حباب اقتصادی، بازهای برای توسعهی سریع اقتصادی است که در نتیجهی اشتیاق سوداگرانه و قیمتهای بیش از حد بالای داراییها ایجاد میشود. حباب با افزایش تقاضا برای یک دارایی مانند کالا، سهام یا املاک شکل میگیرد و باعث بالا رفتن قیمت آن دارایی میشود. ترکیب عوامل زیادی مانند دسترسی آسان به اعتبار، نرخ بهره پایین و خوشبینی سرمایهگذاران، در ایجاد حبابهای مالی دخیل هستند.
در تعریف حباب اقتصادی میتوان گفت: قیمت دارایی با سرمایهگذاری افراد بیشتری افزایش مییابد و حتی سرمایه بیشتری جذب میکند، اما در نهایت قیمت آنچنان کاهش پیدا میکند که دیگر بهسختی میتوان ارزش اصلی دارایی را حفظ کرد و همین امر باعث سقوط شدید ارزش و فروش زیر قیمت میشود. حبابهای اقتصادی ضرر و زیانهای گستردهای را به سرمایه گذاران تحمیل کرده و میتواند تأثیرات منفی زیادی بر کل اقتصاد داشته باشد.
در این مقاله از پلاس وی با ما همراه باشید تا پنج حباب اقتصادی مهم تاریخی را معرفی کرده و ضمن مقایسهی آنها با ارزهای دیجیتال، چشماندازی دربارهی آیندهی رمزارزها داشته باشیم.
حباب گل لاله (۱۶۳۴ تا ۱۶۳۷)
جنون گل لاله (تولیپ مانیا) داستان حباب مالی هلند در قرن هفدهم است که سرمایهگذاران با خریدِ دیوانهوار پیاز گل لاله باعث شدند تا قیمت آن به رقمی شش برابر بیشتر از متوسط درآمد سالانه در آن زمان برسد و به یکی از اقلام گرانقیمت دنیا تبدیل شود.
گل لاله اولینبار اواخر قرن پانزدهم از ترکیه به اروپایغربی وارد شد و بهدلیل زیبایی و کمیاببودن مدنظر بسیاری از افراد قرار گرفت. قیمت پیاز لالههای رنگی بهسرعت افزایش پیدا کرد و داشتن آن برای ثروتمندان هلندی امتیاز محسوب میشد. بعد از مدتی، قیمت متوسط هر پیاز گل لاله بهحدی افزایش پیدا کرد که از درآمد سالانه یک کارگر هم بیشتر شد.
پس از اوجگرفتن قیمت گل لاله، سرانجام در سال ۱۶۳۷ (۱۰۱۵) حباب گل لاله ترکید و قیمت این گل بهسرعت به قیمت قبل از حباب سقوط کرد. بسیاری از احتکارکنندگان ثروتشان را از دست دادند و این اتفاق ضربهی شدیدی به اقتصاد هلند وارد کرد.
حباب گل لاله یکی از اولین حبابهای اقتصادی تاریخی به حساب میآید و گاهی اوقات به عنوان استعاره برای هشدار دربارهی پیشبینیهای برپایهی حدس و گمان و حبابهای مالی سوداگرانه و بدون ارزش اقتصادی استفاده میشود.
برخی حباب گل لاله را با آیندهی ارزهای دیجیتال مقایسه میکنند، برخی دیگر هم معتقدند که این مقایسه ناقص است: ارزهای دیجیتال میتوانند بهعنوان وسیلهای برای مبادله و ذخیرهی ارزش استفاده شوند، درحالیکه پیاز گل لالهها ارزش ذاتی فراتر از زیبایی خود ندارد. علاوهبراین، برخی از فناوریهای زیربنایی ارزهای دیجیتال، مانند بلاک چین، کاربردهای بالقوهای در صنایع مختلف دارند و فراتر از ابزاری ساده برای پرداخت هستند.
