حتما برای شما بهعنوان یک کاربر شبکههای اجتماعی پیش آمده که شاهد تشکیل موجهای خاصی در تایملاین توییتر یا صفحههای اینستاگرامی باشید و در عرض چند ساعت، ببینید کمپین خاصی در یکی از شبکهها به راه افتاده و موضوع خاصی ترند شده است.
هرچند بعضی از این موجها میتواند خودجوش و از طریق کاربران عادی این شبکهها به راه افتاده باشد، مثلا در مواردی مثل به راه افتادن چالش عکس کودکی یا ژانرهای طنزی که در توییتر باب میشود، اما بعضی از این موجها که عموما ماهیت سیاسی–اجتماعی دارد نه صرفا توسط کاربران عادی بلکه در قالب یک پروژه سایبری به راه میافتد. این حرکتها با اهداف خاص سعی میکنند پیام مشخصی را تولید و بازنشر کنند و با تکرار دائمی یک محتوا ایدهای را ترویج کنند، به افکار عمومی جهت بدهند یا با نظرات مخالف بجنگند و آنها را بیاعتبار کنند.
نبرد سایبری؛ یک جنگ بزرگ
فضایی که ترسیم کردیم در بزنگاههای خاصی تبدیل به یک میدان جنگ تمام عیار میشود. این موضوع فقط هم مختص ایران نیست و اتفاقا در بسیاری از کشورها سالها است که فضای مجازی و بهویژه شبکههای اجتماعی میدان تضارب آرا و دعوا و جنگ البته از نوع مجازی است.
محمد رهبری، پژوهشگر شبکههای اجتماعی و سیاستپژوه، در گفتوگو با پلاس وی درباره لشکرکشی سایبری به همین موضوع اشاره کرده و میگوید: «موضوع لشکرکشی سایبری را نباید محدود به دولت ایران ببینیم. کشورهای مختلفی در دنیا سعی میکنند با فعالیت در شبکههای اجتماعی هم در نسبت با موضوعات داخلی و هم مسائل خارجی کشورشان بر افکار عمومی تاثیر بگذارند.»
او در همین خصوص کشور روسیه را مثال زده و توضیح میدهد: «گفته میشود روسیه از طریق لشکرکشی سایبری تلاش کرده بر فرایند انتخابات در آمریکا تاثیر بگذارد. البته این کشور در مورد مسائل داخلی هم قدرتمندانه فضای مجازی را مدیریت میکند.»
به گفته او، کشورهای دیگری هم هستند که مثل روسیه در مورد مسائل داخلی و خارجی خود در فضای آنلاین کنشگری میکنند. آمریکا، چین، فرانسه، انگلستان و کره شمالی از جمله این کشورها هستند. در واقع، با نفوذ شبکههای اجتماعی در جهان این فضا به میدان جنگ و نبرد شبیه شد؛ دولتها به این نتیجه رسیدند که در چنین فضایی چارهای جز تشکیل لشکر برای این میدان وجود ندارد.
محمد رهبری میگوید «دولت در ایران هم طبق آمارهایی که توسط مسئولان کشور در خصوص بودجه و هزینه فعالیتهای سایبری اعلام شده، کارهای این چنینی انجام میدهد. با اینحال، در توییتر فارسی نه فقط دولت ایران بلکه گروههای مختلفی که وابسته به قدرتها و دولتهای مختلفی هستند هم احتمالا نوعی لشکر سایبری داشته باشند..»
لشکرهای سایبریِ کشورهای مختلف در مواقع لازم دست به حمله میزنند و هر وقت هم مورد هجوم قرار گرفت، از خود دفاع میکنند. یک لشکر سایبری فعالیتهای مختلفی از هک و حمله سایبری گرفته تا کمپینسازی و شبکهسازی در شبکههای اجتماعی را انجام میدهد اما در این گزارش تمرکز اصلی بر جریانسازیهای محتوایی در شبکههای اجتماعی است که با هدف رساندن یک پیام خاص از سوی یک گروه و ترویج یک ایده در ذهن کاربران و افکار عمومی برنامهریزی میشود و لشکرکشیهای سایبری برای تحقق این هدف انجام میشود.
البته ارتشهای سایبری فقط هم توسط دولتها و حاکمیتها ساخته نمیشوند؛ هرچند ارتش ساختهشده توسط دولتها به دلیل در اختیار داشتن منابع مختلف قدرت عمل و گستردگی بیشتری دارند اما گروههای دیگری هم میتوانند برای خود یک گروه یا لشکر سایبری تشکیل دهند تا اهدافشان را در فضای مجازی دنبال کند و صدایشان را به گوشهای بیشتری برساند.
