هنوز دندان های سوارز بر شانه مدافع ایتالیایی فرود نیامده بود که موج سوءاستفاده برندها از این اقدام غیراخلاقی به راه افتاد.
آدیداس بلافاصله تابلوهایی تبلیغاتی را در ساحل کوپاکابانا در برزیل نصب کرد، که سوارز را با دهانی باز و دندان هایی تیز شده نشان می داد. این تابلوها که گردشگران مشتاق را به گرفتن عکس با سوارز و گاز گرفته شدن توسط او دعوت می کرد، با استقبال گسترده عابران مواجه شد. آن ها دسته دسته مقابل این تابلوهای تبلیغاتی صف می کشیدند و دست و پا و سرشان را در دهان سوارز بخت برگشته فرو می کردند و از این منظره جالب عکس می گرفتند. به لطف تلاش مردم همیشه در صحنه، این عکس ها به همراه تابلوی تبلیغاتی آدیداس دست به دست در شبکه های اجتماعی پخش شد و لایک جمع کرد.
آدیداس سپس برای موجه تر جلوه دادن این اقدام خود اعلام کرد که به خاطر این بی اخلاقی، در آینده دیگر از چهره سوارز در تبلیغات خود استفاده نخواهد کرد، اما حتی بر سر این حرف خود هم نماند و کماکان چهره خشمگین سوارز زینت بخش ویدئوها و پوسترهای تبلیغاتی آدیداس باقی می ماند. مگر می شد به همین راحتی از خیر سوءاستفاده های تبلیغاتی از این چهره جنجالی و پرحاشیه گذشت؟
البته آدیداس تنها برندی نبود که از اقدام خشونت آمیز سوارز بلافاصله بعد از وقوع حادثه گازگرفتگی نفع برد! پوستری با یک توییت جذاب از طرف برند اسنیکرز در شبکه های اجتماعی پخش شد، که می گفت:«هی لوییس! دفعه بعد که گرسنه ات شد فقط یک اسنیکر گاز بزن» شعار پوستر هم «خوشمزه تر از ایتالیایی ها» بود.
این پوستر باز هم توسط مردم در شبکه های اجتماعی دست به دست شد و سود قابل توجهی را نصیب اسنیکرز کرد. بلافاصله بعد از اسنیکرز، برندهایی مثل ناندوس و گمیت هم دست به کار شدند و پوسترهایی با مضامین مشابه را در شبکه های اجتماعی پخش کردند. علاوه بر این اقدامات تبلیغاتی، چند بازی آن لاین و غیرآن لاین هم با موضوع گاز گرفته شدن توسط سوارز وارد بازار شد و همان طور که انتظار می رفت، مخاطبان فراوانی پیدا کرد.
تبلیغات به روش کمپانی های معروف
عکس یادگاری برندها با پناه جویان
سوار شدن برندها بر امواجه همه جانبه است، نمونه بارزش همین واکنش نشان دادن برندها به بحران پناه جویان در اروپاست. بعد از بالا گرفتن ماجرای پناهندگان جنگ زده خاورمیانه، اهالی کسب و کار فرصت را برای حضور تبلیغاتی در صحنه مهیا دیدند و بخشی از هزینه ای را که قرار بود صرف ساخت آگهی های ویدیویی یا طراحی آگهی های محیطی شود، به این مهاجران اختصاص دادند؛ اقدامی که منافعش برای آن ها به مراتب بیشتر از خودنمایی روی بیلبوردها یا حضور در شبکه های تلویزیونی بود.
می توان گفت جمع همه برندهای بزرگ در این ضیافت(!) جمع است؛ از باشگاه های فوتبال و شرکت های رسانه ای گرفته تا تولیدکنندگان محصولات آرایشی و بهداشتی و مواد غذایی. یکی کمک مالی می فرستد، یکی چند درصد از درآمد سالانه اش را به ساماندهی پناه جویان اختصاص می دهد و دیگری میان پناه جویان دستمال مرطوب و پوشک توزیع می کند.
بعضی از این روش ها مثل توزیع محصول میان پناه جویان سریع تر نتیجه می دهد و برخی دیگر به صورت زیرپوستی و به تدریج بر ناخودآگاه مصرف کنندگان تاثیر می گذارد. در میان همه این روش های تبلیغاتی بشردوستانه، اقدام تبلیغاتی باشگاه بایرن مونیخ شاید از همه جالب تر باشد. این باشگاه پیشنهاد داده که یک آکادمی را برای آموزش مهارت های فوتبالی به مهاجران جوان تاسیس کند؛ موضوعی که در این شرایط قطعا جزو اولویت های این جماعت نیست.
موضوع گرایش برندها به انجام پرسر و صدای امور خیریه و بشردوستانه و مهم تر از همه حمایت آن ها از محیط زیست، رویکرد نسبتا تازه ای است که مفاهیمی مانند «مسئولیت اجتماعی» (CSR) و بازاریابی سبز را بر سر زبان مدیران مدرن انداخته است. در همین ایران خودمان هم انواع و اقسام اقدامات تبلیغاتی به نام مسئولیت اجتماعی از طریق شرکت های بزرگ و کوچک ساماندهی می شود و در تغییر نگاه مخاطبان نسبت به این شرکت ها بسیار تاثیرگذار است.
سریع برانید!
