وی فور یو
یک سال پیش / خواندن دقیقه

زندگی خصوصی لاله و ستاره اسکندری + تصاویر

زندگی خصوصی لاله و ستاره اسکندری + تصاویر

ستاره و لاله اسکندری دو خواهر بازیگر که در عرصه سینما و تلویزیون حضور درخشانی دارند. ستاره در کودکی دوست داشته یک پسر باشد و لاله دختری آرام و درس خوان بوده است.

لاله اسکندری دو خواهر هنرمند به نامهای ستاره اسکندری (بازیگر) و سارا اسکندری (چهره پرداز) و یک برادر هنرمند به نام سیامک اسکندری (عکاس) دارد. لاله همچنین برادرزاده عبدالحسین اسکندری گوینده و مجری رادیو و تلویزیون است.

در ادامه گفتگویی با خانواده اسکندری ستاره و لاله که معرف حضور مردم ایران هستند، مادر و خواهر بزرگتر (سارا) این دو بازیگر خوب کشورمان به همراه روژین (دختر سارا) را مطالعه میکنید.

لاله ، ستاره و سارا اسکندری در کنار مادرشان

لاله اسکندری می گوید:خواهرم، ستاره مانع حضورم در بازیگری نبود اما مشوق هم نبود. مادرم هم معتقد بود ورود به بازیگری باعث می شود زندگی انسان از روال طبیعی خود خارج شود.
ستاره هم از شیطنت های کودکی اش می گوید، این که تا مدت ها از دختر بودن راضی نبوده و دوست داشته پسر باشد اما امروز به زن بودن خود افتخار می کند. لاله هم روزهای حضور در تئاتر شهر به عنوان گریمور تا روزگار متاهل بودن را برایمان روایت می کند.

برای شروع از داستان بازیگر شدن ستاره و لاله برای مان بگویید.
مادر:عموی بچه ها (حسین اسکندری) از مجری های خوب تلویزیون بودند و به همین دلیل بچه ها به سمت نمایش و بازیگری گرایش داشتند. در دوران کودکی علاوه بر نمایش های کودکانه ای که کار می کردند در یکی- دو کار تلویزیونی هم همراه با عموی خود بودند و این فضا را تجربه کردند. ستاره اولین نفری بود که بین بچه ها وارد کار بازیگری شد اما سارا و لاله کارشان را با گریم آغاز کردند.

لاله و ستاره اسکندری و مادرشان

ستاره جان چی شد که وارد دنیای بازیگری شدید؟
ستاره:به خاطر حضور عمو حسین در تلویزیون زیاد با این فضا غریبه نبودیم و همراه با لاله در فیلم های کوتاهی که عمو حسین پیشنهاد می دادند حضور داشتیم. فکر می کنم سال اول راهنمایی بودم که برای اولین بار جلوی دوربین یک فیلم کوتاه به کارگردانی آقای حمید تمجیدی قرار گرفتم و با مرحوم جمشید اسماعیل خانی و خانم کابلی همکاری داشتیم. اما بعد از این فیلم کوتاه، نوار حضورم در بازیگری قطع شد. تا این که وقتی 18-19 ساله بودم همراه با برادرم (سیامک( که در دانشکده هنرهای زیبا تحصیل می کرد به این دانشکده رفتم و آنجا بود که با دپارتمان تئاتر آشنا شدم و به نوعی دوباره به تئاتر بازگشتم.

لاله را هم شما به سمت بازیگری آوردید؟
ستاره:نه، من نقشی در بازیگر شدن لاله نداشتم.

لاله:اتفاقا ایشان مخالف بازیگر شدن من بود.
ستاره:لاله کارش را با گریم آغاز کرد و وقتی کار تصویر به لاله پیشنهاد شد، به او پیشنهاد دادم که از زاویه تئاتر وارد بازیگری شود. در آن زمان حس می کردم که راه درست این است که لاله از طریق تئاتر وارد بازیگری شود.

