نشانه های قیامت
بنابر آموزه های اسلامی نام روزی است که تمام انسان ها به خواست الهی برای محاسبه اعمالی که در دنیا انجام داده اند در پیشگاه الهی جمع می شوند. پیش از این روز وقایعی شگفت در زمین و آسمان روی می دهد که به اشراط الساعه معروف است. قرآن و روایات تاکید دارند که زمان قیامت، بر کسی جز خدا معلوم نیست.
برای محاسبه اعمال انسان، علاوه بر اعمالی که به صورت مُجَسَّم و عینی در پیش چشم او قرار دارد، نامه اعمال انسان که تمام اعمال انسان در آن ضبط شده به او داده می شود. کسی که نامه اعمالش به دست چپش داده شود، اهل دوزخ است و آنکه نامه اعمالش به دست راستش داده می شود، یعنی نیکوکار بوده و اهل بهشت و رستگاری است. گواهانی نیز که شاهد اعمال انسان بوده اند برای شهادت دادن وجود دارند.
اعمال انسان در آن روز با پیشوایان دینی( پیامبر اکرم (ص)، امامان و صالحان) سنجیده می شود و کسی که اعمال و اعتقاداتش شباهت بیشتری با اعمال و اعتقادات ایشان داشته باشد، سعادتمندتر خواهد بود.
نام های قیامت
در قرآن، حدود هفتاد نام و وصف درباره قیامت آمده است که معروف ترین آنها عبارت اند از:«یوم الساعة، یوم القیامة، الیوم الاخر، یوم الحساب، یوم الدین، یوم الجمع، یوم الفصل، یوم الخروج، یوم الموعود، یوم الخلود، یوم الحسرة، یوم التغابن، یوم البعث.
نشانه های قیامت
- متلاشی شدن کوه ها
- روان شدن دریاها
- زلزله های عظیم و ویرانگر
- تاریک شدن خورشید
- تاریک شدن ماه
- تاریک شدن ستارگان
- شکافتن آسمان
- دمیده شدن صور اسرافیل
زمان قیامت
فقط خداوند از زمان فرارسیدن روز قیامت اطلاع دارد؛ به همین دلیل، فرارسیدن قیامت، ناگهانی است، به گونه ای که بسیاری در غفلت به سر می برند.
یَسْئَلُونَکَ عَنِ السَّاعَةِ أَیَّانَ مُرْساها قُلْ إِنَّما عِلْمُها عِنْدَ رَبِّی لا یُجَلِّیها لِوَقْتِها إِلاَّ هُوَ ثَقُلَتْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ لا تَأْتیکُمْ إِلاَّ بَغْتَةً یَسْئَلُونَکَ کَأَنَّکَ حَفِیٌّ عَنْها قُلْ إِنَّما عِلْمُها عِنْدَ اللَّهِ وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُونَ (ترجمه:درباره قیامت از تو می پرسند که در چه وقت واقع می شود؟ بگو:«واقعه ای بس عظیم در آسمان ها و زمین است و فقط پروردگار می داند و جز او کسی وقتش را نمی داند و به طور ناگهان می آید،» چنان از تو می پرسند که گویی از وقوع آن خبر داری، بگو:«علم آن نزد خداست، ولی بیشتر مردم نمی دانند.».)[ اعراف–187]
عدم آگاهی از زمان وقوع رستاخیز، در کنار ناگهانی بودنش، با توجه به عظمتش سبب می شود هیچ گاه مردم قیامت را دور ندانند و همواره در انتظار آن باشند، به این ترتیب خود را برای نجات در آن آماده سازند، و این عدم آگاهی اثر مثبت و روشنی در تربیت نفوس و توجه آنها به مسئولیت ها و پرهیز از گناه خواهد داشت.