از جمله لشکرکشیهای غیر دولتی که از سوی گروههای مختلف طراحی میشود و اخیرا هم نمونههایی از آن در فضای توییتر فارسی رخ داده و حتی به اینستاگرام هم کشیده شده است، موضوع بایکوت یا تحریم کردن بعضی شرکتها و کسبوکارهای داخل کشور است. صفحات این مجموعهها در شبکههای اجتماعی از یک سو آماج حمله کاربران قرار میگیرد و کامنتهایی با محتوایی مخالف آنها برایشان نوشته میشود و از سوی دیگر در فضای فیزیکی و مجازی تحریم میشوند.
برای مثال در فضای فیزیکی افراد تصمیم میگیرند که دیگر از این مجموعهها کالا یا خدمات نخرند یا در فضای مجازی صفحات آنها در شبکههای اجتماعی را آنفالو، بلاک یا ریپورت میکنند. بعضی از این کنشهای مجازی با توجه به ماهیت سازماندهیشدهای که دارند از نوعی لشکرکشی سایبری ناشی میشوند که با اهداف مختلفی از جانب افراد یا گروهها انجام میگیرند.
دوقطبیسازی؛ پیامد اصلی لشکرکشی سایبری
در بزنگاههای حساسی مثل انتخابات سیاسی، جنگ و درگیریهای داخلی و بینالمللی، بروز اعتراضات اجتماعی و سیاسی و اقتصادی، رخدادهای اجتماعی و مدنی و... این شکل از لشکرکشیهای سایبری نمود بیشتری پیدا کرده و شبکههای اجتماعی را به عرصه تقابل گروههایی تبدیل میکند که دیدگاههای متفاوت یا متضاد دارند.
همین تفاوت دیدگاهها باعث میشود در شرایطی که اوضاع جامعه در فضای فیزیکی به سمت التهاب و ناآرامی میرود، جو شبکههای اجتماعی هم تغییر کند. لشکرهای سایبری با توجه به وابستگیای که به گروههای خاص دارند، متناسب با اهداف گروه در فضای مجازی موضعگیری میکنند و درگیری و جنگ مجازی به راه میاندازند. رهبری که بهعنوان یک پژوهشگر شبکههای اجتماعی بهطور خاص فضای توییتر را مطالعه میکند، پیامدهای لشکرکشی سایبری در چنین شرایطی را این طور تشریح میکند:
«این لشکرکشی سایبری یک فضای دو قطبی را تشکیل میدهد که میتواند تاثیرات فرهنگی مختلفی داشته باشد. مثلا فضایی که در توییتر به وجود آمده، اصطلاحا یک «پروپاگاندای رایانشی» است که بر فرهنگ و هنجارهای سیاسی کاربران این شبکه اجتماعی تاثیر مثبت یا منفی میگذارد. البته بهطور کلی تغییرات فرهنگی خیلی تدریجی و در مدت زمان طولانی اتفاق میافتد اما با توجه به این که بسیاری از کاربران توییتر فارسی، فعالان رسانهای، مدنی یا سیاسی هستند بر فضای واقعی هم تاثیر میگذارند.»
این سوال که آیا فضای فیزیکی است که بر فضای مجازی تاثیر میگذارد یا این روند برعکس است، یک پرسش تکراری است که شاید پاسخ مناسب برای آن پذیرفتن این نکته باشد که این دو فضا تاثیر و تاثر متقابل بر یکدیگر دارند. این پژوهشگر شبکههای اجتماعی هم قائل به وجود یک رابطه دوسویه میان دو فضا است: «طبیعتا جو حاکم بر جامعه حول موضوعات مختلف در شبکههای اجتماعی بازنمایی میشود. علاوه بر بازنمایی کردن وضعیت جامعه، خود شبکههای اجتماعی، بهویژه توییتر، هم بر جامعه تاثیر میگذارند و برای مثال، فضای دوقطبی ایجاد میکند.»
این سوال که آیا فضای فیزیکی است که بر فضای مجازی تاثیر میگذارد یا این روند برعکس است، یک پرسش تکراری است که شاید پاسخ مناسب برای آن پذیرفتن این نکته باشد که این دو فضا تاثیر و تاثر متقابل بر یکدیگر دارند. این پژوهشگر شبکههای اجتماعی هم قائل به وجود یک رابطه دوسویه میان دو فضا است: «طبیعتا عملکرد دستگاههای حاکم و دولت بر هر آنچه در جامعه اتفاق میافتد تاثیر دارد، این عملکرد بر فضای شبکههای اجتماعی هم تاثیر میگذارد و در این فضا بازنمایی میشود. علاوه بر بازنمایی کردن وضعیت جامعه، خود شبکههای اجتماعی، بهویژه توییتر، هم بر جامعه تاثیر میگذارند و برای مثال، فضای دوقطبی ایجاد میکند.»
آنچه در اعتراضات ایران میگذرد...
