در این مطلب مهمترین ستاره های سینمای ایران در دو دهه اخیر را مرور کرده ایم؛ مردان و زنان بازیگری که یک زمانی تماشاچیان برای دیدنشان روی پرده نقره ای سر و دست می شکستند؛ و امروز گرچه هنوز هستند اما دیگر مدت هاست فیلمی از آنان روی پرده، شوری در کسی برنمی انگیزد و شوق تماشا را بیدار نمی کند.
محمدرضا فروتن
طلوع (وقتی شناختیمش):1373 (هدف)
اوج (وقتی ستاره شد):1377 (قرمز)
غروب (وقتی ستاره نیست):1387 (چهل سالگی
کنایه غریبی است؛ اینکه آخرین بازی مهمی که از فروتن به یاد داریم را در 40 سالگی خودش، در «چهل سالگی» رییسیان دیدیم. بازیگری که گرچه از سینما شروع کرد اما با تلویزیون («سرنخ» پوراحمد) معروف شد و کمی بعد با «مرسدس» کیمیایی روی پرده اوج گرفت. «قرمز» جیرانی شاید نقطه عطف کارنامه فروتن بود؛ فیلمی که سیمرغ بلورین برایش به ارمغان آورد و شمایل او را به عنوان مرد عصبی و هیستریک تثبیت کرد که بعدا در فیلم هایی مثل «دو زن» و «فریاد» ادامه یافت. شیرین ترین خاطره ما از هنرنمایی فروتن، به «شب یلدا»ی پوراحمد برمی گردد؛ با آن «بیته بیته» گفتن ها و شعر خواندن های تنهایی اش.
فروتن در فیلم هایی مثل «کنعان» و «چهل سالگی» سعی کرد تا از قالب شناخته شده اش بیرون بیاید که تا حدودی هم موفق بود. او سال 87 در 9 (!) فیلم - «چهل سالگی»، «نیلوفر»، «پستچی سه بار در نمی زند»، «می زاک»، «محاکمه در خیابان»، «عیار 14»، «پای پیاده»، «شبانه روز» و «دعوت» - نقش های کوتاه و بلندی داشت و از آن موقع تا به حال، درخشش خاصی از او را روی پرده به یادنداریم.
گاهی با فیلمسازان جوان همکاری کرد («تجریش ناتمام»، «پیمان» و «چارسو»)، مدتی سر از تلویزیون درآورد (سریال عجیب «از یاد رفته») و حتی در مسابقه «رالی ایرانی» سعید ابوطالب برای شبکه نمایش خانگی جزو شرکت کنندگان بود.
از آخرین حضورهایش جلوی دوربین های سینمایی «سایه روشن» هنوز اکران نشده، نقش کوچک و متفاوتش در «طبقه حساس» چندان به چشم نیامده و از شانس بدش، «متروپل» کیمیایی هم آنقدر آماج حملات قرار گرفت که کسی حرفی از بازی او نزند.
ابوالفضل پورعرب
طلوع (وقتی شناختیمش):1362 (زخمه)
اوج (وقتی ستاره شد):1368 (عروس)
غروب (وقتی ستاره نیست):1378 (دست های آلوده)
پورعرب، بعد از جمشید هاشم پور و بیژن امکانیان، سومین استار مرد سینمای بعد از انقلاب ایران است. (جالب اینکه با هر دوی این چهره ها هم بعدا همبازی شد:در «نیش» با هاشم پور، و در «آواز تهران» با امکانیان). بازیگری که به همراه نیکی کریمی، هر دو از کشف های بهروز افخمی بودند و تا پنج شش سالی بعد از عروس، جوان اول فیلم های قهرمان محور ما محسوب می شد. پورعرب تا قبل از «مردی شبیه باران» سهیلی، دو باری نامزد دریافت سیمرغ شد و ناکامی اش در دریافت این جایزه، پچ پچ هایی سر زبان ها انداخت که از مخالفت مسئولان سینمای کشور با پر و بال دادن به یک ستاره حکایت می کرد.