حباب دریای جنوب (۱۷۲۰)
حباب دریای جنوب از بزرگترین حبابهای اقتصادی جهان است که در زمان خود باعث شد اقتصاد تازه شکوفا شدهی بریتانیا ورشکست شود. با اینکه حباب دریای جنوب حدود ۳۰۰ سال پیش اتفاق افتاد، اما چندین نسل از مردم بریتانیا این بدهی را پرداخت کرده و هنوز هم بخشی از مالیات جمعآوری شده از مردم، برای پرداخت این بدهی صرف میشود.
داستان از این قرار است که در سال ۱۷۱۷، بدهی بریتانیا در نتیجهی جنگهای قدرت بسیار زیاد شد و این دولت برای جبران بدهیها و کاهش هزینهها، با امید به رونق اقتصادی، تصمیم گرفت با شرکتی به نام «دریای جنوب» همکاری کند و در ازای این همکاری نیز حق انحصاری تجارت و فعالیت در «دریاهای جنوب» را به این شرکت اعطا کند.
این حق انحصاری نبود، اما برخی با تصور اینکه این همکاری، فعالیت در دریای جنوب را منحصراً در اختیار «شرکت دریای جنوب» قرار میدهد، به خیال خود فرصت را مغتنم شمرده و در این پروژه سرمایهگذاری کردند.
سودآوریهای شرکت دریای جنوب، از تجارت با سهام این شرکت به دست آمدند و ربطی به فعالیتهای این شرکت نداشتند؛ برخی از سرمایهگذاران نیز با خرید اوراق بهادار دولتی امیدوار بودند تا خیلی زود این اوراق را با قیمت بالاتری به سهام این شرکت تبدیل کنند.
در سال ۱۷۲۰، شرکت دریای جنوب به دولت بریتانیا وعده داد که در صورت تصویب قانون انتشار سهام از سوی شرکتها، کل بدهی این کشور را پرداخت میکند. این شرکت برای حامیان این قانون سهام رایگان در نظر گرفت و اعلام کرد که با افزایش قیمت سهام خودِ شرکت این سهام را خریدار است.
این وعده و وعیدها باعث شد تا درنهایت قانون انتشار سهام از سوی شرکتها تصویب شود و بلافاصله هم ارزش سهام شرکت به طور چشمگیری افزایش یافت؛ موج درخواستها برای خرید سهام شرکتها بهراه افتاد.
درنتیجهی تقاضا، شرکت دریای جنوب قیمت سهام را افزایش داد تا جایی که قیمت سهام از ۱۰۰ پوند به ۱۰۰۰ پوند رسید. در این زمان هیچ سرمایهگذاری به این فکر نمی کرد که این شرکت هیچ پشتوانهای ندارد و تنها یک اسم است. در این میان شرکتهای دیگری هم برای سوءاستفاده از این حرص و طمع سرمایهگذاران تأسیس شدند و سرمایهگذاران بریتانیایی هم چشم و گوش بسته فقط منتظر فرصتی جدید برای سرمایهگذاری بودند.
درنهایت شرکت دریای جنوب یک قدم به عقب برداشت و با علمِ به اینکه ارزش سهام شخصیاش، ارزش حقیقی شرکت را منعکس نمیکند، شروع به فروش سهام خود کرد. با وجود تمام تلاشها این خبر به بیرون درز پیدا کرد و مردم هم به شکلی دیوانهوار شروع به فروش سهام شرکت کردند.
سهام شرکت دریای جنوب که هیچ درآمد یا سودی نداشت، سقوط کرد و پارلمان بریتانیا هم مجبور شد قانون ممنوعیت انتشار سهام برای شرکتها را تصویب کند. زمانی که حباب دریای جنوب در سال ۱۷۲۰ ترکید، بسیاری از سرمایهگذاران تمامی دارایی خود را از دست دادند و این منجر به فقر و بیکاری گسترده شد. این حباب تأثیرات منفی زیادی روی اقتصاد انگلیس داشت و یکی از اولین بحرانهای مالی در تاریخ مدرن شناخته میشود.
بحران اقتصادی ناشی از حباب دریای جنوب اعتماد عمومی را به دولت و سیستم مالی تضعیف کرد و باعث بیاعتمادی عمومی نسبت به سرمایهگذاری سوداگرانه شد.