لاله و ستاره اسکندری


و لاله جان چی شد که شما کارتان را با گریم آغاز کردید؟
لاله:ورود من به گریم به خاطر حضور سارا در این حوزه بود. تحصیلات دانشگاهی ام گرافیک بود و همزمان با تحصیل در این رشته نقاشی را هم پیگیری می کردم. دانشجو بودم و دوست داشتم مشغول کار باشم تا این که سال 75 که تئاتر شهر به دنبال جذب نیروی جدید بود، از طرف سارا معرفی شدم و حدود دو سال و نیم همراه با سارا در تئاتر شهر مشغول کار گریم بودم. در همان سال هایی که گریم کار می کردم، پیشنهاد کار تصویر داشتم اما ستاره زیاد موافق این موضوع نبود و معتقد بود باید بازیگری را از تئاتر شروع کنم. البته من زیاد به این نظر اعتقاد نداشته و الان هم ندارم چون فکر می کنم جنس بازی تئاتر و تصویر تفاوت زیادی دارد و الزاما بازیگری که در حوزه تصویر فعالیت دارد نیازی نیست کارش را از تئاتر آغاز نماید.

ستاره مخالفت می کرد یا ممانعت؟
لاله:نه واقعا ستاره مانع حضورم در بازیگری نبود اما مشوق هم نبود. کسی که در مورد حضورم در عرصه بازیگری خیلی تشویقم کرد پدرم بود. مادرم هم معتقد بود ورود به بازیگری باعث می شود زندگی انسان از روال طبیعی خود خارج شود و به همین دلیل هم موافقت چندانی با حضورم در بازیگری نداشت. در هر صورت من در شروع راه با کارگردان های خوبی کارم را آغاز کردم و همین موضوع باعث تجارب شیرینی از بازیگری در ذهنم نقش ببندد. شاید اگر همان اول با چند کار ناموفق وارد بازیگری می شدم بعد از یکی- دو سال دیگر این حرفه را ادامه نمی دادم. البته حضورم در بازیگری باعث قطع ارتباطم با دنیای هنرهای تجسمی نشد و در طول این سال ها هنرهای تجسمی را به موازات بازیگری پیگیری کرده ام.

لاله اسکندری



سارا جان شما چرا بازیگری را انتخاب نکردید؟
سارا:به نظرم هر کسی باید در مسیر استعدادهای خودش حرکت کند. از 13-14 سالگی به گریم علاقه داشتم و از همان سن و سال با اکثر اساتید گریم آشنا بودم و با علاقه کارهایشان را دنبال می کردم. عمو حسین هم با علم به علاقه ام به گریم من را به کلاس گریم استاد عبدا... اسکندری معرفی کردند اما پدرم در آن زمان با حضورم در این کلاس ها مخالفت کردند. تا این که سال 72 در کلاس های استاد جلال معیریان شرکت کردم.

و هیچ وقت هم به بازیگر شدن فکر نکردید؟
سارا:اگر بگویم نه، دروغ گفته ام. در مقطعی حس می کردم چیزی در درونم وجود دارد که باید آن را با دیگران به اشتراک بگذارم و شاید بازیگری بهترین راه برای تخلیه این هیجان ها بود. زمانی که مشغول گریم بودم دوستان تئاتری ام به من پیشنهاد دادند که وارد بازیگری شوم اما چون این توانایی را در خودم نمی دیدم ترجیح دادم وارد بازیگری نشوم.

برگردیم به دوران کودکی بچه ها. از ویژگی های سارا، ستاره و لاله برایمان بگویید.
مادر:ستاره معمولا کارگردان خوبی بود، سارا مجری خوبی بود و برنامه های ستاره را به خوبی اجرا می کرد (خنده). لاله اما دختر آرامی بود و زیاد اهل شیطنت نبود. از همان دوران کودکی با توجه به استعدادی که در ستاره وجود داشت می شد حدس زد یک روز بازیگر خوبی می شود. البته در خانواده پدر بچه ها ژن بازیگری وجود دارد و پدرشان هم بازیگر خوبی است (خنده).