بردن سیمرغ برای یک فیلم دفاع مقدسی هم از زاویه ای دیگر به این شایعات دامن می زد. با این حال او بعد از این فیلم رفته رفته و به دلایلی نامشخص در مسیر نزول قرار گرفت و غیر از «غریبانه» احمد امینی و «دست های آلوده» سیروس الوند تا مدت ها با کارگردان اسم و رسم داری کار نکرد. پورعرب در اواسط دهه 70 با «مسافر» سیروس مقدم سر از تلویزیون درآورد و در 15 سال اخیر به علل مختلفی از جمله بیماری سهمگینی که گریبانش را گرفته بود، بیش از 10 کار در سینما نداشت که آخرینش به 5 سال قبل برمی گردد. حتی حضور او در «وضعیت سفید» هم تحت تاثیر این بیماری قرار گرفت و شنیده ها خبر از این می دهند که تیم سازندگان سریال، به دلیل ضعف و ناتوانی جسمی مفرط او، از مدت حضور نقش اش در مجموعه کاستند.
پورعرب که حتی سال گذشته شایعه مرگش هم دهان به دهان چرخید، بالاخره سرحال و قبراق جلوی دوربین هفت حاضر شد و گفت دیگر علاقه ای به حضور جلوی دوربین ندارد اما وسوسه سینما هنوز دست از سر اوبرنمی دارد؛ هر چند به شکلی دیگر این بار پشت دوربین. باید دید آخر و عاقبت تهیه کنندگی و کارگردانی او که سابقه دستیار کارگردانی در فیلم «دزد و نویسنده» (1365) را دارد، به کجا می کشد.
نیکی کریمی
طلوع (وقتی شناختیمش):1368 (وسوسه)
اوج (وقتی ستاره شد):1369 (عروس)
غروب (وقتی ستاره نیست):1387 (دو خواهر)
«دو خواهر» را واقعا با اغماض به عنوان آخرین خاطره ای که از نیکی کریمی روی پرده داریم، نوشتیم؛ فیلمی با حضور رضا گلزار و الناز شاکردوست در کنار خانم کریمی، که کپی نعل به نعلی از یک کمدی رمانتیک فرنگی بوده است؛ وگرنه اگر بخواهیم واقع بینانه نگاه کنیم، بعید است او را بعد از «دیوانه ای از قفس پرید» و «واکنش پنجم» در فیلمی به یاد بیاوریم.
او بعد از این دو فیلم و طی 12 سال تا امروز، در 31 فیلم به عنوان بازیگر جلوی دوربین کارگردان های مختلف (از جمله خودش) حاضر شده که حاصلش چه از نظر هنری، چه از نظر تجاری، می تواند محل بحث فراوان باشد.
او که سابقه 7 بار نامزدی جشنواره فجر و یک بار بردن سیمرغ را در کارنامه اش دارد، در یک دهه اخیر در حوزه های هنری - فرهنگی مختلفی مثل ترجمه، کارگردانی و بازیگری تئاتر هم طبع آزمایی کرده اما خب، راستش را بخواهید هیچ کدام این کارها به اندازه شمایل معصومیتی که کریمی در ابتدای دهه 70، به واسطه عروس و سارا و پری و دو زن از خودش ساخت، در ذهن کسی نمانده است.
او در 7-6 سال اخیر در طیف متنوعی از فیلم ها - از «هنری» ترهایی مثل «تمشک» و «شبانه روز» بگیر تا فیلم های بدنه همچون «زندگی جای دیگری است» و «تلفن همراه رییس جمهور» تا شونه تخم مرغ هایی نظیر «سلام بر عشق» و «آقای هفت رنگ» - بازی کرده و روال و سیر مشخصی در انتخاب هایش نداشته است.