مکان قیامت
بر اساس آیات قرآن، در روز قیامت، همه مردگان، به طور ناگهانی و به یکباره، با قدرت پروردگار دوباره زنده می شوند، از قبرها بیرون آمده، در صحرای محشر جمع می شوند و به حساب آنان رسیدگی می شود. مکان حضور و حسابرسی آنان در فضایی است که واقعیت آن چندان برای ما روشن نیست. اما بر اساس آیات قرآن کریم، این نکته مشخص است که آسمان و زمین در آن زمان تغییر می کند. فضایی دیگر(که بنابر برخی نظرات، غیر مادی است) ایجاد می شود که قیامت در آن تشکیل می شود و مخلوقات در محضر الهی حاضر می شوند. قرآن کریم به این تبدیل زمین و آسمان بدین صورت اشاره کرده است:
یَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَیْرَ الْأَرْضِ وَ السَّموَتُ وَ بَرَزُوا لِلَّهِ الْوَ حِدِ الْقَهَّارِ (ترجمه:در آن روز که این زمین به زمین دیگر و آسمان ها [به آسمان های دیگر] تبدیل می شوند و آنها در پیشگاه خداوند واحد قهار ظاهر می گردند.)[ ابراهیم–48]
مقدار قیامت
در قرآن در مورد مقدار روز قیامت دو آیه وجود دارد:هزار سالو پنجاه هزار سالکه بر اساس روایتی از امام صادق(ع) قیامت، پنجاه موقف و ایستگاه دارد که عبور از هر موقف، هزار سال طول می کشد.
رخدادهای قیامت
زنده شدن انسان ها
قرآن مجید در آیات زیادی، چگونگی زنده شدن انسان در روز قیامت را بیان کرده است. در آیه 68 سوره زمر بیان می کند که با یک بار دمیده شدن در صور اسرافیل، تمام بندگان می میرند مگر کسانی که خدا بخواهد. آنگاه، بار دیگر در صور دمیده می شود و ناگهان همگی برخواسته و در انتظار محاسبه می مانند.
وَ نُفِخَ فِی الصُّورِ فَصَعِقَ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ إِلاَّ مَنْ شاءَ اللَّهُ ثُمَّ نُفِخَ فیهِ أُخْری فَإِذا هُمْ قِیامٌ یَنْظُرُون (ترجمه:در صور که دمیده شود، آسمانیان و زمینیان بیهوش می شوند مگر آنها که خدا بخواهد و چون بار دیگر در آن دمیده شود ناگهان به پا خیزند و درنگرند.)[ الزمر–68]
حسابرسی
مهم ترین کار در قیامت، بررسی اعمال بندگان و محاسبه آنها است. این بررسی بر اساس قوانینی است که در قالب آموزه های اعتقادی و عملی(احکام) توسط پیامبران به مردم ابلاغ شده است. هر کسی مسئول عملکرد خود است و هیچ کس، نمی تواند بار گناه کسی را به دوش بکشد و به هیچ کس ظلمی نخواهد شد.
یک سری امور در حسابرسی اعمال مطرح است که عبارت اند از:
- سوال های قیامت: در قیامت از چند چیز سؤال می شود که قرآن به برخی از آنها اشاره کرده است:
- نعمت های مادی و معنوی خداوند
- از مجرمان درباره گناهان اعتقادی، عملی و اخلاقی
- از مشرکان درباره رفتارشان با پیامبران
- در مورد دختران زنده به گور شده
- در مورد عُمر
- در مورد مال
- در مورد اعمال و رفتار
- در مورد محبت اهل بیت
نشانه های قیامت
نامه اعمال
وَوُضِعَ الْکِتَابُ فَتَرَ ی الْمُجْرِ مِینَ مُشْفِقِینَ مِمَّا فِیهِ وَیَقُولُونَ یَا وَیْلَتَنَا مَالِ هَـٰذَا الْکِتَابِ لَا یُغَادِرُ صَغِیرَ ةً وَلَا کَبِیرَ ةً إِلَّا أَحْصَاهَا ۚ وَوَجَدُوا مَا عَمِلُوا حَاضِرً ا ۗ وَلَا یَظْلِمُ رَ بُّکَ أَحَدًا (ترجمه:و کارنامه [عمل شما در میان ] نهاده می شود، آنگاه بزهکاران را از آنچه در آن است بیمناک می بینی، و می گویند:«ای وای بر ما، این چه نامه ای است که هیچ [کار] کوچک و بزرگی را فرو نگذاشته، جز اینکه همه را به حساب آورده است.» و آنچه را انجام داده اند حاضر یابند، و پروردگار تو به هیچ کس ستم روا نمی دارد.)[ الکهف–49]
طبق آیات قرآن نامه اعمال افراد نیکوکار به دست راستشان داده می شود و نامه اعمال افراد بدکار به دست چپشان.
