بیوگرافی بهمن دان
نام :بهمن
نام خانوادگی :دان
محل تولد :تهران
تاریخ تولد :27 اردیبهشت 1337
شروع فعالیت :1371
عکس ها و بیوگرافی بهمن دان
خانواده بهمن دان
یک پسر و یک دختر دارم. دخترم شاه پری 23 سال دارد و وکالت می خواند و پسرم رضا، فارغ التحصیل رشته بازرگانی است که هیچ علاقه ای به بازیگری ندارد. همسرم نیز خانه دار است. من تمام وقتم در اختیار خانواده است و در اوقات فراغت از کار سعی می کنم در خدمت خانواده باشم و شاید باور نکنید، وقتی هم مشغول کار هستم دلم با خانواده است.»
دوران کودکی وآشنایی با تلویزیون
در قهوه خانه محلمان با تلویزیون آشنا شدم. آن زمان من 9 سال بیشتر نداشتم، یادم میآید .اولین برنامهای که از تلویزیون دیدم یک فیلم سینمایی آمریکایی بود که جان وین بازی میکرد. آن زمان قهوه خانه یک قران میگرفتند و از باتریهای ماشین به عنوان صندلی بچه ها استفاده میکردند، من هم مثل بقیه بچه ها یک قران میدادم به شاگرد قهوه چی و بر روی باتری صندلیها جا خوش میکردم و فیلم میدیدم تازه با همان یک قران پول، جایتان خالی یک استکان چایی هم میخوردیم. حدود 9 ماه بعد پدرم با پافشاری من یک دستگاه تلویزیون RTI به مبلغ هزار تومان از محل کارش خریداری کرد. ما جزو اولین خانواده هایی بودیم که صاحب تلویزیون شدیم یادم هست همسایه ها هم به خانه ما می آمدند و همه با هم دسته جمعی تلویزیون تماشا میکردیم.آن روزها در خیابان سلسبیل تهران ساکن بودیم .من از دوران کودکی عاشق سینما بودم، فریمهای تکه پاره شده فیلمهای 35 میلیمتری را میخریدم بعد این تکه ها را به هم میچسباندم و در دستگاه آپارت جا میانداختم چادرنماز مادرم را به دیوارحیاط نصب میکردم و در کنار حوض حیاط خانه مان با بچه ها ردیف مینشستیم از طریق آپارات فیلم نگاه میکردیم علاقه من با آمدن تلویزیون دو چندان شد. تا آنجایی که تا پاسی از شب که سریالهای آمریکایی از تلویزیون پخش میشد، بیدار میماندم و این سریالها را دنبال میکردم. از طریق هم ذات پنداری که با شخصیتهای داستانهای تلویزیونی برقرار میکردم این مقوله را دنبال کردم تا به هدفم رسیدم. در دوران دبیرستان که بودم با گروههای تئاتر مدرسه همکاری کردم بعدها با گروه تئاتر آناهیتا آشنا شدم و تا سال 1354 فعالیتم را ادامه دادم و بعد ازیک وقفه طولانی مدت سال 71 دوباره کارم را از سر گرفتم.
زندگینامه بهمن دان
اولین بازی بهمن دان
این بازیگر نسبتا پرکار سینما و تلویزیون فعالیت هنری خود را با تئاتر در گروه آناهیتا آغاز کرد و در نمایش های بسیار زیادی ابتدا در نقش های درجه دوم و سوم و سپس در نقش های اصلی به بازی پرداخت و کم کم توانست مهارت و استعداد خود را به همگان ثابت کرده و از این رو از دهه 60 توانست به صورت حرفه ای وارد تلویزیون شود و از سال 1371 برای اولین بار با بازی در فیلم سینمایی «هدف» به کارگردانی بهرام کاظمی وارد جرگه بازیگران سینما شد. نکته بسیار جالب در رابطه با زندگی این هنرمند این است که او تنها فعالیت خود را به حوزه بازیگری و هنرهای رزمی معطوف نکرده و در بسیاری از زمینه های دیگر هم دستی بر آتش دارد.
شغل های دیگر بهمن دان
به طوری که مدتی به عنوان تکنسین رادیولوژی در بیمارستان مهر تهران کار می کرد. وی در حال حاضر در کنار بازیگری به کار کشاورزی هم مشغول است.یکی از ویژگی های بارز این بازیگر فیزیک ظاهری اش است که به درد آدم های خبیث فیلم ها می خورد و از همین رو در اکثر فیلم ها هم در چنین نقش هایی بازی کرد اما نتوانست متفاوت ظاهر شود. اما بازی اش در مجموعه تلویزیونی «بازی پنهان» توانایی های او را آشکار کرد.
بهترین نقش بهمن دان
بازی در سریال «بازی پنهان» که با آقای شاپور قریب کار میکردم از نظرم بهترین نقشی است که تاکنون بازی کرده ام.
بهمن دان بازیگر
اولین حقوق بهمن دان
سال 1352 بابت فیلم 8 میلیمتری «ایستگاه» مبلغ 2 هزار تومان دریافت کردم. با این پول یک تلویزیون شابرولنس خریدم (میخندد).