محمدرضا گلزار
طلوع (وقتی شناختیمش):1379 (سام و نرگس)
اوج (وقتی ستاره شد):1384 (آتش بس)
غروب (وقتی ستاره نیست):1386 (توفیق اجباری)
خوشمان بیاید یا نه، تا همین چند سال پیش جزو پولسازترین ستاره های ستاره های سینمای ایران بود. «بازیگر»ی که ابتدا به ساکن به خاطر چهره جذاب و فیزیک مناسبش به انتخاب خدابیامرز ایرج قادری از عالم موسیقی وارد دنیای سینما شد و تا مدت ها بین اهل فن درباره «بازیگر بودن یا نبودنش» بحث های زیادی در جریان بود. هر چند 5 سال بعد در اولین فیلم میلیاردی تاریخ سینمای ایران (آتش بس) نشان داد که اگر ابر و باد و مه و خورشیدو فلک دست به دست هم دهند، چیزهایی هم در چنته برای رو کردن دارد.
در یک دهه و اندی که از فعالیت سینمایی گلزار می گذرد، همیشه اخباری مبنی بر همکاری اش با کارگردان های بنامی مثل بهرام بیضایی یا مسعود کیمیایی شنیده می شده اما انتهای ماجرا هیچ وقت از حد گفته ها و شنیده ها پیش تر نرفت تا همچنان کیومرث پوراحمد، حمید نعمت الله و میلانی مشهورترین کارگردان هایی باشند که او جلوی دوربین شان حاضر شده است.
گلزار امسال در «دلم می خواد» بهمن فرمان آرا، در کنار بازیگرانی مثل رضا کیانیان، مهناز افشار و رویا نونهالی به ایفای نقش پرداخته است. آیا شروع دوباره ای برای او در راه است؟
هدیه تهرانی
طلوع (وقتی شناختیمش):1375 (سلطان)
اوج (وقتی ستاره شد):1377 (قرمز)
غروب (وقتی ستاره نیست):1384 (چهارشنبه سوری)
حالا دیگر همه می دانند که تهرانی قبل از سلطان، ممکن بود نقش راحله را در «روز واقعه» بازی کند (نقشی که در نهایت به لادن مستوفی رسید)، اما کسی نمی داند اگر مسیر بازیگری حرفه ای اش اینگونه آغاز می شد، نهایتا کجا در چه بندرگاهی پهلو می گرفت.زن صورت سنگی سینمای ایران که در دهه 70 در کنار لیلا حاتمی و نیکی کریمی، شمایلی تازه از زن معاصر ایرانی را روی پرده سینماها ساخت. با دومین فیلمش برنده سیمرغ بلورین شد. در دهه اول فعالیتش خیلی پرکار نبود و با احتساب نقش های کوتاهی مثل «خانه ای روی آب» و «شبانه» و «دوئل»، 20 فیلم بیشتر بازی نکرد که بین شان آثار مهم و ماندگاری مثل «کاغذ بی خط» و «شوکران» هم دیده می شد.
سال 84، در حالی که نزدیک به چهار سال می شد در فیلم یا نقش شاخصی حاضر نشده بود، با چهارشنبه سوری بازگشت شکوهمندی داشت و برای دومین بار سیمرغ را به خانه برد و بعد از آن اما تا همین امروز، تلاش هایش در عرصه بازیگری - و سایر عرصه های فرهنگی و هنری - نتیجه چشمگیری به همراه نداشته است.
در فیلم های خاص و کم مخاطبی مثل «یک روز دیگر» و «نیوه مانگ» حاضر شد، به طراحی لباس تئاتر روی آورد، عکاسی کرد و این اواخر، ظاهرا سرمایه گذاری روی فیلم یک کارگردان کار اولی را پذیرفته و نقش اولش را هم خودش به عهده گرفته.
باورش سخت است اما ستاره ای مثل او - که موقع گرفتن سیمرغ اول، با استرس و طمانینه خاصی روی سن گفت «ما هم به خدا نازیم»... نتوانست برای عکس های نمایشگاهش مشتری پیدا کند. بازی اش در «هفت دقیقه تا پاییز» البته هنوز نشانی از روزهای خوب و آفتابی گذشته با خود به همراه داشت اما از آن روزگار 5 سالی گذشته است. آیا باز معجزه ای مثل چهارشنبه سوری سراغ تهرانی خواهد آمد؟