شاهدان قیامت
در روز قیامت که انسان ها برای حسابرسی اعمال و پاداش و جزای متناسب جمع می شوند، به غیر از نامه اعمال، گواهانی وجود دارند که شاهد اعمال ما بوده و در صحرای محشر شهادت می دهند. بر اساس متون دینی، اعمال ما شاهدانی دارد که عبارتند از:
- خداوند متعال
- پیامبران و به خصوص پیامبر اکرم(ص)
- امامان معصوم(ع)
- فرستگان
- زمین
- اعضاو جوارح بدن
- زمان.
وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَیرَی اللَّهُ عَمَلَکمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ سَتُرَدُّونَ إِلی عالِمِ الْغَیبِ وَ الشَّهادَةِ فَینَبِّئُکمْ بِما کنْتُمْ تَعْمَلُونَ (ترجمه:بگو:« عمل کنید که خدا و رسولش و مؤمنان ناظر اعمال شما خواهند بود و به زودی به سوی کسی باز می گردید که دانای پنهان و آشکار است و شما را از کردارتان خبر می دهد.)[ توبه–105]
پل صراط
در روایتی دیگر از آن حضرت نقل شده:در قیامت، هنگامی که صراط، روی جهنم قرار داده شود، تنها کسانی از آن عبور می کنند که اجازه داشته باشند و آن اجازه، ولایت علی بن ابی طالب باشد.
روز حسابرسی و بررسی اعمال
انسانها در روز قیامت به چه صورتهایی محشور میشوند؟
رسول خدا(ص) فرمودند:همه مردم (غیر اهل تقوا) در روز قیامت،برهنه محشور میشوند و خدای تعالی ده گروه از امت من را در روز قیامت از صفوف مسلمانان جدا می کند و قیافه هایشان را تغییر می دهند. این ده گروه عبارتند از:
1- سخن چینان (که به شکل میمون در می آیند.)
2- حرام خواران (که به شکل خوک در می آیند.)
3- ربا خواران (وارانه وارد محشر میشوند.)
4- حاکمان جو ر (کور به عرصه محشر می آیند.)
5- افراد خودخواه و خود پسند (گنگ و کر محشور میشوند.)
6- عالمان بی عمل (زبانشان را می جوند و چرک از دهانشان بیرون می آید.)
7- آزار دهندگان همسایه (با دست و پای بریده وارد میشوند.)
8- آنهایی که دوبهم زنی کرده اند (به شاخه ای از آتش آویزان می شوند.)
9- شهوت پیشگان و کسانی که خمس و زکات خود را نمی پردازند (با بویی بد تر از مردار وارد محشر میشوند.)
10- تکبر کنندگان (لباسهای آتشین بر آنها می پوشانند.)
آیا در قیامت یکدیگر را می شناسیم؟!!
بسیاری از فلاسفه و عرفای اسلامی معتقدند نظریه درست و معتبر در مورد کیفیت زندگی پس از مرگ جسمانی و روحانی دانستن آن توأمان است. شیخ مفید، شیخ طوسی، سید مرتضی، خواجه نصیر الدین طوسی و علامه حلی از معتقدین به این قول هستند. معاد جسمانی و روحانی که گاهی از آن با عنوان «معاد جسمانی» یاد می شود به این معناست که انسان ها در قیامت با همین شکل و صورتی که در دنیا دارند محشور می شوند به طوری که اگر کسی را در دنیا دیده باشد پس از حشر نیز می تواند او را بشناسد و بگوید این همان است.