خودروسازان همیشه در تبلیغات خود در معرض رد کردن خطوط قرمز و بدآموزی به مخاطبان عام قرار دارند. اکثر آن ها دوست دارند در آگهی های خود برای تبلیغ مدل های جدیدشان بر سرعت بالای خودروها تاکید کنند و این مسئله گاهی برایشان مشکل ساز می شود. وقتی یکی از آن ها در تبلیغات خود از خط قرمزی عبور می کند، دو سناریو مطرح می شود:یا برندهای دیگر به بهانه این بی اخلاقی شروع می کنند به تخریب برند رقیب و او را با خاک یکسان می کنند یا یک آگهی پرخرج تر و خوش آب و رنگ تر در باب نمایش سرعت مدل جدیدشان سفارش می دهند.
آگهی های تبلیغ خلاقانه
فولکس واگن از جمله برندهایی است که تا به حال چندین آگهی ویدیویی را با مضمون لذت سرعت بالای رانندگی منتشر کرده؛ آگهی هایی که در شبکه های اجتماعی از آن ها استقبال شده و آگاهی مخاطبان این برند از مدل های جدید را بالا برده و در عین حال به صورت غیرمستقیم از میل وافر گروه وسیعی از مصرف کنندگان خود به سرعت برای افزایش فروش مدل های جدید خود استفاده کرده است.
جگوار هم یکی دیگر از برندهای مشهور خودروسازی است، که در زمینه تولید آگهی های سرعت محور رکورددار است. همین چند وقت پیش بود که پخش تعدادی از ویدیوهای این شرکت به خاطر تجلیل از سرعت زیاد و رانندگی خطرناک، توسط سازمان نظارت بر استانداردهای تبلیغاتی (ASA) ممنوع شد. این ویدیوها با موسیقی تند پس زمینه، ماشین های جگوار را در حال حرکت با سرعت بالا در جاده ای کوهستانی نشان می داد و با حک کردن این شعار روی تصویر، هنرنمایی خود را تکمیل می کرد:«جگوار، تو چقدر سرزنده و شاداب هستی!»
البته جگوار در توجیه این اقدام اعلام کرد که هنگام ضبط تصاویر جاده ها بسته بوده اند و این مسئله به همراه شعار «همیشه از محدودیت های سرعت در مناطق مختلف پیروی کنید» در نسخه اصلی به نمایش در می آمده و در اثر سهل انگاری حذف شده است!
با نگاهی دقیق تر به آگاهی های تبلیغاتی خودروسازان، می توان فهمید که بسیاری از آن ها به بهانه نمایش تکنولوژی تولید، نحوه ساخت و ویژگی های منحصر به فرد خودروهای خود، رانندگی خطرناک و غیرمسئولانه را رواج می دهند. تاثیر این آگهی ها بر عامه مردم مانند تاثیر تماشای فیلم «سریع و خشن» نیست که با یک پاپ کورن و نهایتا چیپس و ماست موسیر سر و ته قضیه هم بیاید و بیننده برود پی زندگی اش، این جا پای تغییر فرهنگ رانندگی برای خریداران یک خودروی خاص در میان است؛ مسئله ای که می تواند به قیمت جان عده ای تمام شود.
وقتی از هر طرف به چالش کشیده می شویم
یکی از موج های پرسر و صدای تبلیغاتی در ماه های اخیر، کمپین «چالش سطل آب یخ» بود که با در نظر گرفتن چند آیتم جذاب، آگاهی مردم از یک بیماری کشنده ود ردناک بود. این کمپین به سرعت ویروسی شد و همه جای دنیا را در بر گرفت. بعد از موفقیت کمپین آب یخ، موج سهمگینی از کمپین های «چالشی» به را افتاد و شبکه های اجتماعی پر شد از افرادی که وقت و بی وقت همدیگر را به چالش دعوت می کردند؛ کمپین معرفی بهترین کتاب، بهترین فیلم، بهترین و بدترین برندها، تحریم مصرف تولیدات فلان شرکت خاص و موارد عجیب تری مثل کمپین انتشار عکس بدون آرایش یا دماغ عمل نشده که هرچند خلاقیت چندانی در آن وجود نداشت، اما به خاطر سوار شدن بر موج روز خوب دیده شد.
چالش سطل آب یخ تام کروز
ما در دورانی زندگی می کنیم که خواه ناخواه حجم گسترده حضورمان در شبکه های اجتماعی، تاثیرپذیری مان را از محیط اطراف تا حد زیادی افزایش داده است. روشنفکرترین و محتاط ترین افراد هم تحت تاثیر جو قدرتمند موجود، عامل انتقال و ویروسی شدن تبلیغاتی می شوند که خلاقیت موجود در آن ها چشم شان را به روی اهداف پنهان طراحان این تبلیغات بسته است.
هر کدام از ما حداقل یک بار هم که شده دوستان مان را به چالشی ناشناخته دعوت کرده ایم و به رایگان سفیر بی جیره و مواجب برندهایی شده ایم که می خواهند به خصوصی ترین محافل و شخصی ترین لحاظت ما راه پیدا کنند.
فراموش نکنیم در دورانی زندگی می کنیم که که افراد خلاق از طریق تولید محتواهای کاربردی و خلاقانه، با کمترین هزینه به اهداف بزرگ خود دست پیدا می کنند. مخاطب تبلیغات امروزی دیگر فقط قشر مصرف گرا و عامه جامعه نیست، بلکه خواص هم در معرض خطر هستند. از کجا بدانیم؛ شاید همین حالا شمارش معکوس برای انقراض اقشار خاص آغاز شده باشد.