خانواده سپند امیرسلیمانی مهمان کودک شو شدند
برنامه کودک شو با اجرای پژمان بازغی شب گذشته 29 تیرماه 98 با حضور سپند امیرسلیمانی و پدر و مادرش روی آنتن شبکه نسیم رفت.
سپند امیرسلیمانی بازیگر سینما و تلویزیون کشورمان به همراه پدر و مادرش مهمان ویژه برنامه تابستانی کودک شو شد و شبی متفاوت را در این برنامه تجربه کرد.
سپند امیرسلیمانی و پدر و مادرش مهمان کودک شو
خانواده امیرسلیمانی یکی از خانواده های هنرمند کشورمان هستند که سعید امیرسلیمانی به عنوان پدر خانواده یکی از چهره های پیشکسوت دنیای هنر است و دو فرزندش کمند و سپند امیرسلیمانی راه پدر را دنیای هنر ادامه دادند و امروز یکی از بازیگران مشهور دنیای بازیگری هستند.
سپند امیرسلیمانی به همراه پدر و مادرش در کودک شو
برنامه کودک شو در ویژه برنامه تابستانی خود تابحال میزبان هنرمندان زیادی بوده است و در ادامه این روند شب گذشته با حضور سپند امیرسلیمانی و پدر و مادرش روی آنتن رفت.
حضور سپند امیرسلیمانی به همراه پدر و مادرش در کودک شو
سعید امیرسلیمانی و همسرش به همراه پسرشان سپند در برنامه شب گذشته کودک شو با اجرای آیتم های این برنامه شبی متفاوت را تجربه کردند و از تجربه زندگی مشترک 48 ساله شان گفتند.
سپند امیرسلیمانی به همراه پدر و مادرش در کودک شو
سعید امیرسلیمانی در این برنامه کودک شو از عشقی که نسبت به خانواده اش دارد صحبت کرد و با اشاره به حضور در برنامه خندوانه و بیان این عشق در این برنامه خاطره ای را تعریف کرد که آقایی با دیدن آن برنامه خندوانه تصمیمش برای جدایی از همسرش تغییر کرد و یک روز در خیابان با دیدن آقای امیرسلیمانی از او برای تاثیری که در زندگی اش داشت تشکر کرد.
خانواده امیرسلیمانی در برنامه کودک شو
خانواده امیرسلیمانی در این برنامه درباره زندگی مشترک و خانواده شان صحبت کردند و سپند امیرسلیمانی پسر این خانواده هنرمند هم به جمعشان اضافه شد و بازی های این برنامه را با انرژی ادامه دادند.
سپند امیرسلیمانی و پدرش در اتاق بازی کودک شو
سعید امیرسلیمانی در بخشی از صحبت هایش در این برنامه به ماجرای بیماری اش اشاره کرد و گفت :من وقتی 30 ساله بودم متوجه شدم که یک غده سرطانی در گلویم وجود دارد و درمان را شروع کردم و همه فکر میکردند که من به زودی میمیرم تا اینکه یکی از دوستانم که روانپزشک بود یک روز به من گفت که این عادی بودن زندگی و اینکه پدرت هم با سرطان حنجره فوت کرده علت این بیماری است و من هم تصمیم جدی گرفتم و فردای آن روز به مادرم گفتم که میخواهم ازدواج کنم و از آن روز دیگر دنبال بیماری نرفتم و واقعا خوب شد.