بهترین خاطره بهمن دان
خاطرات شیرینی از بازی در مجموعه «بازی پنهان» دارم. اعضای گروه 9 ماه به طور مداوم کنار هم بودند و هنوزهم که هنوز است هر از چند گاهی تیم بازیگران و حتی تولید این مجموعه کنار هم جمع میشوند.حتی براساس نقشهایی که داشتیم همدیگر را صدا میزنیم و اینطوری یادی از گذشته میکنیم.
حضور او در صحنه درگذشت پیمان ابدی
اما برخلاف ظاهر به نسبت خشن، این بازیگر قلب بسیار مهربان و رئوفی دارد؛ او که زمان درگذشت پیمان ابدی در صحنه حادثه حضور داشته مدت ها پیگیر شکایت همسر ابدی بود و خود در این باره گفته است:«بعد از آن حادثه، من پیگیر شکایت همسر مرحوم پیمان ابدی بودم و در نهایت چندی قبل حکم نهایی صادر شد و تهیه کننده فیلم و خود پیمان ابدی به طور پنجاه پنجاه مقصر شناخته شدند و به این ترتیب پرونده آن حادثه بسته شد.»
بهمن دان در معمای شاه
در مجموعه تاریخی « معمای شاه» به کارگردانی محمدرضا ورزی ایفاگر نقش حسنعلی منصور نخست وزیر اوایل دهه 40 هستم که جلو مجلس ترور شد. این کار اولین همکاری من با محمدرضا ورزی است و قرار بود در چند کار دیگرش هم حضور داشته باشم که به واسطه حضورم در کاری دیگر، از او عذرخواهی کردم. مجموعه تاریخی « معمای شاه» قرار است در سه دوره ساخته شود و من در دوره دوم مجموعه بازی خواهم داشت.
بهمن دان در فیلم توفان شن
اولین تجربه درژانر طنز
همچنین تله فیلم « سالارخان» ، به کارگردانی خودم آماده عرضه به شبکه نمایش خانگی است. این تله فیلم را در سال 90 ساختم و علاوه بر کارگردانی، خودم هم در آن حضور دارم. در این تله بازیگران متعددی ایفای نقش کرده اند. از جمله مارال فرجاد، قائم مقامی، حلیمه سعیدی و… فیلمنامه اش را فریدون دانشمند نوشته است. در مورد داستان این تله فیلم باید بگویم سالار شخصی کم سواد و مخالف سوادآموزی است. او یک کارخانه لاستیک سازی دارد و معلمان نهضت سوادآموزی در تلاش هستند تا مادر سالار و کارگردان کارخانه اش را باسواد کنند، اما او مخالف این امر است. ایفاگر نقش سالار خودم هستم و مارال فرجاد نقش یکی از معلمان نهضت سوادآموزی را به عهده دارد و کاراکتر مادر سالار قائم مقامی است. من با تله فیلم سالارخان خودم را تست زدم و الان که کار تمام شده احساس می کنم می توانم در سینما به شکل دیگری هم حضور داشته باشم. سالارخان اولین تجربه من در ژانر طنز است و احساس می کنم تجربه خیلی خوبی بود. تله فیلم دیگری نیز با عنوان حاج باقر خبازباشی در حال ساخت دارم که در آن خودم و نفیسه روشن بازی داریم و در آن ایفاگر نقش پسر حاج باقر خبازباشی هستم. این کار هم در ژانر طنز است و هدفم از ساخت آن شاد کردن مردم بوده و بالاخره اینکه کار ساخت موسیقی هر دو تله فیلم را مهدی کورنگی به عهده داشته است.
بهمن دان ونجات زندانیان
آنقدر نقش آدم بدها را در فیلمهای سینمایی بازی کرده که باور اینکه سال هاست برای نجات زندانیان و بازگشت آنها به آغوش خانواده شان تلاش می کند، در برخورد اول کمی سخت است.او فعالیت های خیرخواهانه اش را از 10 سال پیش شروع کرد و تا حالا توانسته با کمک خیرین، زندانیان زیادی را که به خاطر دیه و مهریه سال ها در حبس بوده اند، نجات دهد و به زندگی عادی برگرداند.بهمن دان می گوید:«من برای نجات هر زندانی تلاش نمی کنم. سراغ کسانی می روم که وضعیت مالی بسیار بدی دارند و به خاطر یک اشتباه و نداشتن پول به زندان افتاده اند.»این بازیگر باسابقه سینما و تلویزیون در گفتگویی از دردسرهای رضایت گیری و پرونده هایی می گوید که برای نجات متهمان آنها تلاش کرده است.