لاله:پدر بزرگ ما در تعزیه ها بازی می کرد و نقش شمر را برعهده داشت و از این طریق هم با بازیگری بیگانه نبودیم.

لاله اسکندری


کدام یک از بچه ها بیشتر شیطنت می کرد؟
مادر:شیطنت های خانه در اکثر مواقع با سرپرستی ستاره خانوم انجام می شد (خنده).

لاله:من و سیامک بچه های مظلوم خانه بودیم.

خاطره ای از شیطنت های ستاره دارید که برایمان بگویید؟
مادر:ستاره در مجموع بچه شیطانی بود. مثلا سال سوم دبستان به جای والدین هم کلاسی هایش، رضایتنامه می نوشت و امضاء می کرد.

ستاره:از دوم دبستان خط نستعیلق را فرا گرفتم و می توانستم به چند مدل متفاوت بنویسم. از همان سال ها بود که از قول مادر، پدر بچه های رضایت نامه می نوشتم (خنده).

لاله:البته سر من هم کم بلا و مصیبت نیاورده ای (خنده).

دلیل این همه شیطنت چه بود؟
ستاره:راستش من با این که دختر هستم خیلی مشکل داشتم و تا مدت ها دوست داشتم پسر باشم. به همین دلیل هم سال ها در کوچه و خیابان فوتبال بازی می کردم و کارهای پسرانه انجام می دادم.

ستاره اسکندری


چه چیز پسر بودن برایتان جذاب بود؟
ستاره:همینقدر که حس می کردم پسرها احساس رهایی و آزادی بیشتری دارند برایم جذابیت داشت. به فضای این روز جامعه نگاه نکنید که حقوق خانم ها و آقایان به صورت یکسان و برابر رعایت می شود، زمان ما واقعا بین پسر و دختر و آزادی هایشان تفاوت زیادی قائل می شدند و من به رها شدن از چهارچوب خانه میل داشتم.

الان هم این حس را دارید؟
ستاره:الان در شرایطی هستم که نه تنها میلی به مرد بودن ندارم بلکه از زن بودنم خوشحالم. چون در عین حالی که تمام خصوصیات و ویژگی های زنانه را دارم استقلال مردانه را هم حس می کنم. اما در دوران کودکی شاید نوعی بیش فعالی داشتم...

شما تا چند سال در تربت حیدریه زندگی می کردید و بعدا به تهران آمدید. زندگی در فضای بسته تهران روی این شیطنت ها تاثیرگذار نبود؟
ستاره:من چهارساله بودم که از تربت حیدریه به تهران آمدیم. در کاشمر در فضاهای غیرآپارتمانی انرژی خودمان را تخلیه می کردیم اما در تهران و آپارتمان های تنگ و کوچکش احساس محدودیت می کردیم و از راه های مختلف به فکر تخلیه انرژی خودمان بودیم.

در فضای بیرون و تعاملات اجتماعی که دارید از اسم بچه ها استفاده می کنید؟
مادر:معمولا خودم به کسی نمی گویم که مادر ستاره و لاله هستم چون معتقدم هر کسی هویت خودش را دارد و من هویتم را وامدار بچه ها نمی دانم. به همین دلیل تا ضرورتی وجود نداشته باشد نمی گویم مادر لاله و ستاره هستم. البته همه بچه ها باعث افتخارم هستند اما هیچ وقت خودم را با اسم آنها مطرح نمی کنم.

ستاره جان شما زودتر مشهور شدید، درسته؟
ستاره:بله. من وقتی تئاتر را شروع کردم، بازیگری برایم از حواشی که دارد مهم تر بود. البته هر آدمی که وارد بازیگری می شود درگیر مساله شهرت و دیده شدن است و شکی نیست که دوست دارند دیده شوند. من هم یکی از این آدم ها بودم که اتفاقا دیده شدن از کودکی به عنوان یکی از نیازهایم مطرح بوده! اولین باری که در کوچه و خیابان مزه شهرت را چشیدم، زمانی بود که در سریال «خانه شماره 13» بازی کردم. واقعا تصور نمی کردم این سریال تا این حد دیده شود و اتفاقی برایش بیفتد. یک بار میوه خریده بودم و از میدان انقلاب به سمت خانه در حرکت بودم که یک خانمی مرا دید و گفت:الهی بمیرم! تو همانقدر که در تلویزیون کار می کنی، بیرون هم کار می کنی!؟ (خنده).