ایجاد فضای دوقطبی یکی از مهمترین نتایج و پیامدهای لشکرکشیهای سایبری است. با توجه به این که طرفین درگیر در جنگ سایبری مخالفان سرسخت و بهنوعی دشمنان یکدیگر هستند، از نبرد آنها یک فضای دوقطبی ایجاد میشود که کاربران را رو در روی هم قرار میدهد. در ماههای اخیر و در جریان اعتراضات گستردهای که در کشور شکل گرفت، شاهد بسیاری از این دعواها بودیم. گروههای مختلف با ایدهها و نظرات متفاوت روبهروی یکدیگر صفآرایی میکردند و با راهانداختن هشتگها و کمپینها سعی داشتند هم صدا و ایده خود را برجسته کنند و هم صداهای مخالف را خاموش کنند.
محمد رهبری موج اخیر درگیریهای توییتر فارسی را یک دوقطبی شدگی میداند و میگوید: «بر اساس نظرسنجیهایی که انجام شده به نظر میرسد در وضعیت اجتماعی این روزهای ما یک فضای دو قطبی وجود دارد.» او در پاسخ به این سوال که خاستگاه این فضای دوقطبی کجاست چنین توضیح میدهد: «هرچند عملکرد دستگاههای حاکم و دولت بر هر آنچه در جامعه اتفاق میافتد و فضای شبکههای اجتماعی تاثیر دارد؛ با این وجود، تنها خاستگاه ایجاد دوقطبی در فضای مجازی یا جامعه عملکرد مسئولان نیست، هرچند یکی از مهمترین عوامل آن است.»
او در توضیح دلایل دیگر به ماهیت این شبکهها اشاره میکند: «گاهی در فضای توییتر شاهد اختلافها و دو قطبیهایی هستیم که در جامعه نمود و بروزی ندارد و مختص فضای این شبکه اجتماعی است. بنابراین، مجموع ویژگیهای این شبکهها و کاربران در کنار وضعیت جامعه و عملکرد مسئولان در کنار هم زمینه شکلگیری این دوقطبی را فراهم میکنند و خاستگاه آن هستند.»
این سیاستپژوه یکی از مهمترین ویژگیهایی را که باعث بروز دوقطبی در شبکههای اجتماعی میشود ویژگی شبکهسازی این فضا دانسته و در توضیح چیستی آن میگوید: «در این پلتفرمها یک «اتاق پژواک» شکل میگیرد که یک اصطلاح جامعهشناختی در حوزه مطالعات شبکههای اجتماعی است، به این معنا که افراد میتوانند فقط کسانی را دنبال کنند که نظری موافق با نظرات خودشان دارند و مخالفانشان را آنفالو یا بلاک کنند.»
او با بیان این که اتاق پژواک به تشکیل یک فضای دوقطبی منجر میشود، اضافه میکند: «به ویژه که داشتن اتاق پژواک صرفا مختص شبکههای اجتماعی است. یعنی در فضای فیزیکی نمیتوانیم کسی را که نظری مخالف ما دارد، حذف کنیم.» اتفاقی که در فضای مجازی و بهخصوص شبکههای اجتماعی بهراحتی رخ میدهد و واضحترین نمونه آن شاید بروز پدیدهای مانند «فرهنگ کنسل» باشد.
در فرهنگ کنسل یا کنسل کالچر، که شاید عنوان دقیقتر برای آن «فرهنگ عواقب کار» باشد، اگر یک شخص مشهور یا یک شرکت مرتکب خطایی در فضای مجازی شود و مثلا محتوایی را در شبکههای اجتماعی به اشتراک بگذارد که توهینآمیز یا خلاف اصول اخلاقی یا حرفهای باشد ممکن است آماج حمله کاربران قرار بگیرد و توسط آنها تحریم یا بایکوت شود. این شیوه از برخورد در فضای فیزیکی اما کمتر و سختتر امکان تحقق دارد. در پلتفرمهای آنلاین بهواسطه ماهیت شبکهای آنها شکل دادن حرکتهایی مثل تحریم و تحت فشار قرار دادن افراد و مجموعهها امکانپذیرتر است و تاثیرات آن عمیقتر است.
در جریان اعتراضات اخیر در کشور لشکرکشیهای سایبری به اشکال دیگری هم اتفاق افتاد. فقط دولت و حاکمیت و گروههای خاص در برابر هم صفآرایی مجازی نداشتند، بلکه در مواردی لشکری از کاربران که با توجه سازمانیافتگی برخی از آنها کمپینهایی را به راه انداختند که موضوعات، اشخاص و مجموعههای خاصی را هدف قرار میداد و در برابرشان لشکرکشی سایبری میکرد.