چرا به فکر مرگ نیستیم؟
یکی از سوالات مهمی که در مورد معاد همیشه مطرح است این است که از دیدگاه قرآن آیا انسان در قیامت با همین اعضای بدنش محشور می شود؟ و به عبارت دیگر آیا معاد جسمانی است؟
در پاسخ می توان گفت که آنچه از ظواهر قرآن و روایات به دست می آید، این است که انسان در قیامت با روح، بدن و اعضایی که در دنیا دارد وارد محشر می شود و معاد نه تنها روحانی بلکه جسمانی هم می باشد، و مراد از معاد جسمانی این نیست که تنها جسم در جهان دیگر بازگشت کند بلکه مراد این است که روح و جسم با هم مبعوث می شوند.
عقیدة علمای بزرگ اسلام با استناد به قرآن و روایات این است که معاد در هر دو جنبه روحانی و جسمانی صورت می گیرد یعنی همان جسمی که خاک و متلاشی گشته، به فرمان خدا جمع آوری می شود .لباس و حیات نوینی بر آن می پوشاند و این عقیده ای است که از آیات قرآن گرفته شده است.
مثلاً قرآن کریم می گوید:«گفتند آیا هنگامی که ما استخوان های پوسیده و خاک های پراکنده می شویم، آیا بار دیگر آفرینش تازه ای خواهیم یافت؟ آیا ندیدند خدائی که آسمان ها و زمین را آفرید قادر است مثل آنها را بیافریند»[2] و در سوره یس فرمود:«و ضرب لنا مثلاً و نَسِیَ خلقه، قال مَن یحیی العِظام و هی رمیم قل یحییها الذّی انشاها اوّل مرّةٍ و هو بکل خلقٍ علیمٍ»[3] یعنی برای ما مثالی زد و آفرینش خود را فراموش کرد و گفت؟ چه کسی این استخوان ها را زنده می کند در حالی که پوسیده است؟ بگو:همان کسی آن را زنده می کند که نخستین بار آن را آفرید، و او به هر مخلوقی آگاه است.
این گونه آیات همه ناظر به این است که انسان با روح و بدن و اعضاء خود در قیامت حاضر می شود.[4] یعنی انسان در قیامت، با همان دست و چشم و اعضاء دیگر خود که در دنیا دارد، وارد محشر می شود، لذا بعضی از علما گفته اند:«بدون شک هر جا قرآن سخن از بازگشت انسان ها و رستاخیز به میان آورده، منظور بازگشت این انسان با روح و جسم در آن جهان است و آنها که معاد را منحصر به جنبة روحانی آن کرده اند و تنها قایل به بقای ارواحند به هیچ وجه آیات قرآن را مورد بررسی قرار نداده اند، مثلاً در قرآن آمده که:و انّ الساعة آتیتةٌ لاریب فیها و انّ الله یبعث من فی القبور»[5] یعنی در پدید آمدن رستاخیز شکی نیست و خداوند تمام کسانی را که در قبرها آرمیده اند زنده می کند.
در این آیه به روشنی سخن از خروج بدن و جسم از قبرها به میان آمده است. زیرا روح در قبر نمی باشد بلکه اجسام و بدن ها در قبرند اما در قیامت از قبر بیرون می آیند و طبیعی است که جسم با همان هیئت دنیایی و اعضاء خود بیرون می آیند.[6] پس اعضاء بدن با همان صورت جسمانی خود ، همراه بدن در قیامت محشور می شوند.