برخی کارشناسان افزایش سریع قیمت بیت کوین و سایر ارزهای دیجیتالی را به حباب دریای جنوب تشبیه میکنند و هر دو را به دلیل نداشتن پشتوانهای برای حمایت از قیمتهایشان مورد انتقاد قرار میدهند.
بااینحال، برخی دیگر معتقدند که مقایسهی حباب دریای جنوب با رمزارزها درست نیست، چرا که ارزهای دیجیتال میتوانند بهعنوان واسطه استفاده شوند و ارزش مبادلهای دارند، اما شرکت دریای جنوب کسبوکار یا دارایی اساسی برای توجیه قیمت سهام خود نداشت.
بحران خطوط راه آهن (۱۸۴۵ تا ۱۸۴۷)
بحران خطوط راه آهن نمونهی دیگری از حباب اقتصادی است که به بازار سهام بریتانیا در دهه ۱۸۴۰ برمیگردد.
بریتانیا برای اولین بار در سال ۱۸۳۰ راهآهن بین شهری مدرن را بین لیورپول و منچستر راهاندازی کرد، اما این روند در همان شروع کار به دلیل اوضاع نابسامان اقتصادی متوقف شد. در اواسط دههی ۱۸۴۰، اقتصاد بریتانیا به صورت وسیعی پیشرفت کرد و صنایع کارخانهای دوباره رشد کردند؛ سهام شرکتهای راهآهن نیز رونق یافت و مردم به سرمایهگذاری در خطوط جدید راهآهن تشویق شدند.
در این زمان هر کسی میتوانست روی شرکتهای جدید و خطوط راهآهن سرمایهگذاری کند؛ خانوادههای زیادی هم به امید برگشت سرمایه تمام پسانداز خود را در شرکتهای راهآهن آیندهدار سرمایهگذاری کردند.
از طرف دیگر هم شرکتهای راهآهن برای به دست آوردن حق تسلط روی زمینی که میخواستند خط احداث کنند باید از مجلس رسیدی دریافت میکردند، اما محدودیتی در تعداد این رسید نبود و بررسیهای واقعی برای امکانسنجی مالی انجام نمیشد. هرکسی میتوانست شرکت تأسیس کرده، سرمایهگذاری انجام دهد و رسید تأییدی از پارلمان دریافت کند.
چون تعدادی از اعضای پارلمان سرمایهگذاری سنگینی در این طرحها انجام داده بودند، کمتر پیش میآمد که یک رسید تأیید نشود. البته پارلمان طرحهای پرحاشیه یا غیرقابل ساخت را رد میکرد، اما در اوج بحران چندین طرح برای راهآهنهای مستقیم در مقیاس بزرگ ارائه و تأیید شدند که مشکلاتی در احداثشان وجود داشت.
پس از مدتی سرمایهگذاران متوجه شدند که خطوط راهآهن پر سود نیستند و همزمان هم بانکها شروع به سرمایهگذاری مجدد در اوراق قرضه کردند، درنتیجهی این اتفاق جریان پول از صنعت راهآهن خارج شد و قیمت سهام خطوط راهآهن افت کرد. شرکتهای بیشماری پشتوانه مالی خود را از دست دادند و سرمایهگذاران هم دیگر چشماندازی برای برگشت سرمایهی خود نداشتند.
حباب خطوط راه آهن گرچه ضربهی محکمی به اقتصاد بریتانیا وارد کرد، اما احداث خطوط جدید راه آهن که توسط شرکتهای بزرگ ساخته میشدند را برای این امپراطوری به همراه داشت. در سالهای بعد در نتیجه زیانهای مالی ناشی از حباب خطوط راهآهن، سرمایهگذاری با سفته کاهش یافت و اعتماد عمومی به بازار سهام نیز از بین رفت.
در مقایسه حباب راه آهن با ارزهای دیجیتال، رویکرد کارشناسان درست مانند مقایسهی رمزارزها با حباب دریای جنوب است و مخالفان معتقدند برخلاف بحران راه آهن، ارزهای دیجیتال میتوانند بهعنوان واسطه استفاده شوند و ارزش مبادلهای دارند.