چه شد که پای شما به ماجرای رضایت گیری و آزادی زندانی ها باز شد؟
این داستان برمی گردد به سال 83 که تصمیم گرفتم درباره تصادفات و حادثه های رانندگی یک مستند بسازم. خیلی دوست داشتم از سرنوشت آدم هایی که در تصادفات دچار حادثه می شوند مستندی تهیه کنم. از راننده هایی که به خاطر تصادف به زندان افتاده بودند گرفته تا خانواده هایی که در حادثه ای، یکی از عزیزانشان را از دست داده بودند. حتی برای این کار، نامه ای به رییس پلیس راهنمایی و رانندگی وقت نوشتم و از وی تقاضای کمک کردم. ایشان هم خیلی به من لطف کردند و در زیر نامه ای که فرستاده بودم نوشت از اینکه بچه های تلویزیون بتوانند در کاهش تصادفات کاری انجام دهند استقبال می کنند اما متاسفانه جواب نامه بعد از تعطیلات عید به دستم رسید و دیگر ساخت آن مستند فایده ای نداشت.اواخر ماه رمضان بود که برای انجام کاری به شهر محلات رفتم و در یک هتل اقامت داشتم. قرار بود شب در یک برنامه افطاری شرکت کنم، تا افطار چند ساعتی باقی مانده بود؛ به همین خاطر تصمیم گرفتم سری به سایت های خبری بزنم. اولین سایت را که باز کردم چشمم به خبر سمیه افتاد.
عکس و زندگی شخصی بهمن دان
زن جوانی که در استان گیلان و در یک دعوای خانوادگی، ناخواسته، با ضربه چاقو، شوهرش را به قتل رسانده بود.وقتی خبر را خواندم حسی در وجودم گفت باید به این زن کمک کرد. پایین همان خبر یک شماره تلفن بود. با آن شماره که تماس گرفتم خانمی گوشی را جواب داد و بعد از چند دقیقه ای که صحبت کردیم گفت پول مورد نظر که حدودا 50 میلیون تومان بوده جمع شده است و دیگر احتیاجی به کمک نیست. به نظرم یک جای کار می لنگید. اگر پول جمع شده بود چرا خبری منتشر شده و برای جمع آوری کمک درخواست کمک شده بود؟دلم طاقت نیاورد. فردای آن روز سوار ماشین شدم و به شهر شفت رفتم. در این شهر ماجراهای زیادی رخ داد که به من ثابت کرد برای کمک به سمیه اشتباه نکردم. از همه مهمتر این بود که وقتی به شهر رسیدم متوجه شدم هنوز پول دیه به طور کامل فراهم نشده و زنی که تلفنی جواب مرا داده بود اشتباه کرده است، به خاطر اینکه خیلی ها آمادگی خود را برای پرداخت پول اعلام کرده ولی متاسفانه هیچ پولی به حساب نریخته بودند.
وقتی موقع اذان ظهر به شهر شفت رسیدم؛ ماشینم درست مقابل یک مسجد پنچر شد. من آدرسی از کسی که برای کمک به سمیه تلاش می کرد نداشتم. بعد از گرفتن پنچری برای شستن دست ها و خواندن نماز به مسجد رفتم. زمانی که قصد خروج از مسجد را داشتم ناگهان یک نفر از اهالی شهر من را شناخت. او از من خواست چند لحظه ای به جمع شان وارد شوم. آنها دلیل آمدنم را پرسیدند و من هم آن را توضیح دادم. همان موقع بود که متوجه شدم درست مقابل مسجدی ماشینم پنچر شده است که همه کارهای مربوط به آزادی سمیه در آنجا انجام می شود. فکر می کنم این اتفاقات، اتفاقی نبود.
بهمن دان بازیگر سینما
شما برای آزادی سمیه چه کار کردید؟
همان روز وقتی با بزرگترهای محل به خانه خانواده سمیه رفتیم و از حال و روز نامساعد زندگی شان باخبر شدم تصمیم گرفتم هر طوری که شده به آنها کمک کنم. به تهران بازگشتم و دوباره همان دوستان و اقوام مان را که همه آنها دستشان در کار خیر است جمع کردم. هر کس به هر اندازه ای که می توانست در این راه با من همقدم شد. من در آنجا از 50 هزار تومان پول گرفتم تا چند میلیون تومان و اینطور شد که سرانجام پول مورد نیاز برای آزادی سمیه فراهم شد.
از روزی که تلاش تان نتیجه داد و بالاخره خانواده مقتول برگه رضایت را امضا کردند بگویید؟
روزی که برای گرفتن امضای رضایت از دو برادر و خواهر مقتول وارد محضر شدیم، حس خوبی داشتم. من و آقای عطایی، یکی از خیرین شفت، در چند روز گذشته اش خیلی تلاش کرده بودیم تا سمیه آزاد شود و در آن لحظه حس بسیار خوبی داشتیم.
حالا از سمیه خبر دارید؟
فکر کنم تا چند وقت دیگر از زندان آزاد خواهد شد.
بیوگرافی bahman dan
فیلم شناسی
• موش (1387)
• حرکت اول (1386)
• سنگ، کاغذ، قیچی (1385)
• قصه دل ها (1385)
• هر چی تو بخوای (تعطیلات آخر هفته) (1385)
• شیرهای جوان (1378)
• زیر تیغ (1385)
• پرواز خاموش (1377)
• حماسه قهرمانان (1376)
• توفان شن (1375)
• متهم (1375)
• گارد ویژه (1374)
• ویرانگر (1374)
• هدف (1373)