آیا بدنی که در قیامت روح به آن تعلق می گیرد، عین بدن دنیوی است یا مثل آن؟
یکی از مسایل مهم پس از اثبات معاد جسمانی، تعلق روح به بدن دنیوی یا بدن مثالی است که مورد اختلاف میان دانشمندان قرار گرفته است و از سوی فلاسفه اسلامی و مکاتب فلسفی، انظار مختلفی ارائه گردیده است. در اینجا به سه دیدگاه اشاره می کنیم:
1 دیدگاه شیخ اشراق:روح به بدن برزخی که لطیف تر از بدن دنیوی است، تعلق می گیرد. (اسفار، ج 9، ص 198)
2 دیدگاه طرفداران فلسفه مشاء:در جهان پس از مرگ و عالم قیامت، تنها روح محشور می شود و از حشر ابدان خبری نیست. (اسفار، ج 9، ص 198)
3 دیدگاه و نظر صدرالمتألهین:روح به بدن مثالی که مخلوق خود روح بوده، او را ابداع و اختراع می کند، تعلق می گیرد. (اسفار، ج 9، ص 198)
با توجه به آیات و روایات هر سه دیدگاه مردود و باطل است. برخلاف این انظار و دیدگاه ها، قرآن مجید، تعلق روح را به بدن دنیوی می داند. که به طور نمونه به یک آیه اشاره می شود:
«قل یحییها الذی انشأها اوّل مرّه و هو بکل شی ء علیم؛ (یس/ 76) کسی که اولین بار استخوانهای پوسیده را خلق کرده دوباره آن را زنده خواهد نمود، او به هر چیز آگاه و داناست.»
از این آیه استفاده می شود که در قیامت مجموع عناصری که بدن دنیوی را تشکیل می دهد، بار دیگر تبدیل به بدن گردیده، با روح همراه می گردد.
چرا یاد مرگ نمی کنیم؟!
اندیشه در باب مرگ، از اهمیت و پیامدهای گوناگون آن، به چیدن زمینه ها نیاز دارد؛ زمینه و بسترهایی که به صورت طبیعی فراهم آمدن آن ها، رفع موانع را می طلبد. زدودن آنچه توجه آدمی را از پایان عمر خویش باز می دارد و یا عوالم و اسبابی را می خواهد تا مرگ را از میان موضوعات گوناگون زندگی که هر یک برای جلب توجه بر هم سبقت می گیرند، در کانون توجه آدمی جای دهد و فکر و ذکر انسان را با آن پر کند.
گاه نداشتن باور و ایمان و اعتقاد به مرگ و گاه تعطیلی سنجش و کم کاری آن یا کثرت اشتغال و دور بودن ذهن و چشم از فضای مرگ، خود از عوامل بازدارنده مرگ اندیشی است.
فریفتگی
گاه با چیدن زمینه ها، باز هم انسان از یاد زندگی ساز مرگ محروم می ماند و با این شرایط که برای تسخیر ذهن و احساس آدمی توسط مرگ فراهم است، اما گویی میان انسان و پند، حائل می شود؛ همچنان که امام علی (علیه السلام) می فرماید:«بَینَکُمْ وَ بَینَ الْمَوْعِظَةِ حِجَابٌ مِنَ الْغِرَّة؛ بین شما و پند گرفتن، پرده ای از فریب است».(1) این فریفتگی و خام دنیا شدن، راه را برای موانع دیگر می گشاید.
