جملات خنده دار و کوتاه جدید
خندیدن لازمه یک زندگی شاد است چرا که اگر شادی و هیجانات مفرح در زندگی نقشی نداشته باشند بسیار کسل کننده و تکراری می شود در ادامه این بخش با سری جدید طنز نوشته های این سایت لحظاتی شاد و پر از خنده را تجربه کنید.
یه بارم رفتم کافه, گفتم آقا من کافه زیاد رفتم ولی کافه شما ناموسن خیلی تاریکه! چشم، چشمو نمی بینه.
.
.
گفت برق رفته داداش
*****،،،،،،،،*****
بار الهی یاریم کن اگر چیزی شکستم
.
.
.
مامانم نبینه چون به قضا بلا اعتقاد نداره یقینا تیکه تیکم میکنه
*****،،،،،،،،*****
خواستم بگم از سوسک بدم میاد
.
.
.
دیدم مردونگیم همینطوریش بخاطر فوتبال ندیدن زیر سواله،
.
.
.
دیگه بدترش نکنم.
*****،،،،،،،،*****
ما اگه مار و پله هم بازی کنیم
.
.
مامانم یه دستمال میده
.
.
میگه پله هارو تمیز کن خیلی کثیف کردین
*****،،،،،،،،*****
مورد داشتیم طرف شماره زن دومشو رو تو تلفنش بنام« باطری ضعیف است»
.
.
“low battery”
ذخیره کرده بود. هروقت زن دومش زنگ می زد و خودش نبود، زنش تلفنش رو میزد به شارژ
خداییش این خلاقیت مدال داره
هنر نزد مردان ایران است و بس…
*****،،،،،،،،*****
دیشب با پورشه از جردن رد میشدم... یه دفه یه بچه پرید جلو ماشینم همچین زدم رو ترمز!!!
.
.
.
پتو از وسط پاره شد
*****،،،،،،،،*****
طبق پژوهش های اخیر؛
مردها بسیار مهربانتر از زنها هستند!
بعنوان مثال:
زنها هرگز به مردی که نمیشناسند کمک نمیکنند
اما
تقریبا همه مردان حاضرند برای زنهای غریبه بمیرن!
آخه آقایی تا چه حد!
*****،،،،،،،،*****
ﺩﻭﺳﺘﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺍﯾﻔﻮﻥ ﺩﺍﺭﻥ ﻣﻨﻮ ﺭﺍﻫﻨﻤﺎﯾﯽ ﮐﻨﻦ
ﻫﺮ ﮐﺎﺭﯼ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﺑﺎﺍﯾﻔﻮﻥ ﺑﻪ ﺍﯾﻨﺘﺮﻧﺖ ﻭﺻﻞ ﺑﺸﻢ ﻧﻤﯿﺸﻪ
.
.
.
.
ﺩﮐﻤﺸﻮ ﮐﻪ ﻣﯿﺰﻧﻢ ﺩﺭ ﺣﯿﺎﻁ ﺑﺎﺯ میشه...
*****،،،،،،،،*****
میخوام برم هند اونایی که خورشید رو عبادت میکنند بیارم اهواز
.
.
ساعت 2 ظهر بزارمشون تو حیاط
بهشون بگم حالا عبادت کنید!
ببینم سرِ دینشون میمونند یا نه
*****،،،،،،،،*****
یه جوری به کدو میگید تنبل...
.
.
.
انگار هندونه صب به صب پا میشه میره نون سنگک میگیره میاد
*****،،،،،،،،*****
به پسره میگن خودت به انگلیسی معرفی کن ؟ میگه پاور گاد نیو دی اورجینال
.
.
.
میگن فارسیش چی میشه ؟
میگه قدرت الله نوروزی اصل
*****،،،،،،،،*****
فقط یه جوون ایرانیه که دو هزار تومان پول نداره......
.
.
که بتونه گوشیه دومیلیونیش رو شارژ کنه
*****،،،،،،،،*****
پیرمرد به زنش گفت :بیا یادی از گذشته های دور بکنیم ، من میرم تو کافه منتظرت و تو بیا سر قرار بشینیم حرفای عاشقونه بزنیم..!
پیرزن قبول کرد. فردا پیرمرد به کافه رفت ،دو ساعت از قرار گذشت ولی پیرزن نیومد وقتی برگشت خونه دید پیرزن تو اتاق نشسته و گریه میکنه ،
ازش پرسید :
چرا گریه میکنی؟
پیرزن اشکاشو پاک کرد و گفت :
بابام نذاشت
*****،،،،،،،،*****
میدونین چرا مصرف لوازم آرایشی تو ایران دو برابر کشور های دیگس؟!!
.
.
.
چون علاوه بر دخترا، پسرا هم آرایش میکنن!