سقوط سهام وال استریت (۱۹۲۹)
رکود بزرگ آمریکا با سقوط بازار سهام در سال ۱۹۲۹ آغاز شد و نقطه عطفی در توسعهی اقتصاد جهانی به شمار میرود؛ سقوط سهام وال استریت طولانیترین و گستردهترین بحران اقتصادی در سراسر جهان بود که تأثیرات گسترده و پایداری بر اقتصاد جهانی داشت.
این دوران در ایالات متحده آمریکا با کاهش ارزش سهام در تاریخ ۴ سپتامبر ۱۹۲۹ شروع شد، در تاریخ ۲۹ اکتبر ۱۹۲۹ که سهشنبه سیاه نام گرفت، بورس آمریکا سقوط کرد و خبر آن در جهان پیچید. از آن پس طولی نکشید که جریان رکود اقتصادی در تمام کشورهای جهان به سرعت گسترش پیدا کرد.
در دههی ۲۰ و پس جنگ جهانی اول شهرهای آمریکایی در حال پیشرفت و رونق بودند، خیل عظیمی از مناطق روستایی به مناطق شهری مهاجرت کردند. رشد صنعتی شهرها در آن زمان کشاورزان مهاجر را ناامید کرد.
در ۲۵ مارس ۱۹۲۹، فدرال رزرو هشداری مبنی بر سقوط کوتاهمدت بازار سهام اعلام کرد و همین امر باعث شد تا سرمایهگذاران سهام خود را با سرعت زیادی به فروش بگذارند؛ درنتیجه بازار سهام در معرض سقوط بزرگتری قرار گرفت.
اقتصاد آمریکا به دلیل کاهش تولید فولاد و ساختوساز و فروش خودرو با مشکلاتی مواجه شد و مردم نیز بدهی زیادی بالا آوردند. به دنبال این شرایط، راجر بابسون، کارشناس مالی بهطور عمومی اعلام کرد که «سقوطی بزرگ در حال به وجود آمدن است.»
بلافاصله پس از این هشدار قیمت سهام در بورس اوراق بهادار نیویورک (NYSE) بهطور چشمگیری سقوط کرد. در ۲۴ اکتبر همان سال که به «پنجشنبه سیاه» معروف است، بازار آمریکا ۱۱ درصد از ارزش خود را در ابتدای بازگشایی معاملات از دست داد و همه را وحشتزده کرد. چهار روز پس از این اتفاق سرمایهگذاران بیشتری تصمیم گرفتند سهام خود را از بازار خارج کنند و در پی آن، اتفاقات روز ۲۹ اکتبر ۱۹۳۹ یا همان سهشنبهی سیاه معروف رقم خورد.
حجم سهام معامله شده در ۲۹ اکتبر سال ۱۹۲۹ رکوردی بود که برای نزدیک به ۴۰ سال شکسته نشده بود؛ بازار بیش از ۳۰ میلیارد دلار از ارزشش را تنها در طول دو روز از دست داد. از دلایل رکود بزرگ وال استریت میتوان به روند آسان دریافت وام و خوشبینی به آینده، اشاره کرد.
عواملی مانند افزایش طولانیمدت قیمت سهام و شاخصهای اقتصادی در سقوط سهام وال استریت دخیل بودند، اما نوسانات اخیر رمزارزها عمدتاً ناشی از حدس و گمان و تغییرات سیاستگذاری دولتها است.
علاوهبراین سقوط بازار سهام در سال ۱۹۲۹ پیامدهای گستردهای برای اقتصاد جهانی داشته است، اما سقوط ارزش رمزارزها در هر دوره پیامدهای بسیار محدودتری داشت.
حباب دات کام (۱۹۹۵ تا ۲۰۰۰)
علاوهبر حباب گل لاله، گاهی در فناوری بلاک چین بازارهای صعودی را با حباب داتکام نیز مقایسه میکنند. حباب دات کام، حبابی مالی بود که اواخر دههی ۱۹۹۰ و اوایل دههی ۲۰۰۰ در نتیجهی گسترش انفجاری اینترنت و رشد شگفتانگیز کسبوکارهای آنلاین به وجود آمد.
