این روزها همه جا بحث آلودگی است، آلودگی هوا، آب و... فکر می کنید شما در آلودگی محیط زیست چقدر سهیم هستید؟
در خیلی از بخش ها، حتی همان زباله ای که شبانه تولید می کنیم و ساعت9 می گذاریم در سطل زباله داخل محله. شاید خیلی های آن قابل بازیافت نباشد و قسمتی از طبیعت شود و اگر قابل بازیافت هم باشد تجزیه شدنش سال ها طول می کشد و به عمر ما قد نمی دهد. علاوه بر این زباله های شبانه که به دامان طبیعت اضافه می کنیم.
بین همه اینها از نگاه شما کدام آلودگی محیط زیست بیشترین ضربه را وارد می کند؟
شاید دیدن لیوان های یک بارمصرف و بطری و آب و نوشابه و هر نوع زباله دیگر در طبیعت آزا ردهنده باشد اما کشنده نیست، با دیدن آنها ما دلمان می سوزد. اما این دود و هوای آلوده تهران که ما هرروز استنشاق می کنیم موجب مرگ و بیماری می شود و قاعدتا نباید سالم بمانیم. به نظر من با این آلودگی هوا این سرانه عمری که در ایران تخمین می زنند هم برایمان زیاد است.
حالا که مثال زدید خودتان هم از وسایل حمل ونقل عمومی استفاده می کنید؟
من برای استفاده از ناوگان عمومی کمی محدودیت دارم، اما اغلب زمانی که اعلام می کنند هوا آلوده است سعی می کنم با آژانس جابه جا شوم یا با سرویس محل کار بروم. لااقل امسال که هوا به شدت آلوده بود کسی من را با ماشین شخصی در محل کارم ندیده است. برای ما استفاده از وسیله حمل ونقل عمومی کمی سخت است.
چه صحنه هایی جزو صحنه های تلخ دوروبرتان محسوب می شود؟
دیدن کودکان کار، فقط صحنه هایی است که درد ما را بیشتر می کند. گاهی پیش می آید که با انرژی در حال رفتن به محل کارم هستم و قرار است یک روز سخت کاری داشته باشم، یکدفعه با این کودکان روبه رو می شوم. دیدن این منظره های تلخ که مثلا کودکی یک مرتبه سر چهارراه به پاک کردن شیشه ماشینم مشغول می شود، معمولا به شدت ناراحتم می کند. من هیچ وقت به کودکان کار کمک نمی کنم. چون می دانم پولی که به آنها می دهم مصرف خودشان نمی شود. گاهی من رشد این بچه ها را در منطقه ای که زندگی می کنم شاهد بوده ام که مثلا سال هاست این کودک در این خیابان در حال دستفروشی است.
گاهی شده که وقتی دیروقت از محل کارم برمی گردم دیده ام که این بچه ها را با ماشین می برند و صبح ها می آورند، بنابراین فکر می کنم صلاح این است که به آنها کمک نکنیم. گاهی چهره شهر ما خیلی زیباست، گاهی زحمت هایی که شهرداری طی این سال ها داشته یکباره به چشم می آید، روزهای بارانی پایتخت زیباست، اما دیدن بچه های کار روزمان را نابود می کند؛ بچه هایی که هرکدام به شکلی ناراحت کننده در شهر کار می کنند، یکی اسپند دود می کند، دیگری شیشه ماشین را پاک می کند و گاهی هم تکدی گری می کنند. به تازگی هم مد شده که ماشین آدم را بوس می کنند، برای من دیدن این تصاویر تلخ است.
فکر می کنید چطوری باید از آنها مراقبت کرد؟
ما یکدفعه که می رسیم به ایام ماه مبارک رمضان متوجه می شویم که باید به این مراکز و امور خیریه کمک کرد و توسعه اش داد. اما در دیگر اوقات سال کاملا فراموش می شود. من فکر می کنم رسانه ها باید در این زمینه بیشتر کار کنند که کسانی که توان مالی بیشتری دارند را در این زمینه دخیلشان کنند. من همین که چنین مراکزی در تهران هست احساس غرور دارم و خدا را شکر می کنم چون در خیلی از شهر ها وجود ندارد.
اهل قضاوت کردن هستید؟
به طورکلی آدمیزاد در حال قضاوت کردن دیگران است. حالا این قضاوت ها ممکن است عجولانه باشد، طوری که دلایل مناسبی برایش نباشد و احساسی باشد. خیلی وقت ها هم ممکن است که درست و بجا باشد. من ترجیح می دهم بیشتر قضاوت شوم تا قضاوت کنم. این حس را به واسطه کارم دارم که مردم ببینند، بپسندند یا رد کنند.