دفاع جواد افشاری از سوتی های سریال کیمیا
البته بعد از اینکه توضیح دادیم اگر کیمیا حداقل های یک سریال خوب را نداشت، اصلا به آن نمی پرداختیم و سوتی هایش را کشف نمی کردیم، کمی آرام تر شد و بعد از آن مسیر گپ و گفت مان خیلی دوستانه پیش رفت.
راجع به کاراکترهای مختلف کار، اشتباهات تصویری سریال، حواشی و مضمون اصلی قصه با هم صحبت و بخش های مختلف کیمیا را واکاوی کردیم. اینها بخشی از صحبت های ما و جواد افشار، کارگردان سریال پرطرفدار کیمیاست، دقیقا در لحظه ای که قرار بود قسمت 52 سریال را مونتاژ کنند.
آقای افشار شما از پرونده ما در خصوص گاف های کیمیا ناراحت هستید؟
- بله، چون گاف با اشتباه و سوءتفاهم متفاوت است. یک وقت است که شما یک چیزی را نمی دانی و ادعا می کنی که بلدی، این خیلی گاف است ولی یک چیزهایی را می دانی و به هر دلیلی اشتباه می شود. این دیگر گاف نیست و باید جای دیگری آن را جستجو کرد. گاهی اوقات هم نظر و دیدگاه شما نسبت به یک موضوع با دیگران متفاوت است، آن وقت این می شود سوءتفاهم. اگر یک نفر خلاف جهت شما صحبت کرد که گاف نیست!
ولی بعضی از مسائل و اشتباهات تصویری خیلی توی ذوق می زد.
- بزرگترین اشتباه ما که خودمان هم آن را قبول داریم، همان ماجرای همراه اول است. این اتفاق بر اثر یک سهل انگاری و ناهماهنگی اتفاق افتاد. ما از آن صحنه دو ورژن برداشت گرفتیم، در برداشت اول بازی ها، حرکت دوربین و میزانسن ها خیلی عالی بود، چون پلان در حرکت بود من بدون مانیتور بغل دوربین حرکت می کردم و صحنه را می دیدم اما موقع بازبینی آن تابلو را دیدم و تعجب کردم.
بچه های صحنه گفتند که شما قرار نبود آنجا را ببینید! در برداشت دوم یک نفر را نشاندیم جلوی تابلو و یک تسبیح دستش دادیم، بعد هم پلان را گرفتیم. باز همه چیز خوب شد و یکی از بازیگران تپق ریزی زد. من به بچه های صحنه اعلام کردم فقط دیالوگ را از برداشت قبل بگذارید اما کل برداشت قبل را گذاشتند.
به جز یک داستان همراه اول، عکس پوریا پورسرخ در حالی که دزدگیر ماشین در دست دارد هم خیلی پخش شد!
- من هم این را شنیدم ولی فکر می کنم این هم اشتباه رسانه هاست چون از قدیم سوییچ بنز به همین شکل و مدل سوکتی بوده است. شاید خیلی ها فکر می کنند آن دزدگیر ماشین است و آن زمان چنین ماشینی نبوده ولی این ماشین خیلی خاص است، فرمان آن هیدرولیک است و بالابر شیشه برقی دارد. بابا بنز است ها! (می خندد) به همین خاطر من معتقدم نباید به اشتباهات دامن زد و فیلم را مسخره کرد!
خب ما این عیوب را نشان دادیم تا فیلمسازان بعد از شما آن اشتباهات را نداشته باشند!
- قبول می کنم. از این زاویه به آن نگاه نکرده بودم. حرف من این است اگر عیب ما ناشی از سهل انگاری ماست، قبول داریم و عذرخواهی می کنیم. قبول داریم در این سطح نباید اشتباه می کردیم اما بابت آن سوءتفاهم ها و اشتباهاتی که نکرده ایم دلیل ندارد جواب بدهم ولی باز می گویم اشتباهات خودمان را می پذیریم.