 آن زمان چند ساله بودید؟
ستاره:21 ساله بودم.

و شهرت روی ارتباط تان با دوستان و اطرافیان تاثیری نداشت؟
ستاره:واقعا نه! من هنوز با دوستان دوران دانشگاه که خیلی از آنها امروز انسان های بزرگی هم هستند رابطه خوبی دارم. بدون تواضع عرض می کنم که شهرت نه تنها هیچ فاصله ای بین من و اطرافیانم ایجاد نکرد، بلکه اتفاقا نگاهم را بازتر کرده! شهرت به معنای عامش در سریال «نرگس» برای من اتفاق افتاد اما خوشبختانه آن زمان 31 ساله بودم و می دانستم این مسائل زودگذر است.

لاله اسکندری


 لاله جان مشهور شدن ستاره چقدر در تصمیم شما برای ورود به بازیگری تاثیر داشت؟
لاله:راستش هیچ وقت به خاطر شهرت وارد بازیگری نشدم. من آدم درون گرایی بودم و به این دلیل به سمت بازیگری آمدم که حس هایی که در درونم وجود دارد را به نوعی تخلیه کنم و موقعیت های مختلف را تجربه کنم.

شهرت را دوست دارید؟
لاله:شهرت هم مزایایی دارد و هم معایبی! سختی شهرت این است که فضای شخصی شما محدود می شود و باید خیلی مراقب رفتارهای شخصی و اجتماعی خود باشید اما از طرف دیگر نمی توان منکر این شد که شهرت ویژگی های خاص خودش را دارد. مثلا من سال ها در حوزه هنرهای تجسمی فعالیت داشتم اما زمانی کارم دیده شد که به عنوان بازیگر مطرح بودم. شاید اگر من لاله اسکندری نبودم کارهایی که برای شهرداری تهران انجام دادم به چشم نمی آمد. در هر صورت وقتی شما یک شغلی را انتخاب می کنید با همه تبعات مثبت و منفی آن را بپذیرید. شهرت هم یکی از تبعات بازیگری است و باید با آن کنار آمد.

لاله اسکندری


ازدواج چقدر روی فعالیت های هنری شما تاثیر داشته؟
لاله:زمانی که می خواستم ازدواج کنم تنها شرایطی که از طرف ما مطرح شد این بود که باید مرا آن چیزی که هستم بپذیرید. اصولا من این نگاه را دوست ندارم که در یک رابطه مشترک، کسی برای طرف مقابل برنامه ریزی کند. خوشختانه هم همسرم و هم خانواده ایشان خیلی با من همراهی می کنند و مرا همانطور که هستم پذیرفته اند. در طول 3 سالی که از ازدواجم می گذرد با صبوری بسیار خوبی از سوی همسرم (ساسان) همراهی شده ام.

لاله اسکندری و همسرش

ستاره:که این صبوری واقعا قابل تقدیر است.

لاله:من سه هفته بعد از ازدواجم رفتم جلوی دوربین، سه ماه بعد از ازدواج به آبادان رفتم و بیش از یک ماه آنجا کار می کردم اما ساسان همیشه همراهم بوده و حمایتم کرده است.

اهل آشپزی هم هستید؟
لاله:بله اما اینطور نیست که همیشه پای گاز باشم.

ستاره:ولی آشپزی همسر لاله بهتر است(خنده).


هر آنچه میخواهید در اینجا بخوانید
شاید از نوشته‌های زیر خوشتان بیاید
نظر خود را درباره این پست بنویسید ...

منوی سریع