دلبستگی به دنیا
وقتی دنیا در کانون توجه، میل و خواست آدمی قرار بگیرد، دیگر هر یاد و توجهی که انسان را از آن مطلوب و محبوبش جدا کند، نفرت زا می شود
وقتی دنیا در کانون توجه، میل و خواست آدمی قرار بگیرد، دیگر هر یاد و توجهی که انسان را از آن مطلوب و محبوبش جدا کند، نفرت زا می شود. امام علی (علیه السلام) می فرماید:«مَنْ عَشِقَ شَیئاً أَعْشَی بَصَرَهُ وَ أَمْرَضَ قَلْبَهُ فَهُوَ ینْظُرُ بِعَینٍ غَیرِ صَحِیحَةٍ وَ یسْمَعُ بِأُذُنٍ غَیرِ سَمِیعَةٍ قَدْ خَرَقَتِ الشَّهَوَاتُ عَقْلَهُ وَ أَمَاتَتِ الدُّنْیا قَلْبَهُ وَ وَلِهَتْ عَلَیهَا نَفْسُهُ فَهُوَ عَبْدٌ لَهَا وَ لِمَنْ فِی یدَیهِ شَیءٌ مِنْهَا حَیثُمَا زَالَتْ زَالَ إِلَیهَا وَ حَیثُمَا أَقْبَلَتْ أَقْبَلَ عَلَیهَا لَا ینْزَجِرُ مِنَ اللَّهِ بِزَاجِرٍ وَ لَا یتَّعِظُ مِنْهُ بِوَاعِظٍ وَ هُوَ یرَی الْمَأْخُوذِینَ عَلَی الْغِرَّة؛ هر کس به چیزی عشق ورزد، چشم او را ناتوان و قلب و فکر او را بیمار می سازد؛ در نتیجه با چشمی معیوب (به همه چیز) می نگرد و با گوشی ناشنوا می شنود. شهوات و خواسته های دل جامه عقلش را دریده و دنیاپرستی، قلبش را میرانده، و تمام وجودش شیفته آن شده است؛ از این رو او بنده دنیاست و بنده هر کسی که چیزی از دنیا را در دست دارد! به هر طرف دنیا بلغزد، او هم می لغزد و به هر سو رو کند، به همان سو رو می کند. نه نهی کننده الهی را پذیرا می شود و نه موعظه هیچ واعظ ربّانی را؛ در حالی که با چشم خود غافلانی را می بیند که ناگهان در چنگال مرگ گرفتار می شوند؛ در آنجا که نه تقاضای عفو پذیرفته می شود».(2)
بدون شک در نظام اخلاقی اسلام، دنیا همواره ناپسند و نکوهیده نیست؛ بلکه چهره ارزشمند و ستوده نیز دارد. دنیا شامل همه اشیایی می شود که موجب بهره مندی انسان، رفع نیازها و تأمین اهداف او می گردد. این لذت ها و بهره مندی ها همواره بد نیستند؛ بلکه می توانند کارکرد خوب نیز داشته باشند. «دنیای ناپسند» عبارت است از بهره مندی های زودگذری که نه خود عمل صالح و اُخروی اند و نه ابزار و وسیله ای برای اعمال خوب و اُخروی هستند. در نتیجه دنیای نکوهیده، چیزی جز خوشگذرانی و لذت جویی از راه حرام و برخورداری بیشتر از مقدار لازم و ضروری از چیزهای حلال نیست. حاصل دنیادوستی و حب دنیا چیزی نیست، مگر غوطه ور شدن در گناهان گوناگون و خارج شدن حب الهی از قلب آدمی؛ چرا که در یک دل دو عشق نمی گنجد. خداوند حکیم در جای جای قرآن خطر دنیا را به انسان گوشزد می کند:«وَمَا الْحَیاةُ الدُّنْیا إِلاَّ لَعِبٌ وَلَهْوٌ»؛ «و زندگی دنیا جز بازی و سرگرمی نیست».(3)
آرزوهای دراز
طول امل و به تعبیر دیگر آرزوهای دور و دراز، از مهم ترین رذایل اخلاقی است که انسان را به انواع گناهان آلوده می کند، از خدا دور می سازد، به شیطان نزدیک می کند و گرفتار عواقب خطرناکی می سازد. البته اصل آرزو و امید نه تنها مذموم و نکوهیده نیست؛ بلکه نقش بسیار مهمی در حرکت چرخ های زندگی و پیشرفت در جنبه های مادی و معنوی بشر دارد.