در مواردی برخی از کسبوکارها هم با این پیشفرض ترویجشده در این شبکهها که وابستگیهایی به حاکمیت دارند مورد حمله قرار میگرفتند و با تحریم یا خشم کاربران مواجه میشدند. این مورد را نیز میتوان نوعی لشکرکشی سایبری قلمداد کرد که با ایجاد موجی علیه برخی مجموعهها شکلی از دوقطبی شدن را در فضای شبکههای اجتماعی به وجود آورد.
چاره کار در ترویج تفکر انتقادی است
هرچند شبکههای اجتماعی چنین ویژگیای دارند اما باید باز هم تاکید کرد که این مساله تنها عامل ایجاد دوقطبی در جامعه نیست. بسیاری از مخالفان دسترسی آزاد به اینترنت و طرفداران فیلترینگ شبکههای اجتماعی در توضیح باورشان به لزوم مقابله با این فضا به همین ویژگیها اشاره میکنند و شبکههای اجتماعی را عامل آشوب و ناامن شدن جامعه میخوانند. این تصور اما به چند دلیل غلط است.
اول به این علت که شبکههای اجتماعی تنها عامل بروز اعتراضات در جامعه نیستند و عوامل بسیاری منجر به التهاب در جهان فیزیکی اطراف ما میشود. نکته دوم که پیشتر هم ذکر شد این است که فضای مجازی دنباله جهان فیزیکی و عموما بازنماییکننده و بازتابدهنده شرایط جامعه است. این فضا هرچند میتواند یکی از عواملی باشد که اعتراضات اجتماعی و سیاسی را گسترش میدهد و بر آن تاثیر بگذارد اما هنوز تا اندازهای قدرت ندارد که آغازگر یک جریان باشد. بهویژه در ایران که کاربران توییتر فارسی هنوز آنقدر پرشمار نیستند که توان جریانسازی داشته باشند.
دست گذاشتن روی این ویژگیهای شبکههای اجتماعی معمولا با هدف مضر و فاجعه خواندن آنها – آن طور که مصطفی میرسلیم اخیرا اعلام کرده - انجام میشود تا بهانهای باشد برای فیلتر و از دسترس خارج کردن این شبکهها. با این حال، محمد رهبری در مخالفت با این دیدگاه نسبت به توییتر و امثالهم، میگوید:
«بهطور مشخص درباره توییتر این نکته قابل توجه است که این شبکه اجتماعی بیشتر از ۱۰ سال است که در کشور ما فیلتر شده و با وجود فیلتر بودن چنین تاثیراتی دارد. بنابراین، کاملا واضح است که فیلترینگ و محدودسازی هیچ تاثیری ندارد.»
او دو راهکار دیگر را برای مواجهه با تاثیرات منفی این شبکهها مطرح میکند: «یک راه حل که شاید انجام آن در اختیار ما نباشد؛ مثل این که برخی ویژگیهای این پلتفرم تغییر کند تا اثرات منفی آن خنثی شود. برای مثال، در توییتر بهراحتی میتوان ربات ایجاد کرد اما در صورت تغییر آن توسط مالکان این پلتفرم میتوان از این اتفاق جلوگیری کرد. این توانایی در اختیار ما نیست اما بسیاری از پژوهشگران شبکههای اجتماعی در دنیا به آسیبهای آن اشاره کردهاند.»
اما راه حل دوم برای ما شدنیتر است: «باید سعی کنیم نسبت به این شبکهها تفکر انتقادی داشته باشیم و این نگاه انتقادی را ترویج کنیم. نه به این معنی که افراد را از حضور در این شبکهها منع کنیم؛ اتفاقا افراد باید در این فضا فعالیت داشته باشند اما فعالیتشان آگاهانه باشد. یعنی در شبکههای اجتماعی فعالیت کنند اما از فواید و مضرات این فضا آگاه باشند.»
او همچنین مسدود کردن این پلتفرمها را نهتنها بدون تاثیر مثبت میداند بلکه اعتقاد دارد که فیلترینگ اثر منفی هم خواهد داشت، زیرا «با بستن این فضا از ایجاد و گسترش تفکر انتقادی و آگاهیبخشی نسبت به این شبکهها غفلت و جلوگیری میشود. فیلتر کردن صرفا پاک کردن صورت مساله است نه حل آن.»
البته به اعتقاد این سیاستپژوه پیششرط داشتن این رویکرد این است که «توییتر و سایر شبکههای اجتماعی را بهعنوان یک واقعیت تکنولوژیک که در جهان وجود دارد و قابل حذف نیست، بپذیریم اما مثل هر فناوری دیگری از ویژگیهای مثبتش استفاده کنیم و عموم مردم را هم نسبت به ویژگیهای منفی آن آگاه کنیم. مقابله با خطرات و ویژگیهای منفی نه با فیلترینگ بلکه از دل همان تکنولوژی باید انجام شود؛ در یک کلام باید فرهنگ انتقادی درباره شبکههای اجتماعی شکل بگیرد.»