وی فور یو
2 سال پیش / خواندن دقیقه

خسرو شکیبایی و هما روستا در نقش معلمان عاشق + عکس

خسرو شکیبایی و هما روستا در نقش معلمان عاشق + عکس

خسرو شکیبایی و هما روستا دو بازیگر فقید و مهربان کشورمان در فیلم های رابطه و پرنده کوچک خوشبختی به خوبی نقش معلمان عاشق را ایفا کردند.

وقتی خسرو شکیبایی و هما روستا معلم میشوند

پوران درخشنده کارگردان سینمای کشورمان در خصوص بازی هما روستا و خسروشکیبایی گفت:در فیلم هایم به دنبال معلمان عاشق بودم؛ معلمانی که صرفا شغلشان معلمی نباشد و بهترین گزینه های بازی در این نقش ها خسرو شکیبایی و هما روستا بودند.

این کارگردان که در سه فیلم رابطه ، عبور از غبار و پرنده کوچک خوشبختی کاراکتر اصلی را در قالب یک معلم نشان داده است در گفت وگو با خبرنگار سینمایی ایسنا با بیان اینکه از کودکی با این شغل سروکار داشته است، اظهار کرد:مادرم معلم بود و این شغل در زندگی من مهمترین نقش را داشت و معتقدم معلمی شغل نیست بلکه عشق است و این عشق باعث می شود زندگی شان را وقف دیگران برای یاددادن کنند.
هما روستا

هما روستا در فیلم پرنده کوچک خوشبختی


وی ادامه داد:همیشه در فیلم هایم معلم نقش خاص خودش را دارد؛ از فیلم «رابطه» که خسرو شکیبایی بازی کرد، «پرنده کوچک خوشبختی» که هما روستا بود، «عبور از غبار» که باز هم خسرو شکیبایی این نقش را بازی کرد و «خواب های دنباله دار» که پانته آ بهرام نقش معلم را داشت.

درخشنده با طلب آمرزش برای خسرو شکیبایی و هما روستا گفت:هر دو این عزیزان به خوبی نقش یک معلم عاشق را بازی کردند. در «پرنده کوچک خوشبختی» شاهد بودیم دختربچه ای مادرش را از دست داده و به انزوا کشیده می شود و با آمدن یک ناجی و معلم عاشق، انگار که دوباره مادرش را به دست آورده، معلمی که مثل برف سفید است.

خسرو شکیبایی
 

خسرو شکیبایی در فیلم رابطه

این کارگردان خاطرنشان کرد:این نقش ها در زندگی ما پررنگ هستند و برای ایفای آن سراغ آدم هایی رفتم که عاشق دوست داشتن باشند. هما و خسرو عاشق زندگی، مردم و کارشان بودند و انرژی زیادی برای تمرین گذاشتند. در فیلم «رابطه» با خسرو شکیبایی شش ماه در کنار بچه های ناشنوا حضور داشتیم و با هما روستا هم نزدیک به سه ماه در مدرسه تمرین می کردیم تا این «رابطه» شکل بگیرد. با این تمرین ها می خواستم که آن ها از خودشان عبور کنند و به بچه ها برسند.

داستان فیلم در مورد نوجوانی ناشنوا و لال به نام ناصر است که قادر به ایجاد رابطه با اطرافیان خود نیست. پدر و خواهر ناصر به او بی توجه اند و دل سوزاندن مادر به حال او بی فایده است. ناصر تحت فشار اطرافیان و خانواده از همه کس و همه چیز دلزده است، اما پس از آن که معلمش او را در عدم برقراری رابطه با اطرافیان مقصر می داند، به خود می آید. سرانجام پس از آن که تا حدودی قدرت تکلم می یابد با دسته گلی به دیدار معلم می رود.


هر آنچه میخواهید در اینجا بخوانید
شاید از نوشته‌های زیر خوشتان بیاید
نظر خود را درباره این پست بنویسید ...

منوی سریع