ماجرا از این قرار بود که با فراگیری اینترنت، بسیاری از کسبوکارها، با اضافهکردن حرف e به ابتدای نام شرکت خود و داتکام به انتهای آن، کسبوکار خود را الکترونیکی و اینترنتی معرفی میکردند و افراد بسیاری نیز با دیدن این آدرس الکترونیکی روی آنها سرمایهگذاری میکردند.
شرکتهایی مانند eBay، گوگل، آمازون و یاهو در این دوران رشد کردند و هجوم سرمایهگذاران برای سرمایهگذاری در این شرکتها و افزایش سریع ارزش باعث شد حباب دات کام شکل بگیرد.
این روند در سال ۲۰۰۰ (۱۳۸۷) متوقف شد و حباب شرکتهای اینترنتی ترکید و بخش مهمی از سرمایه مردم از بین رفت. هنگامی که حباب دات کام در سال ۲۰۰۰ ترکید، خسارات مالی هنگفت و تأثیر مخربی بر اقتصاد جهان و رکود اقتصادی اوایل دههی ۲۰۰۰ داشت.
تفاوتهای کلیدی بین ارزهای دیجیتال و حباب دات کام عبارتند از:
- داراییهایی که روی آنها سرمایهگذاری میشود (سهام اینترنتی در مقابل ارزهای دیجیتال)
- دلایل افزایش قیمتها (هیجانها و انتظارات برای رشد تبلیغاتی در آینده)
آیا ارزهای دیجیتال هم حبابی اقتصادی هستند؟
همانطور که گفتیم حباب مالی وضعیتی است که در آن قیمت داراییها بسیار بالاتر از ارزش واقعی آنها میرسد. بسیاری از مخالفان ارزهای دیجیتال از سرنوشت حبابهای مالی و اقتصادی برای توجیه مخالفتهای خود با این حوزه استفاده میکنند، اما آیا این مقایسه درست است؟
دولتها در واکنش به بحران COVID-19 تریلیونها دلار به اقتصاد پمپاژ کردند و نرخ سود کوتاهمدت وجوه را پایین نگه داشتند، در نتیجه قیمت املاک و مستغلات و سهام به شدت افزایش یافت. در چنین شرایطی رمزارزها به عنوان دارایی در حال رشدی شناخته شدند که در طول همهگیری ویروس کرونا ثروتی قابلتوجه را برای سرمایهگذاران اولیهی این حوزه به ارمغان آوردند.
یکی از دلایلی که مردم در طول همهگیری به ارزهای دیجیتال روی میآورند، غیرمتمرکز بودن آنها است. به این معنی که ارزهای دیجیتال را میتوان بدون تکیه به بانک یا دولت، از هر نقطهای در جهان به صورت ۲۴ ساعته و در ۷ روز هفته مبادله کرد.
سرمایهگذاران سازمانی بزرگ نیز در این دوران از بازارهای کریپتو حمایت کرده و در این بازار سرمایهگذاری کردند؛ کمکم مفهوم FOMO یا «ترس از دست دادن فرصت» شکل گرفت و بسیاری از سرمایهگذاران خسارتهایی را متحمل شدند. این موضوع رکودهای مداومی را در بازار کریپتو ایجاد کرد. اگر به این شرایط فشارهای دولتی و قرنطینه و در خانه ماندن مردم را نیز اضافه کنید، بستری مناسب برای شیدایی سوداگرانه خواهید داشت.
حال که دولتها سیاستهای خود در قبال ویروس کووید ۱۹ را تغییر دادهاند، بسیاری از سرمایهگذاران این سوال مطرح میشود که آیا رشد ناگهانی و سریع بازار رمزارزها صرفاً محصول نقدینگی اضافی در سیستم مالی بوده است؟
درمقابل برخی دیگر هم معتقدند که ارزهای دیجیتال واقعاً دارایی قابل دوامی هستند که توسط فناوری پیشرفتهای پشتیبانی میشوند و میتوانند طرز فکر مردم را در مورد پول برای همیشه تغییر دهند.