با تمام این تفاسیر، امکانش نبود که یکسری از مشکلات را با ویژوال افکت در زمان تدوین درست کنید؟
- ما چند مورد را درست کردیم. شما به سکانس های پل خرمشهر دقت کنید. بعد از انقلاب یک بخش حلالی شکل روی آن نصب شده؛ بخشی که در زمان قدیم نبود. ما با ویژوال افکت آن قسمت های حلالی را پاک کردیم. مثلا اگر این پل را بدون تغییر می گذاشتیم، گاف محسوب می شد. خلاصه هر جا که می دانستیم چیزی نباید باشد و یک چیزی باید ایجاد شود، آن را انجام دادیم.
نمی شد کار را در شهرک غزالی فیلمبرداری کنید؟
- شهرک غزالی دوتا خیابان بیشتر ندارد و تصاویر آن مثل خیلی از سریال ها می شود. زندگی در لوکیشن های آن نیست، باور در آن وجود ندارد و روح جامعه آنجا جاری نیست. علاوه بر این، آن شهرک برای پنج شش دهه پیش مناسب است نه تاریخ معاصر.
خب کمی هم به خود قصه بپردازیم. سریال از اول قرار بود اینقدر طولانی باشد؟
- بله، روزی که ما شروع به کار کردیم، 74 قسمت فیلمنامه داشتیم و قرار شد که سه قسمت هم پیش قصه اضافه شود. آقای بهبهانی هم اعلام کرده بود که 26 تا 30 قسمت برای فاز سه نیاز دارد. در اواسط کار به این جمع بندی رسیدیم که بیش از 100 قسمت است.
فکر نمی کنید طولانی بودن کار باعث ریزش مخاطب شود؟
- اولا که قصه به اندازه کافی کشش دارد، ثانیا ما در مونتاژ به سمتی می رویم که سریال را خلاصه تر کنیم؛ یعنی جاهایی را که حس می کنیم ممکن است ریتم کار بیفتد و حوصله مخاطب سر برود، بیرحمانه حذف می کنیم. شاید بیشتر از صد دقیقه از کیمیا کم کردیم!
فکر می کنم در قسمت های مربوط به کویت حذفی زیاد داشتید، کل رفت و برگشت کیمیا، مادرش و آرش به خارج از کشور 10 دقیقه هم نشد!
- دقیقا، فیلمنامه ما برای کویت، بیشتر از 25 صفحه بود. من سر فیلمبرداری آن را به همراه نویسنده ادیت کردم چون به ریتم خیلی اعتقاد دارم و دوست ندارم به حرافی بیفتم و کار را کش بدهم.
کمی هم راجع به کاراکترها گپ بزنیم. خود کیمیا دقیقا چرا اینطور است؟ از ابتدای قصه همه وقایع گوناگون و عجیب و غریب در زندگی اش رخ می دهد.
- قصه کیمیا روایت شکل گیری نمونه ای از شخصیت زن ایرانی در برهه ها و رویدادهای چند دهه گذشته است؛ یعنی ما به بهانه نمایش کیمیا در این چند دهه گذشته، به سیر تحولات تاریخی، سیاسی، اجتماعی، سبک زندگی و ... پیرامون این شخصیت می پردازیم.
اما خود شخصیتش در طول داستان تغییر می کند. انگار از بلاهایی که پیش از انقلاب سرش آمده خسته می شود و از فعالیت های انقلابی فاصله می گیرد.
- نه، اینها برمی گردد به همان نگاه جامعه ما. ما نمی خواستیم کیمیا را یک انقلابی دو آتشه نشان دهیم. او نمونه ای از آدم های دوره انقلاب است که در جریانات حضور داشته، به یک آگاهی و شعور رسیده و در آینده از آنها استفاده می کند.
یعنی عمدا بعد انقلابی او را کم رنگ کردید؟
- بله، چون دیدگاه های کیمیا مهم است و ما نمی خواستیم شعار زده باشد. وقتی یک دختر در آن سن به این شعور می رسد فقط لازم نیست فعالیت ظاهری کند بلکه دیدگاهش باید منقلب شود و از انقلاب وام بگیرد. بنابراین به آنچه مربوط به آرمان های کیمیا است، هیچ خدشه ای وارد نشده.