پدران این امت، از این هراس داشتند که مردم به آرزوهای واهی و بیهوده آلوده شوند؛ زیرا سبب فراموشی مرگ و آخرت،(4) و زندگی به خیالات و اوهام تبدیل می شود و آدمی از کار و تلاش برای زندگی حقیقی و واقعی خود باز می ماند. آرزوهای طولانیانسان را بیشتر در دنیا غرق و او را اسیر هوا و هوس می کند؛ در نتیجه عملش را بد می سازد. امام (علیه السلام) با اشاره به این قانون کلی می فرماید:«مَا أَطَالَ عَبْدٌ الْأَمَلَ إِلَّا أَسَاءَ الْعَمَل؛ هیچ بنده ای آرزویش را طولانی نمی کند، جز اینکه عملش را بد می کند».(5)
امام کاظم (علیه السلام) نیز فرموده است:«کشت در دشت هموار می روید، نه در سنگلاخ؛ همین گونه است حکمت (ها و پندها) در دل فروتن و نرم آباد و بارور می شود، نه در دل سخت»
کسی که فضای ذهن و دل او را گرد و غبار آرزوها پر کند، آنچه را هست و واقعیت دارد، نمی بیند؛ بلکه آنچه را که می خواهد می بیند و این سبب می شود از دقت ترازوی سنجش اش کاسته شود. درست تشخیص نمی دهد، خوشی ها را با خوبی ها اشتباه می گیرد، می خواهد فردا و فرداها باشد و بماند و همین ماندن را توهم می کند. برای همین نیز از هر آنچه یادآور رفتن است، ناخرسند می شود(6) و می کوشد آن را از خود دور کند و به فراموشی بسپارد.(7) او می ماند و توهم جاودانگی و احساس امنیت ناپایداری که بر این پندار تکیه زده است و با همین احساس، به جمع ثروت می کوشد:«وَ قَدْ رَأَیتَ مَنْ کَانَ قَبْلَکَ مِمَّنْ جَمَعَ الْمَالَ وَ حَذِرَ الْإِقْلَالَ وَ أَمِنَ الْعَوَاقِبَ طُولَ أَمَلٍ وَ اسْتِبْعَادَ أَجَلٍ کَیفَ نَزَلَ بِهِ الْمَوْت؛ مردم پیش از خود را دیده ای از کسانی که ثروت جمع کردند، و از کم شدنش ترسیدند، و به خاطر آرزوی طولانی و دور شمردن مرگ خود را از عواقب خطرناک در امان دیدند، چگونه مرگ بر آنان وارد شد».(8) در چنین حالی، شخص اگر مرگ کسی را هم ببیند، با مرگ مواجهه جدی نمی یابد و پیام عبرت آموزی نمی گیرد؛ زیرا می پندارد:«مرگ حق است، اما برای همسایه»!(9)
امام علی (علیه السلام) در اندرزی هشدارگونه می فرماید:«کَأَنَ الْمَوْتَ فِیهَا عَلَی غَیرِنَا کُتِبَ، وَ کَأَنَّ الْحَقَّ عَلَی غَیرِنَا وَجَبَ، وَ کَأَنَّ الَّذِینَ نُشَیعُ مِنَ الْأَمْوَاتِ- سَفْرٌ عَمَّا قَلِیلٍ إِلَینَا رَاجِعُونَ نُنْزِلُهُمْ أَجْدَاثَهُمْ- وَ نَأْکُلُ تُرَاثَهُمْ کَأَنَّا مُخَلَّدُونَ بَعْدَهُمْ، قَدْ نَسِینَا کُلَّ وَاعِظَة؛ گویا مرگ را در دنیا بر جز ما نوشته اند و گویا حق را در آن بر عهده جز ما هشته اند. پنداری ما از پس آنان جاودان به سر می بریم. سپس پند دهنده را از یاد می بریم».(10)
سخت دلی
در خطبه شگفت انگیز «غرّاء» پس از یادآوری مرگ و شرح زیبا و تکان دهنده سرنوشت بدن در قبر، به یکی از موانع مهم پندپذیری آدمی اشاره می کند و می فرماید:«فَالْقُلُوبُ قَاسِیةٌ عَنْ حَظِّهَا؛ اما دل ها سخت گردیده و نصیب خود نبرده اند».(11) امام کاظم (علیه السلام) نیز فرموده است:«کشت در دشت هموار می روید، نه در سنگلاخ؛ همین گونه است حکمت (ها و پندها) در دل فروتن و نرم آباد و بارور می شود، نه در دل سخت».