ارزشگذاریهای نامطلوب؛ دلیل مقایسه
برخی استارتاپهای ارزهای دیجیتال پس از ظهور مفهومی به نام NFT یا همان توکن غیرقابل تعویض و رشد سریع رمزارزها، ارزشگذاریهای نامطلوبی را در این حوزه انجام دادند و همین امر باعث شد تا برخی افراد با قطعیت بیشتری آیندهی ارزهای دیجیتال را به حباب اقتصادی تشبیه کنند.
برای مثال ارزش FTX که یک صرافی ارز دیجیتال بود، در عرض یک سال از ۲۵ میلیارد دلار به ۳۲ میلیارد دلار رسید یا ارزش OpenSea، بزرگترین بازار NFTها که در سال ۲۰۱۷ راهانداز شد، با ۹۰ کارمند برابر با ۱۳٫۳ میلیارد دلار است.
فروش NFT در ژانویه ۲۰۲۳ به ۷ میلیارد دلار رسید که بالاترین رقم در تاریخِ این مفهوم است، بااینحال بسیاری از این تراکنشها به هدف پولشویی انجام شدند و گاهی هم خودِ فروشنده برای ایجاد تقاضای مصنوعی، محصولِ خود را خریداری میکند.
از نظر بودجه، این افزایش سریع ارزش، خاطرات حباب دات کام را تداعی میکند و پولشوییها و ارزشگذاریهای نامطلوب رمزارزها و NFTها، مردم را نسبت به ارزهای دیجیتال بیاعتماد کرده و ایدهی حباب اقتصادی بودن ارزهای دیجیتال را تقویت میکند.
سخن پایانی
رمزارزها داراییهای خصوصی و غیرمتمرکزی هستند که مزایای زیادی نسبت به ارز فیات دارند، اما از طرفی نوسانات قیمتی منظم و نسبتاً بالایی دارند. علاوهبراین به راحتی میتوان آنها را تولید کرد، کافی است کمی مهارتهای اساسی کدنویسی بلد باشید؛ طبق دادههای CoinGecko در حال حاضر بیش از ۱۲ هزار ارز دیجیتال مختلف در جهان معامله میشوند.
از لحاظ تاریخی، حبابهای مالی از لحظهی شکلگیری تا زمان نابودی پنج مرحلهی زیر را طی میکنند: تغییر ارزش، رونق، سرخوشی، کسب سود و وحشت.
اگر قرار باشد ارزهای دیجیتال را با حبابهای مالی مقایسه کنیم، میتوان گفت که این داراییها، مرحلههای تغییر ارزش، رونق و سرخوشی را رد کردهاند و اکنون در فاز کسب سود به سر میبرند.
با اینکه رشد چشمگیر رمزارزهایی مانند بیت کوین و اتریوم (که بیشترین سهم بازار داراییهای دیجیتال را دارند) باعث شد تا برخی کل بازار کریپتو را به حبابهای مالی تشبیه کنند، اما همانطور که گفتیم که ارزهای دیجیتال با هرکدام از حبابهای اقتصادی تفاوتهایی دارند.
به جرأت میتوان گفت سال ۲۰۲۳ سال تعیینکنندهای برای آینده این داراییهای دیجیتال روبهرشد خواهد بود؛ حال باید دید که سرمایهگذاران در سال جاری در مقابل ارزهای دیجیتال چه رویکردی دارند و بازارهای کریپتو باتوجه به سختگیری دولتها در مورد سیاستهای پولی، برای پابرجا ماندن چه سیاستی در پیش خواهند گرفت.
واقعیت این است که حبابهای مالی و اقتصادی برای سرمایهگذارانی که دیر به فکر سرمایهگذاری میافتند، پایان بدی را رقم میزنند، اما مدافعان اولیهی این حوزه تا همین حالا هم به احتمال زیاد پول خوبی به جیب زدهاند.
شما دربارهی آیندهی ارزهای دیجیتال و مقایسهی آنها با حبابهای مالی چه دیدگاهی دارید؟ آیا رمزارزها هم به سرنوشت حباب های اقتصادی دچار میشوند؟ یا واقعا آیندهی نظام پولی جهان در دست بازار کریپتو خواهد بود؟