و تا آخر عمرش با همین فرمان ادامه می دهد؟
- شک نکنید. حتی او بر اساس آرمان ها حاضر نمی شود با آرش زندگی کند چون احساس می کند این آدم متحول شده و معتقد نیست. معتقد با باورهای دینی نه، معتقد به باورهای اخلاقی، انسانی و اجتماعی. بخشی از موج جریانات انقلاب بیرونی است، یک سری هم به درون آدم ها مربوط می شود. در کیمیا این بخش درونی بیشتر شده و در ادامه هم پررنگ تر خواهد شد.
مابقی کاراکترها چطور؟ مثلا مهری وقتی از کویت برمی گردد، جوری رفتار می کند که انگار مرگ همسرش را باور کرده اما صبح روز بعد ادعا می کند مطمئن است فرخ زنده مانده.
- این مورد به قصه مربوط می شود. در حالی که خیلی ها در دنیای واقعی هم همینطور هستند. آدم نمی تواند مرگ و زندگی را تا وقتی صددرصد مسجل نشده باور کند؛ مثلا می گفتند فرخ غرق شده ولی همین سوال که اگر غرق شده، چرا جنازه اش روی آب است امید را در آنها زنده می کند. این امید باعث می شود کاراکترها مرگ را باور نکنند.
در مورد کاراکتر فرخ هم به نظرم یک نقد به سازندگان کیمیا وارد است، چون در آنونس های آن تصاویری از فرخ در زمان جنگ یا بازگشتش با شکل و شمایلی جدید و بوسه به خاک ایران نمایش داده می شود. چرا چنین گره ای را که چندین قسمت روی آن مانور دادید، در آنونس ها لو دادید؟
- ما نمی خواهیم مخاطب را سر کار بگذاریم و در انتظار نگه داریم. من در برنامه خوشا شیراز مهمان بودم و از ماجرای ازدواج کیمیا و آرش صحبت کردم. قصه ما تک بعدی نیست که فقط بخواهیم یک بعد از ماجرا را دنبال کنیم و مخاطب را در حالت تعلیق نگه داریم.
پس با علم به اینکه قصه لو می رود، این حرکت را انجام دادید؟
- زنده بودن فرخ بخشی از این دیدگاه است که ما نمی خواستیم مخاطب را آزار دهیم. ما دلمان می خواهد مخاطب به قضایای درونی قصه برسد، نه به فضای سطحی ماجرا. ما در تیزرهای مان ازدواج پیمان را هم می بینیم، ولی دوست داریم مخاطب به این برسد که چه جریاناتی در گذر زمان وجود داشت، چه آنچه مربوط به شخصیت هاست و چه آنچه پیرامون آنهاست.
در بخش اول سریال و داستان های مربوط به انقلاب، شخصیت های فرعی و مکمل زیادی وجود داشت. چرا اینقدر خرده روایت وارد ماجرا کردید؟
- ما انواع و اقسام شخصیت های قبل از انقلاب را نشان دادیم چون به هیچ وجه قصد قضاوت نداشتیم. برای اولین بار در تلویزیون به شکل کاملا بی طرفانه و هوشمندانه صدای مخالفان هم شنیده می شود. دست آقای سرافراز درد نکند که اجازه این کار را به ما داد؛ مثلا در بخش چهره های انقلابی نماینده های مختلفی از اقشار گوناگون می بینید.
انقلابی های واقعی، انقلابی های افراطی، انقلابی های مسلح و ... شخصیتی مثل بیژن یک انقلابی توده ای بود. از طرف دیگر در کیمیا حتی به ساواکی ها هم بعد دادیم. بعضی از آنها حرف برای گفتن دارند، گریه می کنند، خانواده دارند، دغدغه دارند. البته افرادی هم وجود دارند که فکر و نظرشان افراطی است.